گندمنماي جوفروش
جهانا چند ازين بيداد كردن مرا غمگين و خود را شاد كردن
غمين داري مرا شادت نخواهم خرابم خواهي آبادت نخواهم
تو آن گندمنماي جو فروشي كه در گندم جو پرسيده پوشي
چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو جوي ناخورده گندم خردم از تو
تو را بس باد ازين گندمنمايي مرا زين دعوي سنگ آسيايي
نظامي