مهرداد بهار، دانشپژوهي ژرفانديش
محمود فاضلي
مهرداد بهار، فرزند محمدتقي بهار (ملكالشعرا) از جمله چهرههايي است كه پس از دوري از سياست و آرمانهاي دوران جوانياش به پژوهش در جهان اسطورهها پرداخت. بهار در مسير عدالتخواهي به زندان رفته بود، خيلي زود از حزب توده دست كشيد و در ادامه با 16 كتابي كه درباره فرهنگ ايران باستان و اسطورهها نوشت، به جايگاه شايستهاي دست يافت. از سال 1326 با عضويت در حزب توده وارد فعاليتهاي سياسي شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب بود. در طول سالهاي تحصيل، فعاليت سياسي داشت و بدين خاطر به زندان افتاد.
در سال 1329-1328 در رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه پذيرفته شد. در سال دوم دانشكده از دانشگاه اخراج شد. با كودتاي ننگين 1332 و دستگيريهاي گسترده مخالفين، بهار به اتهام داشتن اسلحه در خانهاش دستگير و به 18 ماه زندان محكوم ميشود كه البته دو سال و چند ماه طول ميكشد. ابتدا به زندان قصر و سپس قزل قلعه و در نهايت به همراه ساير زندانيان حزب توده به زندان فلكافلاك ميرود. اين زندان به نقطهعطفي در زندگي مهرداد تبديل ميشود. در اين زندان به گذشته خود تامل ميكند.
در بهار 1334 پس از چهار سال دوري به دانشگاه برگشت و در سال 1336 در رشته زبان و ادبيات فارسي فارغالتحصيل شد. در فروردين 1338 براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت و در مدرسه مطالعات شرقي و آفريقايي در رشته زبان ايران باستان تحصيلات خود را پي گرفت. پس از چهار سال فوقليسانس خود را در انگلستان گرفت.
مهرداد بهار در مدت تحصيل در انگلستان، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريات فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت، همچنين يكي از اعضاي هيات دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سالهاي 1339 تا 1340، عضو هيات تحريريه مجله پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون «نامه پارسي» همكاري داشت. در فعاليتهاي سياسي از آرمانهاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني دفاع ميكرد. در سال 1961 در كنفرانس حزبتوده در شهر دوسلدورف آلمان، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزبتوده، از حزب اخراج شد و از سال 1344 از فعاليتهاي سياسي كناره گرفت.
او دو سال روي پاياننامه دكترايش كار كرد، اما به دلايل مالي مجبور شد به ايران باز گردد و در فرهنگ ايران باستان به پژوهش پرداخت. بهار پس از آنكه از لندن به ايران بازگشت به سبب فعاليتهاي سياسي هرگز نتوانست در دانشگاه بهطور رسمي استخدام شود، به ناچار در بانك مركزي با عنوان «دبير هيات عامل بانك» استخدام شد، سپس به صورت كارمند انتقالي از بانك مركزي در بنياد فرهنگ ايران به پژوهش پرداخت. او هنگامي كه در بانك كار ميكرد به صورت حقالتدريس در دانشگاه تهران تدريس ميكرد و سازمان امنيت هرگز با استخدام او در دانشگاهها موافقت نكرد.
از سال 1352 در گروه زبانشناسي و زبانهاي باستاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به عنوان عضو هيات علمي مدعو به تدريس پرداخت. در واپسين سالهاي عمر در گروه تاريخ اديان دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران در رشته ادبيات و عرفان تدريس كرد. بهار در سال 1352-1351 در فرهنگستان زبان ايران موفق شد پژوهشكده زبانهاي ايراني ميانه و باستان گروه زبان و پارسي ميانه را تشكيل بدهد كه در آنجا طي هفت سال متون پهلوي بسياري به ياري او منتشر شد. در كنار فرهنگستان زيان ايران در فرهنگستان ادب و هنر ايران (1352-1351) نيز گروه اساطير را با هدف تدوين دانشنامه اساطير ايران تشكيل داد. بهار طراح ديدگاههاي تحقيقي و فرضيات علمي ارزشمندي در مطالعه اساطير ايراني است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي به بانك برگشت و به ترجمه متون اقتصادي پرداخت. پس از 23 سال كار در بانك در سال 1368 خود را بازنشسته كرد. سالها در بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان زبان ايران به كار پژوهش پرداخت و مديريت گروه اساطير را به عهده داشت. كتابهايي همچون «واژهنامه بندهش، جستاري در اساطير ايران، ماني، از اُسطوره تا تاريخ، اديان آسيايي، سخني چند درباره شاهنامه و اشكانيان» از جمله آثار بهار است. او در جمعبندي كارنامه زندگياش گفته است: «من نه شاعر بزرگ، نه اديب، نه دانشمند بزرگ هستم، چيز خيلي خاصي نبودهام. از اين شصت سال عمري كه كردهام عمدهاش به گمراهي گذشته. حالا در حد خيلي محدودي تدريس ميكنم.» مهرداد بهار بر اثر سرطان خون در 22 آبانماه 1373 در سن 65 سالگي درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشتزهرا آرام گرفت.