نگاهي به فيلم «گوركن» به كارگرداني كاظم ملايي
گندم از گندم برويد جو ز جو
سيد حسين رسولي
نقدهاي بسياري درباره فيلم «گوركن» منتشر شده كه نيمي از آنها به طرز حيرتآوري اين فيلم را خوب معرفي ميكنند! هر كدام از اين نوشتهها روي بحث خاصي تاكيد كردهاند انگار كه كارگردان گفته باشد عناصري مثل «بيتكوين»، «تعليق» و «آدمربايي» در فيلم من مهم هستند و نويسندگان هم بر اساس همين گفتهها شروع به تعريف از فيلم كردهاند! درست مثل اتفاقي كه براي سريال «زخم كاري» افتاده است. اما آيا فيلم «گوركن»، فيلم خوبي است؟ جواب من به شدت منفي است و از پنج ستاره به اين فيلم امتياز صفر، به معناي بيارزش را ميدهم. اين فيلم مصداق اين ضربالمثل است: گندم از گندم برويد جو ز جو.
بازيگراني اشتباه انتخاب شدهاند
فيلمنامه «گوركن» به نويسندگي و كارگرداني كاظم مولايي آنچنان مشكل دارد كه نميدانم از كجا شروع كنم. در بخش اجرا نيز بازيگراني اشتباه انتخاب شدهاند كه اصلا به درد نقش نميخورند جز حسن معجوني كه هميشه خوب است. مولايي در گوركن دزديده شدن يك پسربچه را دستمايه پيرنگ اثر خود قرار ميدهد كه در نهايت مشخص ميشود اين دزدي خيلي هم دزدي نبوده است. آدمربايان براي اينكه كودك داستان را ول كنند از خانواده او مبلغ سنگيني را ميخواهند كه بايد به شكل «بيتكوين» پرداخت شود. نكته اول اين است كه به خيليها ياد داده ميشود كه چگونه آدمربايي كنند و چطور از خانواده آنها «بيتكوين» بخواهند تا ردشان را نزنند! اصلا «بيتكوين» مناسب در جهت پولشويي است كه در ايران هم مورد توجه قرار گرفته ولي وقتي برقهاي ما هر روز ميرود كسي جوابگو نيست.
شتر در خواب بيند پنبهدانه
در پرده اول فيلم «گوركن» با سه سوال مواجه ميشويم كه يكي از آنها بيربط به ماجراي اصلي است. نخست، آيا كودك ربوده شده به آغوش مادرش بازميگردد؟ دوم، آيا مشخص ميشود چه كسي بچه را ربوده است؟ و سوم اينكه آيا سوده شريفزادگان با بازي ويشكا آسايش، دوباره با همسر اولش به زندگي ادامه خواهد داد و رابطهاش با پدرش درست ميشود يا نه؟ بله درست متوجه شديد! سوال سوم به پيرنگ اصلي و كليت ماجرا ربط ندارد ولي تبديل به يكي از چالشهاي اصلي دراماتيك شده كه نشان از عدم آگاهي نويسنده دارد. او ميتوانست يك پيرنگ رمانتيك پردامنه را پيش ببرد به جاي اينكه پاي كشمكش خانوادگي را به ميان بكشد. احتمالا هدف او اين بوده تا مخاطب را گمراه كند ولي شتر در خواب بيند پنبهدانه! كيفيت فيلمنامه و تعليقها و غافلگيريهايش به شدت پايين است. يك تمثيل به عنوان مفهوم اصلي فيلم مطرح ميشود كه همان گوركن است. اين حيوان در زيرزمين پنهان ميشود و يافتنش بسيار سخت است، زيرا در دالانهايي تودرتو رفت و آمد ميكند و شبها براي شكار بيرون ميآيد. آقاي نويسنده، تمام مخاطبان را سر كار گذاشته زيرا نه آدمرباي فيلمش، شخصيت خاصي دارد و نه در دالانهاي تودرتو رفت و آمد ميكند و نه حتي يافتنش مشكل خواهد بود. تمام كاراكترهاي فيلم روي هوا هستند و بازي بد بازيگران، زشتي فيلم را تكميل ميكند. انگار ميخواهيد با آفتابه و لگن سمفوني نهم بتهوون را بنوازيد.
همه چيز فيلم خراب است
همه چيز فيلم خراب است و بازي ويشكا آسايش از همه بدتر. نويسنده نميداند داستاني با پيرنگ كلاسيك ميخواهد تعريف كند يا با پيرنگ پستمدرن، چون اگر ميخواست پستمدرن باشد بايد به سمت آثاري مثل «فارگو» به نويسندگي برادران كوئن ميرفت و اگر ميخواست كلاسيك باشد بايد به سمت پيرنگهايي مثل پيرنگ فيلمهاي آلفرد هيچكاك ميرفت. نويسنده از هر چيزي كه خوشش آمده ريخته در ديگ فيلم و خورشتي بد مزه درست كرده كه پس از خوردن آن باعث بيماري ميشود. به عنوان مثال به فيلم «پدر» به نويسندگي فلوريان زلر نگاه كنيد كه چگونه كاراكترها به خوبي و چند لايه پرداخت شدهاند و پيچشهاي ريز دراماتيك نيز اين درام را به خوبي پيش ميبرند. مشكل بزرگ اينجاست كه كاظم ملايي ميخواسته يك تريلر پرهيجان را بنويسد ولي در نهايت فيلمي كسلآور و پوچ را تحويل داده. تيموتي كوريگان، در كتاب «راهنماي نگارش تحليل فيلم»، نقدي بر فيلم «اِم» به كارگرداني فريتز لانگ را آورده كه بسيار خواندني است. اين فيلم هم درباره يك فرد بيمار است كه كودكان را ميربايد اما به طرز وحشتناكي با آنها برخورد ميكند.ام تريلو، نويسنده اين مطلب، در تيتر نقد نوشته: «بازتاب فيلم ام: آلمان، فرهنگي بحرانزده» و در ادامه تاكيد ميكند: «فقر، بيكاري و ركود، از واقعيتهاي گسترده جاري در جامعه آلمان بودند... اين بينظمي و عدم ثبات كلي در بسياري از جريانهاي عمده فرهنگي آن دوره بازتاب يافت؛ نقاشيهاي كابوسوار ادوارد مونك نروژي، از مظاهر بسيار تاثيرگذار بر كليت مكتب هنرمندان اكسپرسيونيسم آلمان است.» بدترين قسمت فيلم گوركن اين است كه مظاهر آنچنان روشني از جامعه ايراني اكنون را بازتاب نميدهد و من فقط متوجه شدم كه خانوادهها دچار بحران هستند؛ زنان استقلال ميخواهند و دوست پسر دارند و كودكان هم باهوش هستند و نبايد آنها را دستكم گرفت. صداي تكراري رضا يزداني هم ديگر روي مخ رفته و مثل خوانندگان كابارههاي فيلمفارسي شده كه هميشه تكراري بودند! به هر حال، فكر ميكنم فيلم «گوركن» به نويسندگي و كارگرداني كاظم ملايي، تبليغ يك كمپاني قارچ است و حتي ميخواهد كودك اصلي فيلم را مطرح كند تا اينكه يك فيلم به معناي واقعي كلمه باشد.