امروز در تاريخ 26 آبان، 17 نوامبر
شهرت و تباهي
مرتضي ميرحسيني
سال 2010 زماني كه در سيتكام «دو مرد و نصفي» بازي ميكرد و براي هر قسمت از اين مجموعه يك و هشت دهم ميليون دلار ميگرفت، بازيگري با بالاترين دستمزد در تاريخ تلويزيون بود. سال بعد اخراج شد و قراردادش را هم فسخ كردند. اعتياد شديد به موادمخدر - آنزمان كراك- زندگي شخصي و حرفهاي او را به تباهي كشيده و تحمل رفتارهايش را، حتي براي نزديكترين اعضاي خانوادهاش هم ناممكن كرده بود. اسم اصلياش كارلوس استيوز است، اما به نام هنري چارليشين شناخته ميشود. يكي از نوابغ بدنام دنياي بازيگري است كه اوايل دهه 1980 ميلادي، زماني كه هنوز به 20 سالگي هم نرسيده بود وارد اين حرفه شد. چند سال بعد با بازي در «جوخه» (1986) و پس از آن «والاستريت» (1987) به جمع حرفهايها پيوست و با «تازهكار» (1990) - و نقشآفريني در كنار كلينت ايستوود - تجربه موفق ديگري را پشت سر گذاشت. اوايل دهه 1990 نيز حضور در چند كمدي موفق مثل «زبر و زرنگها» (1991) و «سه تفنگدار» (1993) را به كارنامه كارياش اضافه كرد و خودش را از زير سايه نام پدرش - مارتين شين - بيرون كشيد. دهه 2000 با سيتكام «دو مرد و نصفي» و نقش چارليهارپر مشهورتر و موفقتر شد و بعد، جايي در همين مسير به سرازيري افتاد. هميشه، حتي در قياس با هاليووديها، بيبندوبار و متهم به بدرفتاري و خشونت با نزديكانش بود و حتي اعتيادش به موادمخدر هم به سالها قبل برميگشت (مثلا سال 1998 به خاطر زيادهروي در مصرف كوكايين در بيمارستان بستري شده بود) اما در زمان ساخت هشتمين فصل از «دو مرد و نصفي» گند زد و هم براي خودش و هم براي ديگران مشكلات زيادي ايجاد كرد. اعتياد شديدش به كراك او را از پا انداخته و نظم زندگياش را مختل كرده بود. گويا بعد از زدوخورد با كارگردان اصلي مجموعه، از كار اخراج شد. شبكه سيبياس و شركتي كه توليد اين پروژه را به عهده داشت قراردادش را يكطرفه لغو كردند و بدون توضيح جزييات، خبر اين جدايي را در اختيار رسانهها گذاشتند. شين بعد از اين ماجرا همچنان تا مدتي به مسيري كه پيش گرفته بود ادامه داد و بيشتر در اعتياد فرورفت. اما چندي بعد خودش را جمعوجور كرد و با مجموعه ديگري به نام «مديريت خشم» (2012 تا 2014) و بازي در نقش روانشناسي به نام چارلي گودسن به تلويزيون برگشت. لعنتي اينجا هم ميدرخشيد و حتي يكتنه داستان را جلو ميبرد. اما خستگي جسمي و لكنت زبان ناشي از اثر موادمخدر روي مغز بر بازياش اثر گذاشته بود. بهويژه كساني كه فصلهاي نخست «دو مرد و نصفي» را به ياد داشتند، تفاوت اين چارلي با آن چارلي قبلي را به وضوح ميديدند. او وانمود ميكرد بحران را پشت سر گذاشته و همهچيز مثل روزهاي خوش گذشته روبهراه است اما واقعا چنين نبود. خودش از همه بهتر ميدانست كه چنين نيست. مدتي به انكار گذشت تا اينكه سال 2015 در چنين روزي رسما اعلام كرد به ايدز مبتلا شده است و منظم و مستمر به پزشكي متخصص مراجعه ميكند. گفت چند نفر- از جمله يك روسپي - از بيماريام خبر داشتند و براي بسته نگه داشتن دهانشان مدام از من اخاذي ميكردند؛ از اينرو خودم، براي پايان دادن به اين باجگيريها تصميم گرفتم كه خبر بيماريام را اعلام كنم. بسياري در محافل عمومي با چارليشين همدلي نشان دادند، اما در جمعهاي خصوصيتر - كه خبرش گاهي به بيرون درز ميكرد - درباره او و خطاهاي بيشمار زندگياش قضاوت و نكوهشش ميكردند.