اردن و امارات با رژيم اسراييل تفاهمنامه اقتصادي مشتركي امضا كردند
اعراب
در پی نظم جدید منطقه ای
آرمين منتظري
طي ماههاي اخير تحولاتي چند در خاورميانه به وقوع پيوسته است؛ تحولاتي كه از تحرك كشورهاي منطقه براي رويارويي با چالشهايي خبر ميدهند كه ممكن است نظم ژئوپليتيكي منطقه را متحول كنند. در اين ميان اما ايران، حداقل طي چند ماه گذشته، هيچ تحرك جدي در حوزه ديپلماسي سياسي اقتصادي منطقهاي خود صورت نداده است. تقريبا هفتهاي نيست كه خبري از تفاهمها و توافقهاي اقتصادي ميان كشورهاي خاورميانه بر سر پروژههاي بزرگ اقتصادي به گوش نرسد، اما در اين ميان ايران، غايب بزرگ ماجرا است.
روز دوشنبه گذشته، اردن و امارات درخصوص بحران آبوهوايي، توليد انرژي خورشيدي و ايجاد تاسيسات شيرينكردن آب با رژيم اسراييل تفاهمنامه مشترك همكاري امضا كردند و جان كري نماينده ويژه امريكا در امور اقليمي نيز در امضاي اين تفاهم حضور داشت. در مراسم امضاي اين تفاهمنامه كه در مجتمع اكسپو دوبي صورت گرفت، «جان كري» نماينده ويژه امريكا در امور اقليمي، «كارين الهرار» وزير انرژي رژيم اسراييل، «مريم المهيري» وزير آبوهوا و امنيت غذايي امارات و «محمد النجار» وزير آب و آبياري اردن حضور داشتند. در توافق روز دوشنبه آمده است كه نيروگاه فتووولتاييك در اردن با ظرفيت ۶۰۰ مگاوات، به اسراييل برق سبز صادر خواهد كرد. اين نيروگاه «رفاه سبز» نام خواهد داشت. در مقابل، اسراييل ۲۰۰ ميليون متر مكعب آب نمكزداييشده به پادشاهي هاشمي ميدهد. سلطان الجابر، وزير صنعت و فناوري پيشرفته امارات كه فرستاده ويژه اين كشور در موضوع تغييرات اقليمي نيز هست، گفت: «در پي تاييد امارات به عنوان ميزبان نشست كوپ ۲۸ در سال ۲۰۲۳، امارات ميخواهد نشان دهد كه اين منطقه ميتواند سطح آمال زيستمحيطي را به شيوهاي بالا ببرد كه منجر به بهبود توسعه پايدار، ثبات و رفاه ميشود.»
اخيرا نيز شاهد سفر وزير امور خارجه امارات به سوريه، بازگشايي سفارت اين كشور در دمشق و امضاي قراردادهاي اقتصادي ميان دو كشور بودهايم. ضربالمثلي قديمي در ميان سياستمداران جهان عرب وجود دارد كه ميگويد «شما نميتوانيد بدون مصر به جنگ برويد يا بدون سوريه به صلح برسيد.» به نظر ميرسد كه برخي كشورهاي منطقه مفهوم اساسي اين ضربالمثل را در سياستگذاريهاي عملي خود در منطقه دريافتهاند. هر چند برخي تحليلگران داخل كشور اصرار دارند كه تغيير رويكرد امارات نسبت به سوريه در مواجهه با سياستهاي تركيه و قطر در اين كشور انجام ميشود، اما بايد پذيرفت كه نزديك شدن امارات به سوريه و تلاش براي بازگردان اين كشور به اتحاديه عرب ميتواند از بسياري جهات منافع ايران را نيز به خطر بيندازد.
اگرچه اسد مطمئن است كه در جنگ پيروز شده و اگرچه رهبران كشورهاي عربي در حمايت از شورشيان مخالف اسد پيشتاز بودهاند، اما حالا همين رهبران تلاش ميكنند امتياز پيروزي اسد در جنگ و دستاوردهاي اين پيروزي را در سبد خود بريزند و اسد نيز منافع خود را در اين رويكرد دنبال ميكند. در اين راستا، اين روزها بسياري از كشورهاي عربي خواهان عاديسازي روابط با سوريه و كمك به بازسازي اين كشور هستند و البته امارات متحده عربي در اين مسير پيشقدم شده است. از سوي ديگر طي ماههاي اخير شاهد ارسال سيگنالهايي مبتني بر تنشزدايي در روابط ميان تركيه و امارات نيز هستيم و به نظر ميرسد كه دو كشور در نظر دارند با امضاي قراردادهاي تجاري اقتصادي بر اختلافات خود درخصوص نحوه دخالت در ليبي و حمايت تركيه از اخوانالمسلمين فائق آيند. در تير ماه سال گذشته نيز رهبران كشورهاي مصر، عراق و اردن در بغداد گردهم آمدند تا درباره تقويت امنيت منطقهاي و افزايش همكاريهاي اقتصادي با يكديگر گفتوگو كنند. علاوه بر اين، هر سه كشور درخصوص علاقهشان عاديسازي روابط با سوريه و كمك به بازسازي اين كشور رايزني كردند.
اينطور به نظر ميرسد كه براي نخستينبار پس از پايان جنگ جهاني دوم، كشورهاي مصر، عراق و اردن و ديگر كشورهاي عربي در خاورميانه سعي دارند امكان شكل دادن بلوكي عربي كه امنيتشان را تضمين ميكند را بررسي كنند. اين بلوك عربي براساس عدم دخالت قدرتهاي خارجي و اولويت دادن به مراودات اقتصادي ميان اين كشورها در حال شكلگيري است. آخرين باري كه اين كشورها براي شكل دادن اين بلوك تلاش كردند سال 1989 بود كه البته در آن زمان شوراي همكاريهاي عرب، عمر چنداني نداشت. اما حالا به نظر ميرسد كه نشانههايي مبني بر تلاش براي شكل دادن آن ائتلاف ديده ميشود. هر چند ممكن است از نظر برخي، اين تحولات گامهاي كوچكي به نظر برسند اما واقعيت اين است كه همكاريهاي منطقهاي معمولا براساس همين گامهاي كوچك بنا ميشود. علاوه بر اين اعراب براي شكل دادن اين ائتلاف انگيزههايي هم دارند. تلاش براي تاسيس نيروگاههاي خورشيدي در عراق و حركت به سوي عاديسازي روابط با سوريه و رژيم اسراييل به احتمال بسيار زياد با هدف سد كردن نفوذ ايران و تركيه در عراق و سوريه انجام ميشود. هر چند اين استراتژي تا حدود زيادي واضح به نظر ميرسد اما ممكن است عملي كردنش كمي دشوار باشد. چه اينكه اقناع عراق به پيوستن به بلوك عربي به قيمت از دست دادن ايران، كاري دشوار است. اما رخدادهاي اينچنيني هم با قدمهاي كوتاه به سرانجام ميرسند. به نظر ميرسد كه محور رويكرد كشورهاي عربي طي يك سال گذشته بر دو اصل استوار شده است كه هر دو اصل به وضوح منافع منطقهاي ايران را تهديد ميكنند؛ نخست عاديسازي روابط با سوريه و دوم حركت به سمت روابط صلحآميز با اسراييل.
ماه گذشته، آنتوني بلينكن، وزير امور خارجه امريكا، موضع اين كشور درخصوص عجله كشورهاي عربي براي عاديسازي روابط با سوريه را اعلام كرد. سخنان بلينكن چند روز پس از سفر وزير امور خارجه امارات به سوريه ايراد شد. بلينكن تصريح كرد كه اسد متهم به ارتكاب جنايت عليه مردم خود است اما اينطور به نظر ميرسد كه كشورهاي عربي با امارات همنظر هستند و معتقدند كه روابط با سوريه هرچه سريعتر بايد عاديسازي شود. مقامات امارات و سوريه روي طرح اوليه خروج سوريه از جنگ داخلي توافق كردند. بر اين اساس خروج همه نيروهاي خارجي از خاك سوريه مورد توافق قرار گرفت كه عبارتند از: خروج نيروهاي امريكايي مستقر در پايگاه التنف در جنوب غربي سوريه و خروج نيروهاي روسيه مستقر در پايگاه هوايي حميميم. هر چند روسها همچنان ميتوانند نيروي دريايي خود را در بندر طرطوس حفظ كنند. البته هنوز زود است كه درباره آينده سياسي سوريه نتيجهگيري شود چه اينكه اين آينده به احتمال زياد در گفتوگوهاي هستهاي ميان ايران و غرب در وين مورد بحث قرار خواهد گرفت. اما پذيرش رسمي پايان جنگ در سوريه ميتواند نظم منطقهاي را تغيير دهد و امارات و ديگر كشورهاي عربي اميدوارند بتوانند با در اولويت قرار دادن روابط اقتصادي، نقش پررنگي در اين نظم منطقهاي جديد ايفا كنند.
روي كاغذ، براساس اين نظم جديد منطقهاي اين كشورهاي عربي هستند كه به هماهنگكننده اصلي بين قدرتهاي منطقهاي تبديل خواهند شد. دقيقا از اين نقطه است كه محور دوم رويكرد جديد كشورهاي عربي، آشكار ميشود و آن هم عاديسازي روابط با اسراييل است. كشورهاي عربي با عاديسازي روابط با اسراييل از سويي و حفظ روابط خود با ايران از سوي ديگر تلاش ميكنند موضع خود را قويتر كرده و به موازات اين سياست، تلاش كنند روابط خود با تركيه را نيز بهبود ببخشند. از اين جهت است كه طي ماههاي گذشته شاهد امضاي تفاهمنامهاي اقتصادي ميان كشورهاي عربي با تركيه و اسراييل هستيم.
موضوع ديگري كه در تغيير رويكرد كشورهاي عربي نقش ايفا كرده، احتمال خروج امريكا از خاورميانه است. اعراب سني خاورميانه براي سالها سياستهاي خود را براساس اين فرض بنا كرده بودند كه از تضمينهاي امنيتي امريكا برخوردار خواهند بود. آنها حتي موجوديت خود را در مقابل فرض تهديد بودن ايران، به برخورداري از اين تضمينهاي امنيتي منوط كرده بودند. اما رفتارهاي امريكا طي سالهاي اخير نشان داده كه حتي اعراب هم نميتوانند چندان به امريكا اطمينان كنند. خروج غيرمنتظره امريكا از افغانستان نيز بر ترديدهاي اعراب افزوده است. بنابراين اعراب به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد خود را براي غيبت احتمالي امريكا در خاورميانه آماده كنند. در نتيجه، براي تحقق اين هدف چارهاي جز شكل دادن يك بلوك واحد ندارند و براي شكل دادن بلوك واحد نيز مجبورند اختلافات ميان خود را تا حد امكان كنار بگذارند كه يكي از اختلافات مساله كيفيت روابط با اسراييل است و چه زماني بهتر از زماني كه ايران فضاي مانور اندكي در اختيار دارد.
موانع ايران در مانورهاي منطقهاي
در حالي كه كشورهاي عربي به سرعت در حال حلوفصل اختلافات دروني و اختلافات خود با ديگر كشورهاي منطقه هستند، ايران با دو مشكل عمده مواجه است كه موجب ميشود فضاي اندكي براي مانورهاي منطقهاي داشته باشند. نخستين و عمدهترين مشكل ايران، سرانجام مبهم و نامعلوم برجام و فشارهاي تحريم بر اقتصاد كشور است. فشار تحريمها و عدم برخورداري از مواهب ارتباط عادي با اقتصاد بينالملل و روند بسيار كند صادرات و واردات و محروميت ايران از فروش نفت و به تبع آن از دست دادن بخش عمدهاي از درآمدهاي ارزي، موجب شده ايران از ابزارهاي لازم براي اجراي سياست خارجي منطقهاي خود برخوردار نباشد. به نظر ميرسد كه سرعت عمل كشورهاي عربي در تغيير رويكردشان نيز ريشه در همين مساله دارد. كشورهاي عربي تلاش ميكنند تا قبل از اينكه ايران و غرب به توافق احتمالي درباره برجام دست يابند، خود را براي خاورميانهاي كه در آن برجام بار ديگر احيا شده آماده كرده و تلاش كنند ايران اندكي از اين خاورميانه فرضي برخوردار باشد. به ديگر سخن، در حالي كه اعراب منطقه به سرعت در حال استفاده از فرصتهاي خود هستند، ايران همچنان درخصوص ورود به مذاكرات، شيوه مذاكره و چشمانداز دستيابي به توافق، سينگالهاي مبهمي مخابره ميكند.
يكي ديگر از مشكلات عمده ايران، تنش در روابط با عربستان سعودي و به نتيجه نرسيدن مذاكرات با رياض است كه البته اين مشكل نيز از بسياري جهات با برجام مرتبط است. اصليترين دليل ايران براي مذاكرات با غرب بر سر احياي برجام، رفع تحريمها و آزادسازي اقتصادش است. البته ايران به موازات اين هدف تلاش ميكند در جريان مذاكرات احياي برجام، مجبور نشود بر سر منافع منطقهاياش معامله كند. علاوه بر هدف ايران براي برداشته شدن تحريمهاي امريكا، توقف روند عاديسازي روابط كشورهاي عربي با اسراييل نيز از ديگر خواستههاي ايران است. در آن سو اما يكي از انگيزههاي كشورهاي عربي از نزديك شدن به اسراييل مقابله با گسترش حوزه نفوذ ايران است. نگراني اصلي ايران اين است كه روابط تيرهاش با اعراب درنهايت به اسراييل اجازه دهد خليي كه از خروج احتمالي امريكا در خاورميانه ايجاد ميشود، توسط اسراييل پر شود. ايران براي رفع اين نگراني به كشورهاي عراق، قطر و عمان اميد بسته است. اما مهمترين مانع در اين مسير، سياستهاي عربستان سعودي است و ايران چارهاي ندارد جز اينكه به نوعي توافق با عربستان سعودي دست يابد. ايران اميدوار است بدون اينكه در جريان مذاكرات با عربستان سعودي امتياز ويژهاي بدهد، از طريق توافق با رياض اين سيگنال را به امريكا ارسال كند كه مشكلات اعراب با تهران به نوعي حلوفصل شده است. البته عربستانيها هم در اين خصوص گامهاي اميدبخشي برداشتهاند. بن سلمان، وليعهدي سعودي در سخنرانياش در مجمع عمومي سازمان ملل اعلام كرد كه اميدوار است كه گفتوگوها با ايران موجب شود روابط رياض و تهران به وضعيتي مشابه سالهاي قبل از انقلاب 57 بازگردد. در پاسخ ايران نيز همه تلاش خود را براي كاهش تنش به كار بسته و اعلام كرده كه مذاكرات با عربستان به خوبي در حال پيگيري است. اما مساله مهم در اين ميان اين است كه هر كدام از دو كشور انتظار معجزه ندارند.
از يكسو عربستان هنوز تمايل ايران براي گسترش نفوذ منطقهاي را مشكلي عمده ميداند و ايران نيز ادعاهاي ايدئولوژيك وهابيون عربستان درخصوص ايران را رد ميكند. بنابراين به نظر ميرسد كه در خوشبينانهترين حالت، تنها ميتوان توافقي موقت ميان دو كشور را انتظار كشيد كه در چارچوب آن هيچ برنده و بازندهاي در ميان نباشد و چهره روابط تيره دو كشور در انظار بينالمللي تنها اندكي بهبود يابد. اما اين دستاورد حداقلي هم مشكل ايران را بهطور كامل حل
نخواهد كرد.
امروز در روابط بينالملل، اقتصاد يكي از بنيانهاي سياست خارجي است، چراكه اختلافات سياسي به مراتب كمتر در روابط اقتصادي ميان كشورها ظهور و بروز دارند. نگاهي به تحركات، توافقات و تفاهمهاي اخير ميان كشورهاي منطقه، اين مدعا را اثبات ميكند. از اين جهت است كه تركيه و امارات گام نخست رفع اختلافات ميان خود را با تمركز بر تقويت روابط اقتصادي برداشتهاند. اگر ايران توان بازي در مراودات اقتصادي با كشورهاي منطقه نداشته باشد، در بازي سياست منطقهاي هم بازنده خواهد بود. مباحثي نظير تهاتر نفت با كالا يا اساسا روابط اقتصادي مبتني بر تهاتر، نه تنها ايران را در مسابقه اقتصادي سياسي منطقه به جايي نخواهد رساند، بلكه موجب خواهد شد ايران از بسياري از معادلات منطقهاي كنار گذاشته شود.