آخرين تيرهاي تركش براي جلوگيري از انقراض يوزپلنگ
غلامحسين يوسفي|زماني نه چندان دور، يوزپلنگ اين گربه گريزپا و بيآزار در سراسر آفريقا و آسيا بيشتر دشتهاي باز را با چالاكي در مينورديد و شكوه اين عرصههاي بياباني سحرانگيز را چند برابر كرده بود. اما اكنون و طي گذشت دو، سه قرن كه در برابر تاريخ تكامل اين شاهكار طبيعت به اندازه يك چشم بر هم زدن است، از آن همه شكوه تنها چند هزار يوز سرگردان به جاي مانده كه در آستانه انقراض هستند. اين گربه بلندبالا چنان دلفريب بود كه حتي پادشاهان و امپراتوران آسيايي و شاهزادگان فراعنه را براي چند هزار سال شيفته خود كرده بود. اين عشق آنها اما باعث شد تا هزاران يوزپلنگ -اين گربه به آساني رام شونده- از طبيعت گرفته شده و دستآموز شوند. اما از آنجا كه يوزها برخلاف بسياري گونههاي ديگر اصلا در اسارت زاد و ولد نكرده يا به سختي تكثير ميشدند، مجبور ميشدند تا دوباره از طبيعت افراد جديد بگيرند. اين فشار هميشگي (البته در كنار عوامل ديگر مثل كاهش طعمه) باعث شد تا جمعيت يوزها در طبيعت به تدريج كمتر و كمتر شود و سرانجام در خيلي از مناطق از بين بروند. ايران آخرين جمعيت يوز در آسيا را دارد. گونهاي كه سمبل حياتوحش ما شناخته ميشود و عكس آن روي پيراهن تيمهاي مليمان هم رفته و توجه جهان را به خود جلب كرده است. از سوي ديگر، حفظ يوزپلنگ نماد حفاظت از طبيعت و حياتوحش كشور هم هست. يوزپلنگ تنها گونهاي است كه سازمان حفاظت محيطزيست با كمك همكاران و مشاوران بينالمللي براي حفاظت آن چندين دهه برنامهريزي كرده و تلاش شده تا از انقراض آن جلوگيري شود. اين تلاشها اما متاسفانه مانع از روند رو به انقراض گونه نشده و اكنون سرنوشت يوز به مويي بند است. از شواهد پيداست تعداد بسيار اندكي يوز باقي ماندهاند كه بيشتر آنها در منطقه توران در استان سمنان هستند. سالهاست كه عوامل اصلي تهديد يوز در زيستگاههاي مختلف و به ويژه در توران شناسايي شدهاند اما هرگز گامي جدي و موثر براي رفع اين تهديدها برداشته نشده و اين مناطق براي يوز و ديگر حيوانات امن نشده است. به ياد دارم كه در سال 1384 و در يكي از اولين سفرهايي كه در «پروژه يوز» به توران داشتم از احمد عجمي (بزرگمردي كه عمري براي حفاظت اين منطقه تلاش كرده) پرسيدم، بزرگترين مشكل توران چيست؟ و او بلافاصله گفت: اول دام و بعد خشكسالي. از شروع حفاظت يوز در كشور 20 سال گذشته اما هنوز مشكل دام در توران حل نشده است، آنهم در حالي كه سود دامداري در توران نه براي مردم محلي ساكن در منطقه بلكه براي شهرنشينهايي است كه مشكل معيشت ندارند. باور كردني نيست در كشوري كه روي دريايي از ذخاير ارزشمند نشسته يكي از بهترين مناطق زيستياش كه لقب ذخيرهگاه زيستكره را هم بر خود دارد، چنين وضعي دارد، آنهم در حالي كه به نظر ميرسد براي حل اين مشكل و خروج دام از منطقه پول هنگفتي هم لازم نباشد و شايد حتي اين مبلغ تنها برابر با قيمت يك آپارتمان در شهر ده ميليوني تهران باشد! بماند كه عدهاي حتي از سازمانهاي بينالمللي براي انجام اين كار پول گرفتند و كاري انجام ندادند. نجات يوز از انقراض نياز به دگرگوني تفكر سازمان حفاظت محيطزيست دارد. چيزي كه تاكنون و با گذشت چهار دهه هنوز انجام نشده است. نياز هست تا شخص رييس سازمان و معاون محيط طبيعي ايشان كه خوشبختانه اينبار به درستي و از ميان افراد آگاه، فعال و كاربلد انتخاب شدهاند به راستي به حفظ يوز اهميت دهند و در عمل گامي كارآمد بردارند. نياز هست تا فرد يا گروهي كه دغدغهشان نه منافع شخصي، بلكه نجات يوز باشد بيدرنگ براي اين كار انتخاب شوند. نياز هست تا فوري كارگروهي تشكيل و برنامه عملي براي حفاظت گونه تهيه شود و اين برنامه به سرعت به اجرا درآيد. نياز هست تا تمامي ابعاد برنامه تكثير در اسارت غيرشفاف در دست انجامي كه حتي سندي ولو چند صفحهاي از نحوه انجام آن موجود نيست، مورد بررسي قرار گيرد. نياز فوري هست تا وضعيت طعمههاي يوزپلنگ در مناطق بررسي و راهكاري سريع براي حفظ و حتي افزايش آنها يافت شود و نياز هست تا جادهها براي يوزها ايمن شوند تا از تكرار فجايعي مانند آنچه در چند سال اخير رخ داده، جلوگيري شود و يوزهاي بيشتري از بين نروند. انتظار همه اما اين است دستاندركاران سازمان متفاوت از مديران پيشين عمل كنند و گامي موثر و فوري براي حفاظت از اين گربه باشكوه در كشور بردارند. اميد است كه اين افراد بدانند كه آخرين تيرهاي تركش در دست آنان است و چنانچه به درستي از آن استفاده نكنند اميدها براي هميشه بر باد خواهد رفت.
پژوهشگر حياتوحش و كارشناس پيشين پروژه حفاظت از يوز