اكران فيلم جنگير
مرتضي ميرحسيني
فيلم اواخر دسامبر 1973 اكران شد و منتقدي به نام استنلي كافمن همان روزها دربارهاش نوشت كه «اين ترسناكترين و حتي شايد تنها فيلم ترسناكي است كه در چند سال اخير ديدهام. اگر ميخواهيد بلرزيد، اين فيلم شمار را زهرهترك ميكند.» منظورش فيلم جنگير بود؛ فيلمي كه از روي رماني به همين نام (انتشار در سال 1971) نوشته ويليام پيتر بلتي ساخته شد و ويليام فريدكين كارگردانياش كرد. نويسنده رمان - كه فيلمنامه را هم خودش نوشت - و نيز بسياري از خوانندگان كتاب ميگفتند داستان جنگير داستاني واقعي است و آنچه در رمان (و در فيلم) روي ميدهد روايت ماجرايي است كه زماني واقعا روي داده است. اما اين ادعا از آن حرفهايي است كه رد يا تاييدش - حداقل به آساني و با قطعيت - ممكن نيست و درستي و نادرستياش با معيارهاي معمولي سنجيده نميشود. فيلم، داستان دختر نوجواني به نام ريگن است كه رفتارهاي عجيبي از خودش نشان ميدهد و از حرفهايش با دوستي ناديدني صحبت ميكند. ابتدا اين رفتارهاي ريگن مشكلي جدي به نظر نميرسند، اما بعد نخستين نشانههاي وخامت حال او ظاهر ميشوند. درمانهاي رايج براي بهبود حالش فايدهاي ندارد و مادر به ناچار به كليسا پناه ميبرد و از كشيشها كمك ميگيرد. در ادامه معلوم ميشود كه موجودي پليد در جسم دختر لانه و روحش را تسخير كرده است و با خواهش و تهديد آنجا را ترك نميكند. رمان بلتي رمان پرفروشي بود، اما شركت سازنده فيلم براي سرمايهگذاري روي فيلم ترديد داشت و حتي پخشكننده آنهم برنامهاي براي اكران گسترده نريخته بود. درنهايت جنگير در 30 سالن، آنهم فقط در شهرهاي بزرگ امريكا اكران شد. در هفته اول نزديك به 2 ميليون دلار فروخت و نادرستي محاسبات اوليه سازندگان و پخشكنندگانش را نشان داد. هرروز عده زيادي، آنهم در روزهاي سرد زمستان براي ديدن فيلم در صفهاي طولاني منتظر ميماندند و بسياري از آنان روز بعد دوباره براي تماشاي مجدد فيلم به آنجا برميگشتند. طبق گزارشي كه روزنامه نيويوركتايمز از اكران فيلم منتشر كرد، بيشتر آنان قبلا - و برخي چند بار - رمان را خوانده و مشتاق ديدن خواندههايشان روي پرده سينما بودند. يكي از كساني كه در صف ايستاده بود به خبرنگار نيويوركتايمز گفت «ما اينجا هستيم، چون خُل شديم و ميخواهيم بخشي از اين ديوانگي باشيم.» درباره فيلم جنگير گفتني زياد است. اينكه اولين فيلم ترسناكي بود كه نامزد دريافت اسكار بهترين فيلم سال شد (فيلم در 10 رشته نامزد بود كه جايزه بهترين فيلمنامه اقتباسي و بهترين صدا را بُرد.) يا اينكه نامهاي بزرگ و آشناي سينما، از مارتين اسكورسيزي و استنلي كوبريك گرفته تا ديويد فينچر هركدام به دليلي متفاوت با ديگري، آن را در فهرست بهترين فيلمهاي تاريخ اين صنعت جاي دادهاند. يا اينكه فيلم تا چهلوچند سال پس از اكران، در ميان فيلمهاي ترسناك با درجه آر پرفروشترين فيلم بود (و بعد در سال 2017 اين جايگاه را به «ايت» واگذار كرد.) يا اينكه آن زمان بسياري معتقد بودند جنگير در نمايش جزييات تصويري ناخوشايند و غيرضروري - مثل چرخش 360 درجهاي سر و گردن ريگن - زيادهروي كرده است و اين افراط، بيمسوولتي سازندگان فيلم را نشان ميدهد. شايد اين ايراد و ايرادهاي ديگري هم به فيلم وارد باشد، اما به قول مارك كرمد ماجرا از اساس چيز ديگري بود. اينكه ويليام پيتر بلتي در جنگير، ترس را روايت كرد، اما همچون كاتوليكي مومن ميخواست به خواننده رمان و تماشاچي فيلم بگويد اگر شياطين وجود دارند، پس فرشتگان و حيات بعد از مرگ هم وجود دارند.