خال سياه
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودازده از غصه دو نيم افتادست
چشم جادوي تو خود عين سواد سحر است
ليكن اين هست كه اين نسخه سقيم افتادست
در خم زلف تو آن خال سيه داني چيست
نقطه دوده كه در حلقه جيم افتادست
زلف مشكين تو در گلشن فردوس عذار
چيست طاووس كه در باغ نعيم افتادست حافظ