اميركبير
مصلحي روشنضمير
محمود فاضلي
مصلح بزرگ تاريخ ايران محمدتقي فراهاني در 1186ش در هزاوه فراهان ديده به جهان گشود. پدرش نخست به عنوان آشپز به خدمت ميرزا عيسي قائممقام درآمد و سپس در دستگاه فرزند او ميرزا ابوالقاسم قائممقام، ناظر آشپزخانه شد. محمدتقي در خانه قائممقام با بروز هوش از شاگردي پدر به همدرسي آقازادهها ترقي يافت. مهارت او در نامهنگاري مايه شگفتي قائممقام شد و همين موضوع باعث شد تا قائممقام از او در امور دولتي بهره گيرد. مهمترين سفر خارجي ميرزا تقيخان مسافرت به ارزروم در پي پديد آمدن بحران در روابط ايران و عثماني بود. ميرزا تقيخان در صفر 1259 ق طي فرماني از سوي محمدشاه با رتبه سرتيپي در راس 200 تن از رجال سياسي - نظامي ايران رهسپار ارزروم شد و پس از مذاكرات طولاني با عقد پيمان صلح در جماديالثاني 1263ق، به ايران بازگشت. پس از مرگ محمدشاه، ميرزا تقيخان با درايتي كمنظير ناصرالدينميرزا وليعهد را از تبريز به تهران رساند. پس از ورود شاه به تهران و جلوس بر تخت سلطنت ميرزا تقيخان منصب صدارت يافت و لقب اتابك اعظم و اميركبير گرفت.
اميركبير در اوضاعي نابسامان، كشور را در اختيار گرفت. خزانه خالي، آشوبهاي مختلف، فساد درباريان، بههمريختگي درآمدها و مالياتها و دخالت قدرتهاي خارجي عمدهترين موانع بر سر راه اصلاحات اساسي امير به شمار ميرفت. اميركبير در مدت سه سال و سه ماه كه سمت صدراعظمي ايران را داشت دست به اصلاحات عميق سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي زد. از مهمترين اقدامات اميركبير ميتوان به تاسيس مدرسه دارالفنون براي تربيت علمي و فني جوانان براساس اصول نوين اروپايي، ايجاد چاپخانه، ترجمه كتب اروپايي، اعزام محصل به اروپا، داير كردن روزنامه وقايع اتفاقيه، توسعه زراعت نيشكر در مازندران و خوزستان، توسعه زراعت زعفران در خراسان، ايجاد كارخانه كاغذسازي در تهران، تاسيس كارخانههاي چلواربافي، چينيسازي، حريربافي و بلورسازي، تدوين قانون سربازگيري، تاسيس كارخانههايي براي ساخت ملزومات نظامي، طبقهبندي رستهها و درجات نظامي، متحدالشكل گردانيدن لباس نظاميان، ترويج آبلهكوبي و بنيان نخستين بيمارستان دولتي، ايجاد امنيت در راهها و نظارت بر عبور و مرور و صدور تذكره عبور و كوتاه كردن دست قدرتهاي بيگانه از دخالت در امور داخلي اشاره كرد.
اميركبير در عرصه اقتصادي براي تعديل دخل و خرج، هياتي را انتخاب كرد كه صورت درستي از وضع بودجه مملكت تنظيم نمايند. از حقوق تمام كساني كه از خزانه دولت مواجب يا مقرري داشتند از شخص شاه گرفته تا نوكران، به تناسب كاست. امور مالياتي را به تناسب شغل و ميزان درآمد هركس تعيين كرد. امتياز شيلات شمال را از دست روسها بيرون ساخت و بهطور مستقيم زيرنظر دولت قرار داد. او مالياتهاي زمين را تثبيت كرد، قيمتها را در برخي موارد كاهش داد، زمينهاي باير را به زمين كشاورزي تبديل كرد و با اجراي طرحهاي آبياري و ساخت چند سد كوچك و بزرگ، به كشاورزي رونق بخشيد. در زمان صدارت و قدرت او، پيروان ساير اديان الهي، به راحتي ميتوانستند به مناسك و اعمال مذهبي خودشان بپردازند. او چنان به ملاطفت با پيروان ديگر اديان برخورد ميكرد كه تمام آنها، خود را همچون مسلمانان در خانه خويش ميديدند و اين روش برخورد و روشنانديشي او را، به عنوان مصلحي روشنضمير در تاريخ دو قرن اخير به مردم شناسانده است.
درستي و راستكرداري از مظاهر ديگر استحكام اخلاقي اوست؛ از اين نظر فسادناپذير بود. وزير مختار انگليس در اين خصوص ميگويد: «پول دوستي كه خوي ملي ايرانيان است در وجود امير بياثر است.» با آغاز اقدامات اصلاحي اميركبير، سفارت انگليس، مهدعليا مادر شاه و ميرزا آقاخان نوري اعتمادالدوله كه روابط خوبي با انگليسيها داشت براي سرنگوني اميركبير باهم متحد شدند. ناصرالدينشاه تا مدتي در برابر تحريكات و القائات دشمنان امير ايستادگي كرد اما سرانجام تسليم آنان شد و فرمان عزل امير را از صدارت صادر كرد.
پس از مدتي حكم تبعيد امير به كاشان، نخست با عنوان حكومت آن شهر، صادر شد و زير نظر نظاميان به آنجا رفت. بنابر آنچه از قول ناصرالدينشاه آوردهاند، ميرزا آقاخان نوري بود كه فرمان قتل را از شاه گرفت و به حاج عليخان سپرد. توطئه كشتن ميرزا تقيخان اوج گرفت. شاه را دشمنان امير محاصره كردند. قاطعيت امير در انجام اصلاحات، درخصوص كاهش و گاه قطع پرداختهاي درباريان، كينه آنها را در پيداشت. در اين ميان مهدعليا مادر ناصرالدينشاه خصومتي ويژه نسبت به امير پيدا كرد. او اقتدار و كارآمدي امير را تهديدي براي تاج و تخت فرزندش ميدانست. روس و انگليس هم امير را سر راه دخالتهاي خود در امور ايران ميديدند. روزگار تبعيد به چهل روز رسيد و اندكي بعد در پي توطئه درباريان ناصرالدينشاه حكم قتل او را امضا كرد. جنايت بزرگ تاريخ روز جمعه 10 دي 1230 در حمام فين كاشان صورت گرفت. ماموران خود وارد حمام شدند. اعتمادالسلطنه يكي را بر سر او گماشت كه از آنجا بيرون نرود. فراشباشي فرمان شاه را ارايه داد. امير خواسته بود عزتالدوله (همسرش) را ملاقات كند يا پيغام براي او بفرستد و وصيت كند كه اعتمادالسلطنه اجازه نداده بود. پس امير به دلاك دستور داد رگهاي هر دو بازويش را بزند. چون امير درغلتيد، دستمالي را لوله كرد، به حلق امير فرو برد و گلويش را فشرد تا جان داد. پيكر اميركبير ابتدا در كاشان و سپس به پايمردي همسرش، عزتالدوله، در محدوده رواق شرقي حرم امام حسين(ع) در كربلا به خاك سپرده شد. ناصرالدينشاه بعدها از كرده خود اظهار پشيماني كرد و تا پايان عمر نام امير را با احترام بر زبان راند.