يادداشتي به مناسبت شصتودومين سالمرگ نيما يوشيج
هنرِ رها كردن شعر از بازدارندهها
عظيم دزفوليانفر
«ماركس» ميگويد: «وقتي تاريخ عوض ميشود كه وسايل توليد عوض شود.» شعر فارسي كه قرنها گذر زمان را بر خود ديده بود، وقتي چشم گشود كه تاريخ عوض شده بود؛ ولي آنچه عوض شده بود، نوع نگاه مردمان به همهچيز بود. از سياست گرفته تا اقتصاد و آزادي و دموكراسي و در يك جمله، نوع نگاه انسان به زندگي.
حال چه كسي ميتواند تمامقد برخيزد و فكري را كه در ذهن برخي جرقه زده است، موجوديت بخشد؟ «علي اسفندياري.» او كه بعدها با نام «نيما يوشيج» خود را معرفي كرد، از سينهكش كوهها پايين آمد و تا آسمان ايران بالا رفت. نيما معتقد بود شعر كلاسيك، ديگر توان بيان كردن مشكلات، دردها و بهطور كلي احساسات انسان امروز را ندارد. براي روشن شدن مشكل، دستكم براي بخشي از نسل امروزي، بايد گفت كه جداي از ديدگاه صاحبنظراني كه معتقدند «وزن شعر فارسي برگرفته از شعر عربي نيست»، شعر كلاسيك فارسي، دستكم از نظر كثرت، برگرفته از وزن عروضي شعر عربي است. در زبان عربي «بيت» به معناي «خانه» است و «مصرع» يا «مصراع» به معناي لنگه درب خانه است. از آنجاييكه دربهاي خانهها از دو لنگه مساوي تشكيل و ساخته ميشدند، معيار و مقياس وزن شعر در زبان عربي يك بيت است.
«نظامي عروضي سمرقندي» در كتاب «المعجم» سه ويژگي براي صحيح بودن يك شعر برميشمارد و ميگويد: «شعر بايد موزون، مخيل و مقفا باشد.» او در اين تعريف به تساوي اركان البته اشاره نميكند. تساوي اركان يكي از برجستهترين خردههايي بود كه بر شعر كلاسيك گرفت و معتقد بود كه رعايت تساوي اركان، دست و پاي شاعر را در بيان احساسات خود ميگيرد.حال مثالي البته نه از زبان نيما، بلكه از زبان سعدي ميآوريم تا مشكل نيما در اين خصوص بهتر بيان شود. سعدي در بيتي از يكي از غزليات خود ميگويد: «آن نه خال است و زنخدان و سر زلفِ پريشان/ كه دل اهل نظر برد كه سِرّي است خدايي»نيما ميخواهد بگويد كه رعايت تساوي اركان باعث ميشود تا شاعر بخشي از احساس و سخن خود را در مصرع بعد بگويد يا در مشكلي ديگر مثلا اگر مصرع اول چهل هجا باشد، شاعر بايد بخشي از سخن خود را حذف كند يا چند هجاي بيمورد را در سخن خود جاي دهد تا مصرع دوم هم چهل هجا شود. بنابراين نيما اگر ميخواست همان بيت سعدي را در قالب شعر نو نيمايي بسرايد، اينگونه مينوشت: «آن نه خالست و زنخدان و سرزلف پريشان كه دل اهل نظر برد/ كه سِرّي است خدايي» اينجاست كه شعر نيما هم وزن دارد، هم مخيل است و هم قافيه دارد و تنها تفاوتش در عدم وجود تساوي اركان است. نيما با گذر زمان و در نهايت «مانيفست» ايده خود را در مورد تغيير شكل شعر كلاسيك با انتشار مجموعه «افسانه» در ديماه ۱۳۰۱ به جهانيان معرفي كرد: «در شبِ تيره، ديوانهاي كاو/ دل به رنگي گريزان سپرده/ در درّه سرد و خلوت نشسته/ همچو ساقه گياهي فسرده/ ميكند داستاني غمآور.» به نظر ميرسد حرف اصلي نيما در مورد مشكل و محدوديت تساوي اركان نيست. آنچه او به شعر فارسي هديه داد و جاي تامل و تفسير بيشتر دارد، نظر نيما در مورد «فرم و محتوا» در شعر است. حرف مهم ديگر نيما نيز در مورد «وزن» در شعر نو است. نيما ميگويد: «يك مصرع، يا يك بيت نميتواند وزن را به وجود آورد بلكه چند مصرع با اشتراك هم (collectivement) قادر به ايجاد وزناند.» آنچه كه نيما ميگويد به نوعي با معيارهاي تعيين شده در شعر كلاسيك به خصوص در زمينه وزن تفاوت بنيادين پيدا ميكند. نيما به صورت خلاصه در ابراز عقايد خود ميگويد: ۱- وزن بايد پوشش متناسب براي مفهومات و احساسات ما باشد. ۲- همانطوركه حرف ميزنيم، شعر بايد بيان كند. ۳- اگر ما طرز كار ذهني را كنار گذاشته و در ادبيات شعري، معتقد به طرز «توصيفي و عيني» باشيم، درمييابيم تا چه اندازه مجبوريم كه مصراعها را بلند و كوتاه كنيم. ۴- نوع نگاه ما به اطراف باعث شكل گرفتن و تولد وزن در يك شعر است.نيما تشكيل يك وزن خاص را براساس يكسري معاني و احساسات مختلف ميداند، همچون فضايي كه بر شعر افسانه سايه گسترده است: عشق، درد، ترس، اميد، حسبِ حال و احساسات سركوبشده و... فضاهايي هستند كه وزن شعر را هويتي عيني و حسي خلق ميكنند. به هر حال نيما معتقد است كه شاعر نبايد اجازه دهد بحور عروضي بر او مسلط شوند بلكه بايد طبق حالات و عواطف خود بر محور عروضي مسلط شود كه اين اولين قدم در انتخاب وزن است. واقعيتي كه نبايد ساده از كنار آن گذشت، آشنايي نيما با زبان و فرهنگ فرانسه است. وقتي نيما ميگويد: «نوع نگاه ما وزن را به وجود ميآورد.» برگرفته از همين آشنايي است.
هيچ مترجمي نميتواند خود را از تاثير اثري كه ترجمه ميكند، دور نگه دارد؛ به خصوص اگر مترجم شاعر باشد و يك شعر را ترجمه كند. بهطور كلي در حيطه ادبيات و هنر اينگونه است. نيما حرفي را زد كه به هر دليلي تا پيش از او يا همعصران و همكارانش بر زبان نياوردند: «شعر كلاسيك امروزه ديگر قادر به پاسخگويي به نيازهاي جامعه امروز و شاعر امروزي نيست زيرا شعر بايد بيانگر مطالب اجتماعي و مسائل و مشكلات انسان امروز باشد.»