فقر مثل جنگ!
جانشان را ميفشرد و گاهي بيتابشان ميكند. اين نوشتنها در دوران دولت آقاي روحاني و انتقادهاي تند از ايشان در همين زمينه گواه ديگري است كه نشان ميدهد براي بسياري از دلسوزان جامعه دعواهاي سياسي آنقدر اصالت و اهميت ندارد كه مستمندان را وسيله اغراض سياسي خود كنند و اگر كسي چنين كند بايد بر وجدان و انسانيت و اخلاقش نمرده دو ركعت نماز خواند. خاك مذلت بر سر كسي كه زجر بينوايان را ببيند و به جاي سوختن و سيلي نواختن بر گونه خويش موقعيت را براي جيفه كثيف منافع سياسي و جناحي مغتنم بشمارد. امروز اوضاع مالي بسياري از مردم برخلاف متنعمان و رندان و فرصتطلبان و نشستگان بر انواع سفرههاي الوان به نقطهاي رسيده است كه همه دعاوي سياسي، مجادلات رايج و حتي مطالبات ديگر آنها شديدا تحتالشعاع قرار گرفته است. آقاي فرشاد مومني استاد دانشگاه علامه طباطبايي مستند به آمار رسمي مصرف ميگويد: گوشت سالانه يك خانواده از 122 كيلو در دوران جنگ به 7 كيلو در سال 1400 رسيده است! و البته برخي از رسانهها سعي كردند اين آمار تكاندهنده را مخدوش كنند ولي چند روز بعد آمار تلختري افشا شد و رييس اتحاديه بارفروشان اعلام كرد: روزانه10 تا 20هزار تن ميوه ورودي بار ميدان مركزي ميوهوتربار بود كه تا روز بعد به فروش ميرفت اما حالا 8500 تن ورودي داريم كه2500 تن آن باقي ميماند! وي تاكيد ميكند كه قدرت خريد مردم كاهش پيدا كرده است و تمايلي به خريد ميوه ندارند. گورخوابي، كارتنخوابي، پشتبامخوابي و اتوبوسخوابي كه ديگر اختراع يك جناح سياسي براي تضعيف جناح مقابل نيست. دره فاصله ميان فقرا و اغنيا چيزي نيست كه با هر ميزان از تبليغات آن را پوشاند يا گسترهاش را كوچك نشان داد. شايد كسي تصور كند كه اگر اوضاع نابسامان اقتصادي مردم را به تبليغات مخالفان نسبت دهد يا آن را سياهنمايي قلمداد نمايد يا به كمكاري دولت پيشين مربوط كند بازي سياست را برده است ولي مگر ميشود بينوايان جامعه رنج فقر و محروميت خود را فراموش كنند!؟ چنين تصوري به غايت خطرناك و ناشي از عدم درك عمق مشكلات موجود است و در نهايت نتيجه عكس خواهد داد. بسياري از مردم به حق در امور كلي و اساسي تفاوتي ميان دولتها نميگذارند و نگاه سنگينشان به سفره خالي است كه ديگر زحمت پهن كردن آن را هم نميكشند. نهتنها چنين رويكرد رسانهاي ره به جايي نميبرد كه تلاشها و خدمات واقعي را هم مخدوش و سطحي جلوه خواهد داد. راهي جز صداقت و شفافيت كامل با مردم وجود ندارد و همه مسوولان اسبق و سابق و حاضر هر كدام به سهم دخالتشان در اوضاع كنوني فقط در صورت تواضع در مقابل مردم و پذيرش خطاها و اشتباهات و خدمت همهجانبه و كارشناسانه و تغيير در روندهاي خطا امكان جذب تمايل ملت را پيدا خواهند كرد. ديگر از انبوه شعارها كاري ساخته نيست. براي ترميم اعتماد مردم هزار گفته چون نيمكردار نيست، تعديل داوطلبانه حقوق مسوولان به اندازه يك كارمند عادي، جلوگيري قاطع از هرگونه ريخت و پاش دولتي، بازگشت آقازادهها از فرنگ، نقل مكان خانههاي مسوولان از زعفرانيه و ولنجك و الهيه و شهرك غرب... شروع خوبي براي همزيستي صادقانه با مردم و آغاز تعامل با آنهاست و فضا آنقدر شفاف هست كه چنين اقداماتي به سرعت توسط هزاران كاربر دنياي مجازي راستيآزمايي شود. اگر فعلا امكان رسيدگي همهجانبه به وضعيت وخيم معيشتي فقرا و محرومان نيست حداقل وزيران و نمايندگان و مديران و روساي سازمانها و سياسيون از هر جناحي قبول زحمت بفرمايند و براي پاشيدن آبي بر آتش غم مردم خود را كمي شبيه خلق كنند.