امنيت در موزه
سارا كريمان
اگر به پيشرفتهاي انسان طي چند هزار سال اخير نگاه كنيم، نقش يك عامل اساسي را در تمام شوون زندگي به صورت بسيار پررنگ ميبينيم. اين عامل در حقيقت وضعيتي است كه آن را با عنوان امنيت ميشناسيم. پناه بردن انسان ماقبل تاريخ به غارها، توسعه معماري و ظهور مناطق مسكوني در دوره نوسنگي، اهلي كردن حيوانات و دامپروري، ابداع روشها و توسعه كشاورزي، تشكيل دولت شهرها و نيروي قاهره يا نظامي و تقريبا تمامي ابعاد زندگي انساني به نوعي ريشه در توسعه امنيت دارد. تلاش براي به دست آوردن امنيت محيطي، امنيت غذايي، امنيت رواني و ... ريشه دستاوردها و تمدن امروزين بشر است. برنامهريزي براي تامين امنيت از ذهن پيشبينيكننده انسان برميآيد. يعني انسان در مواجهه با خطر يا پيشبيني مبتني بر تجربه، دست به اقداماتي ميزند تا در مهلكه قرار نگيرد. توسعه كشاورزي و ذخيره غذا در دوران پيش از تاريخ و تلاش و جستوجو براي تامين زيستگاه، در سيارات ديگر پس از تاريخ برآمده از احساس دايمي عدم امنيت است. آنچنان كه امنيت تعاريف مختلف و نسبي دارد، در هركدام از ابعاد داراي وضعيتي متغير است كه بدان ضريب امنيتي اتلاق ميشود. بنا به اهميت موضوع ضريب امنيتي از وضعيت عادي و متعارف بالاتر ميرود و بدين لحاظ شرايط آن موضوع متفاوت ميشود. عموما بالا بردن ضريب امنيتي هرچيز با اعمال محدوديت همراه است. يعني تقويت حد و مرز نسبت مستقيم با امنيت دارد. مثلا اماكني كه به صورت مستقيم با زيست عموم جامعه در ارتباط است مانند انبارهاي مواد غذايي يا منابع تامين آب، داراي شرايط بسيار ويژه امنيتي هستند و بدين لحاظ محدوديتهاي بسيار سختگيرانهاي در مورد آنها اعمال ميشود. وضع قوانين و محدوديتها به جهت حفظ امنيت و احساس امنيت (امنيت رواني) انجام ميشود. اما همانگونه كه عنوان شد امنيت مساله نسبي است و زيادهروي در وضع قوانين و محدوديتهاي امنيتي خود عاملي مخل است و به ناگاه ايجاد حس عدم امنيت ميكند. مانند شهر يا كشوري كه چنان در پس ديوارهاي بلند و محدودكننده قرار گرفته كه هيچگونه آمد و شدي به آن امكان ندارد. اين منطقه اگرچه در برابر مخاطرات بيروني به ظاهر حفظ ميشود، اما از درون در معرض فرسايش و تخريب قرار ميگيرد. يعني عامل حفظ به عامل تخريب بدل ميشود. همانگونه كه منابع زيستي، معيشتي و اجتماعي نيازمند برنامههاي حفظ و تامين هستند، داشتههاي فرهنگي هر جامعه نيز نيازمند حفاظت و امنيتند. اركان و نهادهاي مختلف، متولي اين امر هستند. يكي از مهمترين نهادهاي حفاظت از فرهنگ، موزهها هستند. ابعاد و كاركردهاي مختلف موزه همه در راستاي حفاظت از فرهنگ است و اين حفاظت تا بدانجا حايز اهميت است كه رده حفاظتي موزهها بالاتر از حد نسبي است. بدين مفهوم كه فرهنگ امري حياتي است و پاسداشت آن واجد شرايط سختگيرانه امنيتي. به صورت كلي و نه قطعي ضريب امنيتي موزه با تعاريف اقتصادي آن سنجيده ميشود. به عنوان مثال موزههاي جواهرات يا آثار هنري گرانقيمت شرايط سختگيرانهتر، همراه با محدوديتهاي بيشتر به نسبت ساير موزهها دارند. همچنين فرآيندهاي نگهداري اين آثار نيز سختگيرانهتر و پرهزينهتر است. در نتيجه ارزش اقتصادي تعيينكننده ضريب امنيتي موزه است. در بعضي موارد كه تامين يا جايگزيني آثار يك موزه به راحتي و با هزينه به نسبت كمتر امكان دارد، سطح دسترسي بازديدكنندگان نيز تسهيل ميشود تا آنجا كه گاهي امكان لمس آثار نيز فراهم ميشود. اما به صورت كلي موزه مجموعهاي از ساختار و رفتار است و اين دو در كنار هم يك مجموعه را واجد نام موزه ميكنند. در بعد رفتاري، مخاطب يا بازديدكننده موزه نيز امري مهم و گرانبهاست و مخاطب بخش مهمي از معني و مفهوم موزه را به خود اختصاص ميدهد. چنانچه وضع قوانين و محدوديتهاي امنيتي تناسبي با ساختار موزه نداشته باشد و پا را فراتر از دريافت مخاطب بگذارد، بدين معني كه مخاطب نتواند دليل زيادهروي در امنيت را درك كند، در اين صورت فضا و موزه از تعادل خارج شده و به بخشي از هويت خود كه همان مخاطب باشد صدمه ميزند. وضع محدوديت و امنيت همواره بايد در تناسب قابل درك و منطقي با احترام به انسانيت باشد.