سرانگشتان فرشته
حسن لطفي
نمايش فيلمها در گروه هنر و تجربه، انتخاب را براي كساني كه به دنبال فيلمهاي شخصيتر و متفاوتتر هستند، آسان كرده است. فيلمهايي كه عاري از جذابيت نيست اما اين جذابيت را در داستانهاي تكراري (به لحاظ روايت، داستان و ساختار) دنبال نميكند. براي سازندگان چنين فيلمهايي رضايت بيننده در درگيري عاطفي، احساسي لحظهاي خلاصه نميشود. مشاركت او با تكميل و كشف لحظات ناب انساني، دقايقي كه گاه بر مدار مكث، سكون و خلق موقعيتي شاعرانه استوار است و... باعث به سامان شدن فيلم در ذهنش ميشود. چيزي شبيه فيلم سرانگشتان فرشته ساخته محسن آقالر كه چرخه نمايشش در اين گروه آغاز شده است. فيلمي كه اگر چه سفر اوديسهوار شخصيت اصلياش با بگو مگويي زن و شوهري شروع ميشود، اما وارد ادامه كليشه چنين آغازي نميشود. سفر جادهاي آغاز شده براي شخصيت اصلي با بازي خوب آرش مشورت، همراه با صحنههايي است كه درك بيننده را از فراز و فرود زندگي، نقش تقدير در سرانجام آدمها، رسالتي كه گاه اتفاق سر راه آدمي ميگذارد و ... افزايش ميدهد. دركي كه حاصل گفتوگوهايي پر از اندرزهاي حكيمانه نيست. بار معنا در فيلم سرانگشتان فرشته بر دوش تصاوير، لحظات ناب (صحنه برخورد شخصيت اصلي با مرد مجرد داخل اطاقك پمپبنزين با بازي پيام نوروزي و صحنه ديدن دختركاني كه قرار است نقش فرشتگاني را در نمايشي بازي كنند و...) گذاشته شده است. بيننده در سرانگشتان فرشته همراه با مردي ميشود كه اگر چه همچون شخصيتهاي فيلم برلين زير بال فرشتگان بالهاي بر دوش ندارد اما در پي تسلا بخشيدن به دردهاي انساني ديگر است. او بيشباهت به شخصيت فيلم نوستالژيا ساخته آندره تاركوفسكي هم نيست. فيلمسازي كه آقالر در صحنهاي از فيلمش با نمايش اين فيلم در قاب تلويزيون به او اداي دين ميكند. شخصيت او شمعي به دست ندارد تا در وزش باد سعي در روشن نگهداشتن آن كند اما مسير پر پيچوخمي كه طي ميكند، شبي كه به سپيدهدم ميرساند بيشباهت به حمل شمعي در باد نيست. شمعي كه معنايي فراتر روشنايي اندك را با خود حمل ميكند. فيلم سرانگشتان فرشته در كارنامه بازيگري زندهياد ماهچهره خليلي هم يك اتفاق است. نقش او در اين فيلم هرچند كوتاه است اما نشاندهنده قدرت او در خلق بازياي متفاوت در نقشي كليشهاي است. تصوير ثبتشده توسط احسان كفاش و تيمش و موسيقي هرچند اندك اما تاثيرگذار شهرام غلامپور از ديگر محاسن فيلم سرانگشتان فرشته است.