۵ سال از فرو ريختن ساختمان پلاسكو گذشت
شهر براي انسانها
محسن آزموده
شهر جايي براي زندگي است، مكاني براي همه شهروندان تا در آن رفاه و امنيت و آرامش و سعادت خود را دنبال كنند. شهر با همه ساختمانها و خيابانها و كوچهها و بزرگراه و اتوبانها و مغازهها و فروشگاههايش جايي براي انسانهاست. اصل انسان است و ساختمان و ديوار و آجر و آسفالت و شيشه و تيرآهن، وسايلي براي رفاه او. اين واقعيت ساده و بديهي اما دهههاست كه از انديشه ما ايرانيها رخت بر بسته است. شهر و محتوياتش براي ما در وهله اول يك واقعيت اقتصادي است، چيزي كه ارزش آن را با پول ميسنجند.
سوداگري املاك و مستغلات، بيش از پنجاه سال است كه شهرهاي ما را بلعيده و نگرش انسانمحور به شهر را به حاشيه رانده است. يك نمود غلبه اين ذهنيت را در نحوه مواجهه ما با فاجعه ساختمان پلاسكو ميتوان مشاهده كرد.
پنج سال از آتشسوزي و فرو ريختن ساختمان پلاسكو ميگذرد. در اين رويداد تلخ كه صبح پنجشنبه 30 دي ماه به وقوع پيوست، بيش از 22 نفر، شامل 16 آتشنشان جان خود را از دست دادند، 235 نفر آسيب ديدند، 4 نفر گم شدند و دهها نفر كسب وكار و سرمايه خود را از دست دادند. ابعاد مختلف اين فاجعه در طول سالهاي بعد، به ويژه از سوي اهالي علوم اجتماعي مورد بحث و بررسيهاي متفاوت قرار گرفت، مطالعاتي كه بعيد است ساخت سريع و ضربتي ساختماني جايگزين پلاسكوي پيشين، دقيقا در محل آن، توجه خاص و ويژهاي به آنها كرده باشد.
اين روزها اگر گذارتان به چهارراه استانبول تهران بيفتد، ساختمان بلندمرتبه جديدي در محل ساختمان پيشين پلاسكو ميبينيد، سازهاي كه گفته ميشود پروژه ساخت آن سه سال پيش، در سال 1397 كليد خورده و در آذر سال جاري كار بناي آن به اتمام رسيده است، فاصله زماني نسبتا كوتاهي براي پروژههايي مشابه، گويي تمام تلاش اين بوده كه هرچه سريعتر رد و نشان به جا مانده از فاجعه پيشين محو شود و حفره
خالي پر.
پرسشي كه ذهن را آزار ميدهد، اين است كه مسوولان ساختمان پلاسكو كه اين اندازه توانايي و قدرت دارند كه توانستهاند جاي ساختمان سوخته و فرو ريخته را به اين سرعت پر كنند، چرا پيش از وقوع فاجعه، نسبت به هشدارها و اخطارها بيتفاوت ماندند و براي جلوگيري از اين رويداد تلخ، دست نجنباندند؟ چرا همين حالا اقدامات مرمتي و تعميراتي براي ساختمان آلومينيوم صورت نميگيرد كه چند ايستگاه آن طرفتر از ساختمان پلاسكو است؟ بلندمرتبهسازي و ساخت سازههايي غولآسا، حتي در شلوغترين و پرترددترين محلهها و مناطق شهري، بدون توجه به كشش و ظرفيت آن ناحيه از شهر، اقدامي است كه اين روزها در جايجاي تهران به وقوع ميپيوندد. منطق اصلي پشت سر اين ساختوسازهاي قارچگونه، همان رويكرد اقتصادمحور آغاز سخن است. در اين نگاه، آنچه مغفول است، انسان و ارزش زندگي اوست. نيم قرن پيش، وقتي پلاسكوي فقيد ساخته شد، جمعيت و تراكم شهري در تهران به مراتب كمتر حالا بود، اگرچه احتمالا ميتوان به همان بلندمرتبهسازي اوليه نيز انتقاد كرد و گفت پيشرفتهاي ناگزير آتي را در نظر نگرفته. اينكه حالا با گذشت پنجاه سال، بهرغم تراكم و ترافيك وحشتناك خيابان جمهوري، باز هم ساختماني با همان ابعاد ساخته ميشود، نشاندهنده تداوم همان منطق اقتصادي است كه ارزش هر چيزي را با پول ميسنجد. در اين ميان آنچه به فراموشي سپرده شده، ياد آدمهايي است كه در فاجعه پلاسكو زندگي خود را از دست دادند.