اعجاز گفتوگو
محمدعلي زم
گفتوگو، منش همه پيامبران و منطق تمامي مصلحان تاريخ است و هيچ پيامبري با قداره و شمشير و نيزه رسالت خود را ابلاغ نكرده است. آن پيامبري كه در نيمه راه نبوتش از لجاجت امت، احساس خستگي كرد و از گفتوگو با امت جاهل خود، سر باز زد و گلايه نزد خدا برد، خداي متعال او را طعمه نهنگ كرد تا آنكه در ظلمت شكم آن حيوان از كار خود اظهار پشيماني و به درگاه الهي توبه كرد. خداوند نيز پس از تنبه وي، توبهاش را پذيرفت.1 تمام پيشرفت پيامبر(ص) در اكمال رسالت خود، برآمده از گفتوگوهاي او با سران كفر و جهل و شاهان و امپراتوران بود. آخرين حلقه از سلسله اين گفتوگوها، در آخرين سال حيات ايشان با مخالفان و معاندان و سران مسيحيت نجران (واتيكان زمان حضرت) بود كه در قرآن و تاريخ مسيحيت روايت شده است. حضرت اميرالمومنين(ع) نيز هميشه به اين سنت عمل ميكرد. بعد از رحلت پيامبر(ص) هرگز به راهي جز گفتوگو با اهل سقيفه و ديگر مخالفان فكر نكرد و در جنگ با خوارج با تاكيد بر گفتوگو، جنگ را شش ماه به تاخير انداخت و اين تاخير سبب تنبه حدود سهچهارم جمعيت شمشير به دست جاهل نهروانيها شد و از جنگيدن با حضرت منصرف شدند. دامنه گفتوگو در قرآن، روايات، تاريخ اسلام، فرازهاي تاريخ فقاهت و كلام شيعه از اصالت ويژهيي برخوردار است و نمونههاي آن در آموزههاي ديني فراوان يافت ميشود. امام حسين(ع) از نخستين روزهاي حركت خود از مدينه تا روزهاي اقامت در مكه از هيچ فرصتي براي گفتن و شنيدن و مباحثه كردن دريغ نداشت و منطق گفتوگوي خود را تا آخرين دقايق روز عاشورا ادامه داد. مجلس گفتوگوي تاريخي امام با عمر سعد در حضور دو فرزندش و با حضور جناب عباس(ع) و جناب علياكبر(ع) در شب عاشورا كه به دعوت امام برپا شد وحدود دو ساعتي به طول انجاميد، حكايت از آن دارد كه عاشورا جنگ اهل منطق با بيمنطقان و جنگ عاقلان و جاهلان در برابر يكديگر بوده است. اصل گفتوگو تا جايي از جانب امام رعايت ميشود كه وقتي نصيحتهايش بر يزيديان كارگر نيفتاد.
... پرسشهاي عقلي و احساسبرانگيز خود را در قالب رجز و در بحبوحه جنگ، خطاب به ملحدان مطرح كرد. اگرچه ظاهر عاشورا را تيغها و شمشيرها رهبري كرده و منشأ پيدايش آن شدهاند. اما مديريت باطن عاشورا با امامي بود كه سرشار از منطق بود و از رهگذر منطق و فرهنگ ايشان در اين روز خون بر شمشير پيروز آمد. در روايات فراواني، اهل گفتوگو را اهل راستي و صداقت شمردهاند و آنكه در سخن گفتن صادقتر است در ميدان دليل و برهان منطقيتر معرفي ميشود2 و آنكه دروغگو و فاقد منطق است را گريزان از گفتوگو دانستهاند3. در برابر آيات و روايات فراواني كه به گفتوگو با دشمنان، تاكيد دارد، آيات و رواياتي هم هست كه پرهيز و گريز داشتن از گفتوگو و مذاكره را، مذمت كرده است و پيروي از گمانهاي سوء4، تبعيت از هواهاي نفساني5، تبعيت از گذشتگان جاهل6، جدالگري7، دشمني8، خشم9 و پناه بردن به باطل10 را از آفتها و دلايل گريختن از گفتوگو دانسته است. در آيين فرهنگ ديني و دين فرهنگي ما، مذاكره نه تنها نشان ترس نيست بلكه دليل بر منطق و انديشه، طرح و برنامه داشتن و نشان اقتدار و قدرت، انسانيت، وقار و بشر دوستي اهل گفتوگوست. دعوا و ستيز، ادبيات جانوران جنگل و [ادب!] حيوانات جنگلي است. اگر چه در قاموس حيوانات جنگلي هم خشونت ابتدايي و درنده خويي در هنگام سير بودنشان وجود ندارد و وحوش جنگلي فقط در وقت نياز و قطع اميد از دست يافتن به صيد مشروع، حمله وحشيانه ميكنند!«دولت روحاني» همين كه تا اينجا با منطق گفتوگو، جهان متحد عليه نظام جمهوري اسلامي را كه از جمله دستاوردهاي! دولت نهم و دهم به شمار ميرود توانسته است دچار پراكنش كند، در نزد مردم وخداي مردم (انشاءالله) موفقيت چشمگيري به دست آورده است. اين دولت در روزهاي آغازين حركتهاي ديپلماسي خود، حساب ديگر كشورها را نيز تا حدودي از حساب 1+5 جدا كرده و در واپسين مرحله مذاكرات خود، حساب پنج و يك را نيز از يكديگر جدا ساخت و در آخرين مرحله مذاكرات، امريكاي واحد را به دو قسمت موافق و مخالف (جمهوريخواهان و دموكراتها) تقسيم كرده است كه حركتي بس معجزهآسا و شگرف است. «روحاني» به اين وعده انتخاباتياش مبتني بر توسعه گفتوگو با جهان، جامه عمل پوشانيد و پذيرش مذاكره با ايران به عنوان تنها گزينه موجود را جايگزين ادبيات تند نظامي عليه ايران كرده است. منطق گفتوگو، مرام مقام معظم رهبري و منش دولت كريمه يازدهم جمهوري اسلامي است. دولتي كه به مردم وعده غلبه عقلانيت و تدبير بر احساسات و تعجيل داده بود، با چشاندن طعم مذاكره به جهانيان، خود را مأذون به پا پس كشيدن از گفتوگو در هيچ سطحي نميداند. اگر صد بار ديگر هم تاريخ مذاكرات هستهيي تمديد شود و كارشكنان داخلي و خارجي در جهت خواسته رژيم جنايتكار اسراييل، مذاكره را به تعويق بيندازند، ديپلماسي خارجي دولت روحاني نبايد از مذاكره فرو بنشيند و تن به راهحلهاي ديگري غير از گفتوگو دهد. كمترين اثر اين مذاكرات، تبديل شدن به چهره متين و اهل گفتوگو و تغيير چهره خشونت باري است كه دشمنان ايران اسلامي از كشورمان تصوير كردهاند. شيريني اين متانت آنجا شيرينتر است كه نماد دشمني ايران در برابر ملتهاي جهان اعتراف ميكند كه ايران به همه تعهدات خود جامه عمل پوشانده و اينك نوبت ما است كه بايد در برابر ايران انصاف را رعايت كنيم! نتيجه اين عملكرد فرصتي است كه در رسانههاي جهان براي ما فراهم شده است تا با بهرهمندي از آن چهره «گفتوگو»ي ايران اسلامي را به دنيا بشناسانيم. فرصتي كه شايد با صدها ميليون دلار هزينه كردن، قادر به دستيابي به آن نبوديم. بايد از معجزه رحمت الهي كه در «گفتوگو» نهادينه شده است، بهره شايان ببريم تا لياقت خود را براي دريافت رحمتهاي بيشتر و برتر الهي، كه از طريق تقدير و تدبير و عقلانيت به جامعه و مردمان مومن و خوشسخن، عرضه و ارزاني ميشود به اثبات رسانيم. نياز به گفتوگو در همه سطوح و در همه موضوعات سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي در داخل كشور نيازي است كه اهميت آن كمتر از فايده تداوم گفتوگو، با جهانيان نيست.
منابع:
1- اين آيه مربوط به زندگي يونس پيامبر، جزو نماز غفيلهيي است كه استحباب موكد در خواندن آن وجود دارد. شايد به اين دليل كه عالمان و هاديان آخرالزمان، به اهميت گفتوگو با امت خود، متذكر دايمي شوند.
2- امام علي «من صدقت لهجته قويت حجته» غررالحكم (882)
3- امام علي « الْكذّابُ مُتهم في قوله و ان قويتْ حُجّته و صدقتْ لهِجتُه» (1849)
4- نجم/ 28- جاثيه/24- ص/27
5- نجم/23-19
6- مائده/14
7- كهف/ 2
8- امام علي إيّاكُمْ والمِراء والخُصُومة فإنّهُما يمرضانِ القُلُوب على الإخْوانِ، وينبتُ عليْهِما النِّفاقُ (مليه المربد 317)
9- امام علي شِدةُ الْغضبِ تُغيِّرُ الْمنْطِق و تقْطعُ مادة الْحُجةِ، و تُفرِّقُ الْفهْم (شدت خشم، سخن گفتن را دگرگون ميكند، قدرت استدلال را قطع ميكند و شعور را متلاشي ميسازد) كنزالفوائد/ 319
10- غافر/5