به زبان بيزباني
عباس عبدي
شوراي عالي انقلاب فرهنگي در جلسات گذشته سندي را تحت عنوان سياستها و اقدامات تقويت و ترويج نامگذاري متولدين جديد مبتني بر فرهنگ اسلامي ـ ايران به تصويب رسانده است. معناي اين اقدام چيست؟ انتخاب نام كودكان جزو خصوصيترين موضوعات خانوادههاست. اجبار و اكراه در انتخاب نام يا تغيير آن فقط در برخي كشورها ديده شده است. از جمله در حكومت كمونيستي بلغارستان كه انتخاب نامهاي اسلامي براي اقليت مسلمان خود را با محدوديت مواجه ميكردند. اتفاقا اين ويژگي فرهنگي جايي است كه عقاب بلندپرواز قدرت حكومتها را به آن راهي نيست و بهتر از هر جاي ديگر ميتوان تحولات نگرش فرهنگي يا حتي سياسي مردم را در آن ديد. پرسش روشن اين است كه چرا پس از گذشت 43 سال از انقلاب، شوراي مزبور به ياد نوشتن سندي براي تقويت و ترويج نامگذاري كودكان افتاده است؟ مگر چه اتفاقي رخ داده است؟ انقلابي كه به نام اسلام شد، چگونه است، اكنون ميخواهد براي مردمش سند نامگذاري اسلامي تدوين كند؟ مگر اين مردم پيشتر از اين، نامهاي اسلامي براي كودكان خود انتخاب نميكردند؟ مگر پيش از انقلاب يا دهههاي اول آن بر اساس ابلاغ رسمي حكومت، نامهاي اسلامي براي كودكان خود انتخاب ميكردند؟ شايد در متن توجيهي براي تصويب اين سند به اين پرسش بنيادي پاسخ داده نشده است، زيرا اگر پاسخ داده شود معلوم ميشود كه راهحل تنظيم سند نيست. اكنون ميتوان به آن پاسخ داد. واقعيت اين است كه سهم نامهاي اسلامي كودكان پيش از انقلاب رو به افزايش بود. براي نمونه اسامي اسلامي كودكان متولد تهران در سال ۱۳۴۵، حدود ۵۸ درصد كل اسامي بود (اعم از دختر يا پسر كه بهطور معمول پسران خيلي بيش از دختران با نامهاي اسلامي نامگذاري ميشوند) اين رقم تا سالهاي اول انقلاب رو به افزايش نهاد و در سال ۱۳۵۷ تا ۶۵ درصد هم رسيد ولي پس از گذشت چند سال، روند كاهشي را تجربه كرد. در سال ۱۳۷۰ به حدود ۵۳ درصد رسيد. پس از آن طي يك دهه افزايش يافت و به حدود ۵۷ درصد رسيد، ولي از آن دهه شيب نزولي شديدي را تجربه كرد و در سال ۱۳۹۴ به ۴۰ درصد رسيده است. اين روند براي اسامي با گرايشهاي غربي و ملي در نقطه مقابل اسامي اسلامي است. در سال ۱۳۹۴، نسبت اسامي اسلامي براي پسران و دختران به ترتيب ۵۴ و ۲۸ درصد بوده است. خب! حالا بياييد ببينيم كه سند احتمالي چه ميتواند بگويد. اين سند ميخواهد سهم اين اسامي را بيشتر كند، ولي نكته اين است كه كثرت انتخاب اسامي اسلامي نتيجه ميزان گرايش به اسلامي بودن يك جامعه است و نه عكس آن. به عبارت ديگر اگر مردم معتقد و اسلامي باشند، ترجيح ميدهند كه اسامي متناظر با اين گرايش را براي فرزندان خود انتخاب كنند، نه اينكه اگر اسم فرزندشان را مثلا علي يا محمد گذاشتند، آنگاه اعتقادات آنان هم اسلامي ميشود. پس اين نحوه سندنويسي را ميتوان به نوعي گم كردن مجراي دعا دانست. نامگذاري كودكان يك متغير مستقل نيست كه بخواهيد با تغيير آن باورها و ارزشهاي مردم را نيز تغيير دهيد.
نامگذاري متغير وابسته است و تحت تاثير تغييرات ارزشي حاصل ميشود. بايد به جاي پرداختن به نامگذاري به عوامل بنيادي پرداخت كه نامگذاري كودك تابع آن است.
حالا بياييم فرض كنيم كه با چنين سندي و راهحلهايي مانند طرح جواني، توانستيد سهم نامهاي اسلامي را بيشتر كنيد، خب چه نتيجهاي حاصل ميشود؟ اين كار نوعي خودفريبي است، مردم كه با گذاشتن اجباري و صوري نام اسلامي روي فرزندشان اسلامي نميشوند، ولي شما خيال خواهيد كرد كه جامعه اسلامي شده است. پهلوي اول نامش رضا بود همه پسرانش هم رضا داشتند و نوهها هم همينطور. ميگويند پدري نام فرزندش را گذاشت رستم و بعد از تولد نشست جلوي او و از ترس مثل بيد ميلرزيد. حالا حكايت ما است كه گمان كنيم با نام واقعيتي تغيير ميكند. اين طرح به زبان بيزباني اقرار به وضعيتي ميكند كه علاقهمند به طرح و يافتن پاسخ براي آن نيستند. وضعيتي كه بهطور واضح نشاندهنده كاهش شديد در گرايش افراد به انتخاب اينگونه نامهاست. اعلام كردند كه نام معرف هويت ماست. بله. ولي بايد نام معرف هويت باشد نه مخدوشكننده آن. ابتدا بايد اين هويت را داشت بعد به راحتي نام معرف آن انتخاب ميشود. با گذاشتن نام رستم روي كسي او قدرتمند و شجاع نميشود. سرنا را از سر گشاده آن نميزنند.
در پايان يادآوري اين نكته خالي از فايده نيست كه ۵ سال پيش كه مطالعه خود درباره نامگذاري كودكان تهراني را به پايان رساندم و نتايجش از جمله آنچه در بالا آمد را براي يكي از دوستان جامعهشناس توضيح دادم، گفت: «اينها به زودي براي حل مساله يا پاك كردن آن، ميروند سراغ ممنوعيت. در تمام اين چند دهه سياست فرهنگي غير از شيوه منع نبوده است.»
خلاصه اينكه اين رفتار همچون نحوه درمان آن پزشكي است كه عكس راديولوژي بيمار را نگاه كرد و گفت: همه چيز خوبه، فقط يك شكستگي در ناحيه قفسه سينه ديده ميشود كه آن را هم با فتوشاپ برايت درست ميكنم!!