اصلاح راهبردها
فياض زاهد
سخنان رهبري درباره لزوم بهرهوري از فرصت برخي تعاملهاي نامتعارف در ساختار مناسبات خارجي ايران، يك اقدام حسابشده محسوب ميشود. ايشان نشان دادهاند كه در بازي شطرنج جهاني در لحظات تعيينكننده قدمهاي بسيار هوشمندانهاي برميدارند. نگارنده همواره بر گسترش و توازن مناسبات بينالمللي تاكيد داشتهام. در دو سرمقاله قبلي به رييس محترم جمهوري پيشنهاد داده بودم كه نبايد همه تخممرغهاي وزن سياسي ايران در تعامل بينالمللي را در سبد روسيه بگذارد. البته بر اين نكته هم تاكيد شده بود كه روسيه يك شريك قدرتمند و اثرگذار در صحنه بينالمللي است. عرصه سياست، صحنه برخوردهاي احساسي و رمانتيك نيست. ايران بايد از ظرفيت روابط خوب خود با روسيه و چين بهرهبرداري كند. ضمن آنكه نفوذ ايران در محور مقاومت نيز برگ برنده ايران است. شايد برخي فعالان سياسي و كساني كه با ساختار روابط بينالمللي آشنايي دارند، با سياست منطقهاي ايران مخالف باشند. اما در حال حاضر مجبوريم با توجه به آرايش سياسي و نظامي روي زمين تحليل خود را ارايه دهيم. در سياست نرمش قهرمانانه نيز، رهبري با مجوز خود به دولت روحاني امكان آن مانور باشكوه در تاريخ ديپلماسي را فراهم كردند. كاري كه تاريخ ايران از آن با افتخار ياد كرد. باعث تاسف است كه برخي كمبينيها، حسادت، رقابتهاي سياسي، فراموشي منافع ملي سبب شد آنگونه كه شايسته سربازان ديپلماسي بود از آنان تقدير نشود. هرچند رهبري معظم در گذرگاههاي مختلف با تعابير باشكوهي از فرزندان خود تشكر و قدرداني كردند. اما طنز ماجرا آنجاست كه مخالفين و تحقيركنندگان معاهده مهم بينالمللي، امروز مجبورند بر همان مسير و نقشه راهي كه تيم قبلي تدارك ديده و از سوي ايشان تخريب شده بود بناي خود را پايه نهند. اين بزرگترين درس تاريخ به آنهاست. ابتدا با دو پلان جديد وارد شدند و درنهايت به جايي رسيدند كه از قبل مورد پذيرش تيم قبلي ايران و دول غربي و مذاكرهكننده شرقي بر آن توافق شده بود. اخبار موثق ميگويد اگر رهبري انقلاب حضور نداشتند و مسير را هدايت نميكردند، چه بسا برادران جديد! سنت و ميراث گذشته را به تباهي ميكشيدند. معلوم است كه وقتي تيمي 10 سال به برجام فحش داده و براي مذاكرهكنندگان آرزوي مرگ و بدنامي كردهاند، افراد مناسبي براي ادامه راه نبودند. به هر حال هر چه بود، ارادههاي بالاتر و خيرخواهتر در حاكميت اجازه تاختن به منتقدان كماطلاع و بيانصاف را نداد. حال هر چه بود، سخنان رهبري بنبست بزرگي را از پيش پاي تيم ايراني و وزارت خارجه گشود. اينكه درنهايت اگر قرار به توافقي در برجام باشد، تنها از طريق گفتوگوي مستقيم و مرتبط با موضوع برجام با امريكاييها ميسر است. موضع هوشمندانه رهبري از اين جهت داراي اهميت است كه بدانيم اين دولت امريكا بود كه قاعده بازي را بههم زد. ترامپ با رفتار نسنجيده خود، هزينههاي فراواني به ايران وارد كرد و البته خود و دولتش نيز متحمل هزينههاي افزونتري شدند. اينك به نظر ميرسد هر دو طرف به اين نتيجه رسيدهاند كه توافق براي دو كشور در اين پرونده خاص منافع بيشتري را تدارك ميبيند. همانگونه كه ايشان در آغاز برجام به دولت امريكا تلويحا فرمودند كه مذاكرات و روش امريكا ميتواند نمونه مناسبي براي ارزيابي ادامه گفتوگوهاي سازنده باشد. در قدم اول امريكا نتوانست به تعهدات خود عمل كند. ايران هم در نتيجه اقدامات عكسالعملي، مجبور به پيمودن مسيري متفاوت شد. بديهي است پرستيژ ايران اجازه نميداد كه امريكا به راحتي به برجام برگردد، بدون آنكه تاوان مناسبي براي اين رفتار بدهد. تا اينجاي كار استفاده از ظرفيتهاي كشورهاي درگير مانند اروپا، چين و روسيه مناسب بود. اما ما به نقطه سرنوشتسازي رسيدهايم. توافق بيش از هر زمان ديگري دور و در دسترس است. دور، چنانچه طرفين انتظارات خود را منطقي و قابل فهم براي همديگر تنظيم نكنند و به ديگر كشورها اجازه مداخله بيش از ضرورت ندهند. به نظر افكار عمومي ايران چندان موافق اعتماد كامل به شريك شمالي خود نيست. سفر رييسجمهور به روسيه هم آتش اين بياعتمادي را شعلهورتر كرد. باعث تاسف است كه اصولگراهاي مدعي، وكيل مدافع دولت روسيه شدهاند. اين به عدم فهم و درك درست آنها از موقعيت بينالمللي ايران مربوط است، ضمن آنكه اصولگراها ياد نگرفتهاند كه منافع ملي را با موجبات داخلي به درستي پيوند دهند. در حفظ حرمت رييسجمهور همه ما شريك هستيم. هر كس ذرهاي حرمت براي وطن قائل است، به نماينده ايران در مناسبات خارجي تنها از بستر رقابتهاي سياسي نگاه نميكند و نبايد هم بكند. حتي عليرغم اعتراضاتي كه به چينش تيم مذاكرهكننده وارد است، آنها فرزندان وطن در مبارزهاي نفسگير هستند. ما مانند دستگاه پروپاگانداي پايداري نيستيم كه از پشت بر فرزندانمان دشنه وارد كنيم.
از سويي مجوز رهبري، پاسخ مناسبي به روسيه است تا بداند ما چندان هم دست و پا بسته نيستيم. در اين مرحله بايد مراقب لايي كشيدنها و پشت پا زدنهاي رقباي ديگر هم باشيم. همه آنهايي كه از موفقيت ايران متضرر ميشوند. از رژيم اشغالگر تا برخي دول نادان اطراف. اما نبايد از ياد برد ما نيازمند يك تغيير راهبردي در نوع نگاه و تعامل خويش با جامعه جهاني هستيم. از اين شرايط جديد و مجوزي كه صادر شده ميتوان به اصلاح روندها توامان همت گماشت. مخصوصا وقتي كه دولتي اصولگرا، يكدست! و مورد وثوق بر قدرت است. چنانچه توافقي بدون اصلاح راهبردي صورت نگيرد، حتي اگر به توافقي به ظاهر دايمي دست يابيم، چندان اميدي به آينده اين توافق، كاهش فشارها، جذب سرمايهگذاري و ترميم عقبماندگيها نيست.