قتل گاندي
مرتضي ميرحسيني
آن زمان 78 سال داشت. از مدتي پيش در مجتمع بيرلا، واقع در مركز دهلي اقامت ميكرد و همانجا، هرروز با شمار زيادي از هنديها به صحبت مينشست. گاهي همگي همراه باهم، دستهجمعي دعا ميخواندند. هركدامشان دين و مذهبي متفاوت با ديگري داشته و باورهايي متضاد باهم داشتند، اما زير سايه گاندي اين تضاد و تفاوت رنگ ميباخت و فرصت صلح و همزيستي شكل ميگرفت. روز سيام ژانويه هم مثل روزهاي قبل شروع شد و تا عصر بدون اتفاقي خاص گذشت. حوالي ساعت 5 بود كه گاندي از اتاقش خارج شد و در ميان مردمي كه آن روز براي ديدنش آمده بودند به سوي محوطه مركزي مجتمع حركت كرد. ناگهان قاتل از دل مردم بيرون زد، اسلحهاش را به سمت گاندي گرفت و 3 گلوله پشت سر هم شليك كرد. گلولهها به سينه و شكم گاندي نشستند. پيرمرد روي زمين افتاد.
بسياري از مردم مبهوت و حيرتزده ايستاده بودند و هيچ كاري نميكردند. انگار ناباوري، فلجشان كرده بود. اما چند نفر گاندي را از روي زمين برداشتند و به اتاقش بردند. چند دقيقه بعد يكي از همينها از آن اتاق خارج شد و خطاب به جمعيت گفت كه تمام شده و گاندي مُرده است (سيام ژانويه 1948). بيشتر حاضران اين واژهها را شنيدند اما باز آنچه را كه روي داده بود باور نكردند. اكثريتشان براي پذيرش خبري چنين بزرگ به زمان بيشتري نياز داشتند. اما قاتل را بيدرنگ بعد از شليك به گاندي گرفتند و به پليس تحويل دادند. نامش ناتورام گودسه و يكي از ناسيوناليستهاي هندي بود. پيش از آن چندبار دستگير و زنداني شده بود، اما بزهكار محسوب نميشد. جرايم قبلياش همه سياسي بودند و ريشه در تعصباتش داشتند.
انگيزه قتل گاندي هم به همين تعصبات ملي و ميهني برميگشت. او و همدستانش باور داشتند گاندي در مواجهه با مسلمانان تسامح بيش از حد نشان داده و با سياستهاي نادرست و بيلياقتياش زمينه تجزيه هند و جدايي پاكستان را فراهم كرده است. او و كساني كه در قتل گاندي همراهش بودند، تنها هنديهايي نبودند كه چنين باوري داشتند. از تابستان 1947 كه پاكستان رسما از هند جدا شد و كشور مستقلي در شمال غربي شبهقاره شكل گرفت، هند ناآرام شده بود. ناسيوناليستها به آنچه روي داده بود معترض بودند و همه را مقصر ميديدند؛ هركه بزرگتر و مهمتر، مقصرتر. گودسه از همان روزها - كه به پناهندگاني كه از پاكستان به هند ميگريختند، كمك ميكرد - مصمم به كشتن گاندي بود. در حزبي كه او عضوش بود بسياري ديگر نيز چنين فكري در سر داشتند. در دادگاه همهچيز را گفت.
گفت ميدانستم قتل مردي مثل گاندي معنايي جز فروغلتيدن در تباهي ندارد و جز به بيآبرويي من نميانجامد، مطمئن بودم مردم از من متنفر خواهند شد، اما انتخاب ديگري نداشتم؛ كشور ما بدون گاندي، محكمتر با پاكستانيها مواجه ميشود و آنها را سرجاي خودشان مينشاند. در قتل گاندي 8 نفر دستگير و محاكمه و درنهايت گودسه و يكي از همدستانش به اعدام محكوم شدند. عدهاي براي نجات و كاهش مجازات اين دو ميكوشيدند و حتي پسران گاندي هم رسمي و علني با پيشنهاد تغيير حكم اعدام موافقت كردند. اما دولت هند به رياست نهرو قاطعانه با كاهش مجازات و تغيير حكم اعدام مخالفت كرد. حتي عدهاي از درون دولت- از جمله وزير كشور- روند برگزاري دادگاه و اعلام و اجراي احكام آن را تسريع كردند، زيرا در صورت بررسي بيشتر ماجرا، خودشان هم براي كوتاهي در تامين امنيت گاندي مقصر و مجرم شناخته ميشدند (بهويژه آنكه 10 روز قبل از قتل گاندي، سوءقصد ديگري هم به جان او انجام شده بود.) گودسه و همدستش را نيمه نوامبر سال بعد در زندان آمبالادار زدند. از گاندي هم چند وسيله شخصي مثل عينك و ظرف و قاشق غذا و نيز كشور مستقل هند باقي ماند.