دو كارشناس حيات وحش از نقش سگها در زندگي روستاييها ميگويند
ضرورت همكاري مردم براي كنترل جمعيت سگهاي ولگرد
فرناز حيدري
سگهاي ولگرد و آزادزي؛ در حال تبديل شدن به يك چالش بسيار جدي هستند. تاريخچه حضور سگها پيچيده است؛ در برخي منابع زمان اهلي شدن آنها بين 9 الي 14 هزار سال و در برخي منابع به قدمت حضور حدود 30 هزار سال اشاره شده است. رابطه بين انسان و سگها اگر مبتني بر نياز باشد، عميق است اما سگها نسبت به هر حيوان اهلي ديگر با انسان در چالش و رقابت جدي هم بوده و هستند. ابعاد انساني برهمكنش سگها و حيات وحش خيلي كم مورد مطالعه قرار گرفته، در فصل 12 كتاب «سگهاي آزادزي و حفاظت از حيات وحش» كلي ميلر (Kelly Miller) و همكارانش به قدم اول براي درك ابعاد انساني برهمكنش سگها و حيات وحش اشاره كرده و مينويسند: «برهمكنش سگها با حيات وحش بايد به وضوح تعريف شود. اين برهمكنش بسته به موضوع (انسان، سگ و حيوان وحشي) ميتواند مثبت يا حتي منفي باشد و لذا اگر به دنبال راهكاري براي حل چالشهاي ناشي از برهمكنش سگها و حيات وحش هستيم؛ در كنار علم بومشناسي و زيستشناسي بايد ارزشها و علايق مردم هم به درستي درك شود چون ارزشها، طرز برخورد را تحتتاثير قرار ميدهند و طرز برخورد هم بر رفتار اثرگذار است اما در مقابل فاكتورهاي ديگري مانند تمكن مالي، قوانين مديريتي، فرهنگ، تجارب گذشته، طرز نگاه ديگران و... هم هستند كه بر رفتار افراد نسبت به اين مساله اثرگذارند. در مورد سگهاي ولگرد و آزادزي ديدگاهها طيف بسيار وسيعي دارد، به عنوان مثال وقتي بحث مديريت و حذف سگها از زيستگاههاي طبيعي به ميان ميآيد، خيلي از افراد ممكن است كه با آن موافق نباشند و مساله را تبديل به چالش كنند اما در غياب تحقيقات روي ابعاد انساني، نقش برنامههاي آموزشي پررنگتر ميشود چون هر قدر كه بتوان افراد بيشتري را در مورد اهميت اين موضوع آگاه كرد، احتمال تغيير رفتار هم بيشتر خواهد بود.»
ميلر و همكارانش به اين اشاره ميكنند كه بايد برهمكنشهاي مثبت و منفي سگها با حيات وحش براي مردم تشريح شود، به عنوان مثال سگهاي آموزشديده به عنوان نگهبان (سگهاي مراقب گله، راهنما و مراقب مزارع) برهمكنش مثبت با حيات وحش دارند اما در مقابل مضرات ناشي از حضور سگهاي ولگرد است كه بايد براي مردم تشريح شود چراكه به اين واسطه، تفاوتها درك ميشوند و آگاهي، رويكرد و رفتارهاي اشتباه را در درازمدت تغيير خواهد داد.
نمونه موردي اول
سگهاي روستاهاي حاشيه پارك ملي گلستان
مبين صوفي،كارشناس حيات وحش بومي ساكن در حاشيه پارك ملي گلستان است. او به« اعتماد» ميگويد كه تا امروز در مناطق حفاظت شده زاو الف، زاو ب، لوه، قورخود، شكارممنوع عزيزآباد كه همگي در اطراف پارك ملي گلستان هستند؛ معضلي به نام سگهاي بلاصاحب مشاهده نكرده اما در شرق و انتهاي پارك ملي گلستان (ميرزابايلو)، روستاي آرمادلو و چشمه خان چند باري اتفاق افتاده كه سگهاي روستاييها از جاده گذر كرده و به سمت دشت ميرزابايلو آمده و به آهوها حمله كردهاند چون فاصله روستا با پارك ملي فقط در حد يك جاده گرگان-مشهد است و سگها شرطي شده و ميدانند كه آن سمت جاده براي آنها طعمه است.
اين كارشناس حيات وحش ميگويد: «تا جايي كه ميدانم و از افراد قديمي هم سوال كردهام، سگهاي بلاصاحب از ابتدا در اين منطقه حضور نداشتند و دليل آن را شايد بايد در عقايد و باورهاي مردم، نياز آنها به حضور سگ در زندگي روستايي و البته اهميت و كاربرد سگها در سبك زندگي روستايي خاص منطقه جستوجو كرد. اقوام مختلفي در پيرامون پارك ملي گلستان زندگي ميكنند كه عمدتا از قوم تركمن هستند. سگ در بين قوم تركمن جايگاه ويژهاي دارد و من هم از يك طايفه قديمي به نام تمك هستم كه بيش از 200 سال در همين منطقه دامداري و كشاورزي كرده. نام روستاي ما توتلي تمك است (توتلي به معناي جايي است كه توت دارد). در مجموع، حدود 11 روستا در اطراف پارك ملي گلستان هستند و روستاي ما هم در شمال غربي پارك ملي گلستان است. سگ در ميان تركمنها بهشدت كارايي دارد چنانكه از آن براي نگهباني گله، نگهباني خانه و نگهباني زمين و محصولات كشاورزي استفاده ميكنيم، بنابراين سگها دو گروه هستند؛ يا سگهاي مسوول نگهداري گله يا سگهاي مسوول نگهداري از خانه و زمين كشاورزي كه البته دو تربيت مختلف ميشوند اما همگي صاحب دارند و از گله و چوپان فاصله زياد نميگيرند. در حالي كه سگهاي بدون صاحب، نزديك شهرها يا روستاهاي نزديك شهرها هستند، زباله ميخورند و بهشدت آلودهاند.»
او مهمترين دليل عدم حضور سگ ولگرد را در حاشيه پارك ملي گلستان، نگهداري مسوولانه توسط دامدارها و كشاورزهاي محلي ميداند: «در اين منطقه سگهاي مناسب را براي نگهباني و گلهداري انتخاب و نگهداري ميكنند، از زمانهاي گذشته تولههاي نر يا حتي ماده سگ زايمان كرده را به افرادي كه درخواست ميكردند، ميدادند و مابقي در طبيعت رها ميشوند كه شغال آنها را ببرد. با همين روش اجازه داده نميشود كه سگهاي اضافي زنده بمانند و جمعيت آنها طغيان كند. موضوع مطالعه كارشناسي ارشد من تعارض انسان با گرگ و پلنگ در مناطق احاطهكننده پارك ملي گلستان بود و با حدود 120 دامدار نزديك 4 سال در ارتباط بودم؛ در طول اين مطالعه هيچگاه سگ ولگرد و رها نديدم. برخي چوپانهاي تركمن 8 الي 9 سگ دارند و به خوبي از آنها نگهداري ميكنند اما براساس مطالعهاي كه انجام داديم و مقاله آن تحت داوري است، تعداد 4 تا 6 سگ براي نگهداري از گله كافي است و تعداد بيش از آن هم ديگر ضرورت ندارد جز اينكه تعارض را با حيوان گوشتخوار بيشتر ميكند. اين را هم بگويم كه سگ صاحبدار را حتي اگر در طبيعت هم رها باشد، نميتوان به سادگي حذف كرد چون تعارض جديتر ايجاد ميكند.»
او در مورد نحوه نگهداري و آموزش اين سگهاي نگهبان ميگويد: «تغذيه سگهاي گله و نگهبان به اين صورت است كه هر شب (روزي يكبار) سگها با نان يا در گذشته با سبوس گندم، آرد و تكههاي نان خشك (نام غذا يال) سير ميشوند. سگهاي تركمنها معمولا از نژاد محلي، باهوش و درشت جثه هستند اما اجازه ندارند حتي يك روز را خارج از محدوده مسووليت نگهباني خودشان بگذرانند؛ ما سگي داشتيم كه در تابستانها به دليل گرما همراه چوپانها نميرفت، در پرچينها و بوتههاي تمشك استراحت ميكرد و بعدازظهرها كه هوا خنك ميشد، سراغ مسووليت خودش يعني نگهباني گله ميرفت. سگ براي ما كارايي دارد پس آن را به درستي آموزش ميدهيم چون اگر سگ نداشته باشيم، گراز خيلي راحت وارد زمين كشاورزي ميشود و محصول را از بين ميبرد. حضور سگ نهتنها ما را در برابر آسيبهاي گراز بلكه حتي دام را در برابر خرس، گربه وحشي، شغال و سمور ايمن ميكند. بسياري محصولات كشاورزي مانند برنج، آفتابگردان، هندوانه، گندم و باغات نيازمند مراقبت و شبپايي هستند كه اين وظيفه سگ است كه كل زمين را بچرخد. اين نوع نگهباني ميتواند بدون آسيب زدن به جانوران باشد و اين موضوع از اساس به شيوه آموزش، آگاهي و وظيفهشناسي صاحبان سگها مربوط است.»
مبين صوفي معتقد است كه سگهاي ولگرد اغلب در حاشيه شهرها يا روستاهاي نزديك شهرها ديده ميشوند: «سگها زماني براي انسان ارزش دارند كه كاربرد داشته باشند يعني سود يا منفعتي از آنها متوجه انسان شود؛ وقتي سگ كاربرد داشته باشد، در طبيعت رها نميشود چون ارزش و اهميت دارد. اينكه بخواهيم سگي را به قصد نمايش نگهداري كنيم، به هيچوجه پايدار نيست چنانكه موارد متعددي بوده كه افرادي سگ را در شهر نگه داشته اما در نهايت به دليل نداشتن مكان و فضاي مناسب از پس نگهداري آن برنيامده و حيوان را برده و در طبيعت رها كردهاند اما در روستا سگ را نگه ميدارند چون نياز دارند و طبيعي هم هست كه آن را رها نميكنند. سگي كه در طبيعت رها باشد، بايد حذف يا عقيم شود چون متضمن خطر براي انسان و حيات وحش است و هدف اصلي ما هم هميشه حفاظت از حيات وحش است.»
نمونه موردي دوم
سگهاي ولگرد در روستاهاي آذربايجان
محمدرضا مسعود، كارشناس حيات وحش و مديرعامل موسسه غيردولتي حفاظت از تنوع زيستي آذربايجان شرقي به «اعتماد» ميگويد: «محل اصلي توليد سگ در آذربايجان، روستاها هستند. سگها در روستاها از زبالهها، لاشههاي تلف شده دام يا جفت گوسفندان تازه زايمان كرده؛ تغذيه ميكنند اما همزمان پستانداران كوچك اطراف روستاها را شكار ميكنند و از تخم پرندگان زميني مانند كبك هم بيبهره نيستند. اين سگها آرامآرام جلب زبالههاي شهري ميشوند. فراواني منابع غذايي باعث شده كه زادآوري سگها بهشدت شتاب گيرد لذا هرگونه اقدام در كاهش و مديريت جمعيت سگهاي شهري مانند بردن به پناهگاه، عقيمسازي و... بدون درنظر گرفتن محل اصلي توليد سگها يعني روستاها، اقدامي روبنايي است و هرگز با موفقيت همراه نخواهد بود.»
او ميافزايد: «من از عنفوان طفوليت با روستا و روستايي سر و كار داشتهام؛ خاطرم هست كه پدرم چوپاني داشت كه اين فرد مسوول پرورش سگهاي گله هم بود. او بعد از دو هفته از وضع حمل سگ ماده كه تولهها به نسبت بزرگ شده بودند، آنها را وارسي ميكرد و براساس يكسري خصوصيات كه به من هم آموزش داده بود؛ سگ مخصوص گله و دامدار را انتخاب ميكرد و ساير تولهها را از بين ميبرد. اين شخص و اشخاص مشابه او در روستاهاي آذربايجان كمك ميكردند كه جمعيت سگها حفظ شود و فقط سگهاي مفيد باقي بمانند اما معتقدم كه زاد و ولد سگهاي ولگرد امروز حاصل بيعملي خود ما در مهار جمعيت آنهاست. به عنوان مثال، منطقه شكار ممنوع سهند و منطقه حفاظت شده سهند به واسطه نزديكي به زبالهگاه شهر ممقان درگير معضل جدي سگ ولگرد هستند. در طول رودخانه آذرشهر، روستاهاي جراغيل و ساير روستاها كه همگي در مرز جنوبي مناطق حفاظت شده محيط زيست هستند، تعداد كثيري سگ ولگرد است كه اهالي به آنها آرليخاييتي (ولگرد) ميگويند. اين سگهاي ولگرد به خصوص در فصل بهار و اوايل تابستان خسارات زيادي به برههاي قوچ و ميش ميزنند كه قابل انكار نيست. كافي است چند سگ به گرفتن بره قوچ و ميش عادت كنند، خيلي راحت هر وقت گرسنه باشند، شكار ميكنند و آرامآرام با تشكيل دستههاي چندتايي به ارتفاعات رفته و حتي سگهاي صاحبدار را هم به دسته خود جذب ميكنند.»
اين كارشناس حيات وحش معضل سگها را در مناطق حفاظت شده سهند، بالاخص در حواشي كشتارگاه مرغ كوروجان و اطراف ماسهشوييها جديتر ميداند و ميگويد: «متاسفانه اين مناطق با تعداد كثير سگ ولگرد درست در نزديكي آبشخور قوچ و ميشها هستند. از طرفي در روستاهاي اسينجان، اسفنجان و آمقان كه پيشتر تعداد زيادي خرگوش داشتيم، ديگر حتي يك خرگوش هم ديده نميشود در حالي كه خرگوش غذاي اصلي سياه گوش است اما نسل خرگوش را اين سگهاي ولگرد نابود كردهاند. كاهش جمعيت خرگوش منجر به كاهش چشمگير سياهگوش در منطقه شده و اين خودش معضل جديتري براي حيات وحش است. از طرفي سگهاي ولگرد با خوردن تخمهاي كبك خسارت زيادي هم به جمعيت كبك زدهاند. ما حتي شاهد كشته شدن كل برههاي يك گله پانزدهتايي ميش در دره معروف گن دره كه قوچهاي بزرگ آن معروف هستند؛ بودهايم. اين در حالي است كه عدهاي ناآگاهانه در همين منطقه با غذادهي دستي تعداد سگها را بيشتر و معضل را در منطقه سهند جديتر كردهاند.»
محمدرضا مسعود در خاتمه ميگويد: «مردم بايد بدانند كه معضل سگها فقط براي حيات وحش نيست بلكه حتي انسان هم از آن متاثر خواهد شد. من خاطرم هست كه چندي پيش يك فرد در دامداري توسط گاو دچار جراحت شد و چند روز بعد اين فرد جان باخت. بررسيهاي بعدي نشان داد كه گويا سگي هار از همين سگهاي ولگرد كه برخي مردم ناآگاهانه غذادهي ميكنند، از اين دامداري گذر كرده و از طريق بزاقش گاو را آلوده كرده و بيماري هم از گاو به انسان منتقل شده در نتيجه نبايد معضل سگ ولگرد را دستكم گرفت؛ موردي كه ميخواهم به مردم بگويم اين است كه لطفا به سگهاي بلاصاحب و ولگرد غذارساني نكنيد؛ هم براي سلامت خودتان و هم براي طبيعت و حيات وحش كه مدتهاست از رفتارهاي اشتباه ما انسانها آسيب ديدهاند.»