• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5144 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۸ بهمن

شناعت ماسيده بر پوست شهر

اميد مافي

جان سخت شده‌ايم.حالا ديگر صداي خرد شدن استخوان‌هاي يكديگر را نمي‌شنويم.شناعت و قبح جنايت‌هايي كه در كوچه و خيابان رخ مي‌دهد كمتر به چشم مي‌آيد و مرگ به هر شكل ددمنشانه‌اي قاب چشم‌هاي‌مان را پر مي‌كند، بي‌آنكه بين آرامش و التهاب آويزان شويم و به خاطر خودمان لااقل از گوشي‌هاي اندرويد و صفحات مجازي دهشتناك لختي بيرون بزنيم. يكي سر بانويش را در شهر مي‌چرخاند و ديگري در لباس پليس ناجوانمردانه به قتل مي‌رسد و آن ديگري در گوشه ديگري از شهر دردانه‌اش را مثله مي‌كند و ما در ازدحام شيون و مويه و ضجه ويديوهاي غريبه با انسانيت را وايرال مي‌كنيم و صحنه‌هاي هولناكي كه سوهان بر اعصاب مي‌كشند را به اشتراك مي‌گذاريم تا جمعيت بيشتري گلوي حوادث را فشار دهند و خواسته يا ناخواسته با سكانس‌هاي ترسيم شده به دست آدم‌هاي قسي‌القلب خو بگيرند. چه بر اين جامعه مضطرب و خسته رفته كه اتفاقات خوب را به ياد نمي‌آورد و آغوش به روي زندگي نمي‌گشايد تا نديم مرگ و زوال و تباهي شود و از تماشاي صحنه‌هاي دلخراش و گاه اگزجره هيچ خرمني درونش شعله ور نشود. شايد اين اتفاقات نياز به پژوهش‌هاي روانشناختي و جامعه شناختي عميق داشته باشد.شايد بهتر باشد جامعه عصيان زده به هر شكل ممكن سر بر ساحل آرامش بكوبد و نفرت را با عشق تاخت بزند تا در طرفه‌العيني به زندگي قي كرده دل نبندد و حواس خود را با نظاره جنايت‌هايي كه كمترين تناسبي با آدميت ندارند پرت نكند. روزگاري در اين شهر درندشت يك قتل چنان بزرگ و خوفناك جلوه مي‌كرد كه تا مدت‌ها سينه‌ها به خاطر يك مقتول ناديده دريده مي‌شد، اما حالا روز و شب را با تماشاي پلان‌هاي آغشته به خشم و كينه دوره مي‌كنيم و براي لمس تاريك‌ترين اتفاقات و غرق شدن در تصاوير يك برادر‌كشي يا همسركشي يا قانون‌كشي از يكديگر سبقت مي‌گيريم. چه گذشته است بر ما كه اين‌گونه دست تطاول به خود گشوده‌ايم؟ يك نفر پاسخ دهد لطفا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون