ادامه از صفحه اول
رسانه و مسووليت اجتماعي
نمايش اين فيلم حتما جامعه را دچار نگراني و خشم و نوعي نااميدي كرده است؛ اما توجه دادن به اين مهم نيز براي مسوولان و افكار عمومي ضروري بود! ايجاد خط وصل ميان اين دو ضرورت توجه به نظريه مسووليت اجتماعي را بيشتر ميكند. شايد اگر دستاندركاران رسانه مربوطه نسبت به نوعي تصويرسازي بر صحنههاي خاص يا بخشي از فيلم عمل ميكردند كمتر افكار عمومي را دچار چالش ميساخت اما پرداختن به اين موضوع ضرورتي جدي است كه نشان از مسووليت اجتماعي رسانه دارد. اما اين مسووليت در كنار حفظ امنيت و احساس همبستگي اجتماعي رسانه را در عرصهاي وارد ميكند كه به روشهاي ارايه مطلب دقت بيشتري را به كار گيرد. كار اصلي رسانه خبررساني و اطلاعرساني است و اين بخش مهمترين كاركرد رسانه هست حتي در موارد سرگرمي نيز رسانه با توجه به مسووليت اجتماعي مكلف است به اسلوب و چارچوبهاي منابع جمعي و اجتماعي دقت كند. از اينرو نظريه مسووليت اجتماعي با حمايت از حرفهايگرايي در تلاش است كه با نوعي همراهي در جهت اطلاعرساني و حساسسازي اجتماعي مصالح عمومي جامعه را مورد توجه قرار دهد. در اين ميان نهادهاي ناظر با توجه به اين مهم بايد از نوعي سعهصدر نسبت به رسانه اين مهم را با تذكر به رسانه «ركنا» پيش ميبردند. در اين ميان توجه به اين نكات قابل تامل است. مك كوايل اصول اساسي نظريه مسووليت اجتماعي در كتاب نظريههاي ارتباطات جمعي چنين ميگويد: ٭رسانهها بايد برخي تعهدات و وظايف را در برابر جامعه بپذيرند و آنها را انجام دهند. ٭براي تحقق اين تعهدات، بايد به استانداردهاي حرفهاي خبري مانند حقيقت، صحت، عينيت و توازن توجه فراواني معطوف شود. ٭رسانهها با پذيرش و ايفاي تعهدات موردنظر، بايد به خودانضباطي حرفهاي خويش در چارچوب قوانين و نهادهاي موجود بپردازند. ٭رسانهها بايد از آنچه ممكن است به جنايت، خشونت يا بينظمي در كشور يا هتك حرمت گروههاي اقليت منجر شود، پرهيز كنند. ٭رسانهها به عنوان يك مجموعه كلي، بايد كثرتگرا باشند و با ايجاد امكان دسترسي به ديدگاههاي مختلف و تامين حق جواب، انعكاسدهنده تعدد و تنوع انديشهها در جامعه خويش باشند. ٭جامعه و مخاطبان رسانهها، با توجه به تعهدات و وظايف اجتماعي موردنظر، حق دارند خواستار رعايت استانداردهاي عالي حرفهاي در فعاليتهاي روزنامهنگاري باشند و در صورت لزوم، براي تامين و تضمين منافع و مصالح عمومي در اين زمينه، مداخله كنند.٭روزنامهنگاران و همكاران حرفهاي رسانهها، بايد در برابر جامعه و همچنين كارفرمايان خود و بازار، پاسخگو باشند (مك كوايل، ۱۷۱: ۱۳۸۲). در اينجا توجه به اين مهم ضروري است كه در برابر رسانه، مخاطب از نقشي برابر برخوردار است يعني مخاطب براي حفظ حقوق خود نيازمند تعامل با رسانه است و اين نمايندگي از مخاطب در قالب كامنتها يا سازمانهايي است كه به نوعي به شكل غير دولتي بر فعاليت رسانهها نظارت ميكنند نظير انجمن صنفي و ... از اين رو در خصوص بروز مواردي از اين دست لازم است اين انجمنها كه با اخلاق و حقوق حرفهاي آشناتر هستند اعلام نظر كنند و مسووليت اجتماعي رسانهاي را در اين خصوص مورد بررسي قرار دهند.
زامبيهاي شهر
مرد قاتل در يك دستش قمه بود و در دست ديگرش سر بريده همسر جوانش. او در تمام دقايق فيلم منتشر شده، در حال خنديدن است. تصوير او در آن فيلم، تصوير يك انسان نبود. او يك زامبي واقعي بود كه با همدستي برادرش، زن نگونبخت را سر بريده و حالا پنجه در گيسوان زن، سر بريده را خيابان به خيابان و محله به محله ميچرخاند. همان محلههايي كه اهالياش به او انگ بيغيرتي زده بودند. همان محلههايي كه داشتند او را به زامبي شدن تشويق ميكردند.
2- كمتر از يك ماه پيش (21 دي) مردي كه در محله نارمك با استفاده از بنزين و مواد شيميايي اقدام به آتش زدن خودروهاي گرانقيمت ميكرد، بازداشت شد. نامش هادي است، سيوپنج ساله. پنج خودروي مدل بالا را سوزاند و خاكستر كرد؛ آن هم فقط به خاطر حسادت. شبها براي شناسايي خودروهاي گرانقيمت در خيابانهاي شرق تهران، پرسهزني ميكرد. وقتي خودرويي مدل بالا ميديد، بنزين را برميداشت و روي آن ميريخت. فندك ميزد و بعد هم انفجار را تماشا ميكرد و لذت ميبرد. اينكه چرا بقيه چنين خودروهايي دارند ولي او بايد سوار موتور شود، هادي را آزار ميداد. همين مساله باعث شد به يك مجرم «عجيب و كينهجو» تبديل شود. «عجيب و كينهجو» را برخي همكاران من به او نسبت دادند ولي من او را يك زامبي ميبينم.
3- چند روز پس از اين حادثه خبر تكاندهنده ديگري در رسانهها منتشر شد. مردي كه از بالاي پلهاي بزرگراههاي نواب، يادگار امام و شيخ فضلالله نوري روي ماشينهاي عبوري سنگپراني ميكرد و باعث مرگ چند راننده شده بود، دستگير شد. اولينبار در آذرماه با پرتاب سنگ از بزرگراه يادگار امام روي يك خودرو باعث مرگ سرنشين 33 ساله خودرو شده بود. همچنين مشخص شد در اين ايام به چندين خودروي سواري در حال حركت نيز خساراتي وارد كرده است. او با اين كار باعث مصدوميت چند راننده يا سرنشينان برخي خودروها شده بود.فرد سنگپران بار ديگر در 9 دي ماه در محدوده بزرگراه نواب با پرتاب بلوك سيماني به سمت يك دستگاه خودروي سواري در حال حركت، باعث مرگ يك خانم معلم حدودا 45 ساله شد. چند روز بعد در همان محل هنگامي كه قصد داشت سنگي روي خودرويي پرتاب كند، بازداشت شد. او پس از بازداشت علت اصلي اين كار خود را اينگونه مطرح كرد؛ ميخواستم دل خودم را خالي كنم چون همه به من ظلم كردند. همين مردم در جامعه يك موقعهايي من را مسخره ميكردند. ميخواستند كتكم بزنند. اذيتم ميكردند. من بلد نبودم از حق خودم دفاع كنم. من زبان دفاع از خودم را ندارم. من با كسي دشمني نداشتم. همين چند وقت پيش براي اولينبار براي دوستم شيريني بردم اما شيرينيفروش سر من را كلاه گذاشت. قيمت ۴۰هزار تومان بود، اما با من ۸۰هزار تومان حساب كرد.
4- فرمانده انتظامي تهران بزرگ در مصاحبهاي اعلام ميكند؛ پليس طي همين مدت (تقريبا يك و نيم ماهه) حدود ۱۰ نفر سنگپران را دستگير كرده است. حتي يكي از اين افراد با سنگي ۵۰ كيلوگرمي دستگير شده. البته قصد آنان و شدت كارشان به اندازه اين فرد نبوده است و دستگيرشدگان قصد و نيت متفاوتي داشتند. در سوژه سنگپرانيها، افراد بازداشت شده فارغ از تفاوت انگيزههاي مجرمانهشان، در سوژه آتش زدن خودروها، در سوژه سربريدنها و بسياري از اتفاقاتي كه در اين اواخر به وقوع پيوسته (علني و غيرعلني)، سوالي ذهنم را درگير كرده است؛ اگر اين افراد زامبي نيستند، پس چه نام دارند؟ زامبيهاي بالقوهاي كه به راحتي در ميان ما زندگي ميكنند و با كوچكترين اقدام آنها امنيت مردم يك شهر با خطر جدي مواجه ميشود.