برداشت متفاوت از تهديد
سيد احمد فاطمينژاد
طي يك سال اخير تحولات امنيتي در روابط همسايگان جنوبي ايران سرعت گرفته است. از يكسو، قطر و عربستان بعد از چند سال تنش و سردي مناسبات به سمت تنشزدايي و گسترش تعاملات حركت كردهاند و از سوي ديگر، امارات و بحرين هرروز دريچه جديدي را در گسترش روابط خود با اسراييل ميگشايند. در كنار اين دو، تحولات يمن نيز وارد دوره جديدي شده و نيروهاي مقاومت اين كشور با خروج از لاك دفاعي عمدتا جنبه تهاجمي به خود گرفتهاند. به نظر ميرسد كه هر سه روند بالا به صورت مستقيم و غيرمستقيم باهم ارتباط دارند اما آنچه در اين يادداشت مد نظر است، ملاحظات ايران و امارات در اين زمينه و پيامدهاي آن براي روابط اين دو كشور است. از اين رو، در ادامه رويكرد تهران و ابوظبي راجع به روندهاي بالا به ترتيب مورد بررسي و تحليل قرار ميگيرد. به نظر ميرسد كه هرچند نفع ايران در تداوم تنش ميان عربستان و قطر است اما نميتواند مخالف تنشزدايي در روابط آنها باشد زيرا مخالفت با تنشزدايي دوحه و رياض ممكن است سران دوحه را نسبت به ايران بدبين كند و اين خوشايند تهران نيست. دوم، ايران در مورد روابط ابوظبي و منامه با اسراييل صراحتا مخالفت خود را اعلام كرده و به انحاي مختلف تلاش كرده است كه آنها را از پيامدهاي اين كار بر حذر دارد اما تغييري در رويكرد و رفتار اين دو كشور نسبت به اسراييل رخ نداده و حتي بيش از پيش به سمت تلآويو سوق يافتهاند. سرانجام، با توجه به رويكرد مقاومتگراي ايران طبيعي است كه تهران از نيروهاي مقاومت يمن و رفتارهاي اخير آنها حداقل به صورت ديپلماتيك حمايت كرده و آن را در قالب حق آنها براي دفاع مشروع تفسير كند. در مقابل، امارات بهرغم رقابت جهاني با قطر و تنشهاي موضعي با عربستان به ويژه در ميدان يمن از تنشزدايي در روابط دوحه-رياض استقبال كرده و واقعا آن را به نفع خود ميداند زيرا هم براي روابط دوجانبهاش با اين كشورها مفيد است و هم پيامد مثبتي براي محيط امنيتي شبهجزيره و همگرايي شوراي همكاري خليجفارس دارد. دوم، امارات پيشگام دور جديد تنشزدايي اعراب با اسراييل بوده و دنبال منافع عيني اقتصادي و امنيتي از اين رابطه است؛ بنابراين، طبيعي است كه ابوظبي بهرغم نگراني از واكنش ايران، به تداوم و گسترش روابط با تلآويو فكر كند. در نهايت، امارات بهرغم مداخله نظامي در يمن از تقابل نظامي نيروهاي مقاومت و هدف قرار گرفتن مراكز اقتصادي خود شگفتزده و عصباني است و كم و بيش اين رفتار نيروهاي مقاومت را به بازيگران ثالث نيز نسبت ميدهد.
در بين سه روند بالا، دغدغه اصلي ايران كيفيت روابط كشورهاي عربي حوزه خليج فارس، به ويژه امارات، با اسراييل است. در همين مورد شاهد گفتوگوهاي امنيتي كمسابقه ميان ايران و امارات بودهايم (كه به ويژه ميتوان به سفر شيخ طحنون به تهران اشاره كرد) و وزير خارجه ايران نيز اخيرا در گفتوگو با همتاي اماراتي خود بر پيامدهاي منفي حضور اسراييل براي امنيت منطقه تاكيد كرده است. اما بهرغم نگرانيهاي ايران، ابوظبي به گسترش روابط خود با تلآويو ميانديشد و شاهد حضور روزافزون اسراييل در امارات هستيم كه به عنوان شواهد آن ميتوان از سفر مقامات بلندپايه اسراييلي به امارات، گسترش روابط نظامي و طرحريزي اقدامات و همكاريهاي اقتصادي ميان اين دو كشور ياد كرد.
برخلاف ايران، دغدغه اصلي امارات در تحولات امنيتي منطقه ناشي از رفتار نيروهاي مقاومت يمن است. اين نيروها كه دريافتهاند كانون سياستگذاري امارات بر جذب سرمايهها و بازيگران خارجي استوار است، با حملات موشكي و پهپادي ثبات و امنيت داخلي اين كشور را هدف قرار داده و بهطور مرتب تهديد به تداوم و تشديد حملات مذكور نيز ميكنند. اين امر، ابوظبي را در برابر انتخابي دشوار قرار داده است؛ يعني يا بايد كاملا به بلندپروازيهاي استراتژيك و مداخلات خود در يمن پايان دهد يا منتظر فرار سرمايهها و گردشگران باشد. حتي همين اكنون نيز برخي كشورها نظير امريكا شهروندان خود را از سفر به امارات بيم دادهاند. با وجود اين، امارات راه سوم را انتخاب كرده و همزمان با تداوم مداخلات در يمن، براي تامين امنيت نظامي خود و مقابله با حملات پهپادي و موشكي يمن بيش از پيش به اسراييل متوسل ميشود.
همانطوركه پيداست شاهد تعارض در رفتار و برداشتهاي ايران و امارات در تحولات امنيتي منطقه هستيم. ايران از رفتار مقاومتگرايانه يمن حمايت ميكند و امارات براي تقابل با رفتار آنها به اسراييل متوسل ميشود. طبيعي است كه ايران از واكنش امارات نگران شده و در پي فشار به امارات باشد اما اين رفتار باعث نقض غرض شده و ابوظبي را بيش از پيش به تلآويو نزديك ميكند. حضور پررنگتر اسراييل در امارات مجددا باعث احساس تهديد شديدتر ايران شده و احتمالا واكنش جديتر تهران را بر ميانگيزد. به نظر ميرسد كه اين روند مرتب به سمت وخيمتر شدن سير ميكند و نه ايران نه امارات با رفتارشان به تامين ملاحظات خود كمكي نكردهاند. براي گريز از دام اين گرداب، لازم است كه تصميمگيران دو كشور بهطور جدي با هم رايزني كرده و حتيالامكان به خطوط قرمز يكديگر احترام بگذارند تا جلوي بحرانهاي احتمالي در روابط دوجانبه را سد كنند. ضمنا، استراتژيستهاي هر دو كشور لازم است كه در نظر داشته باشند آنچه را به عنوان اهرم قدرت و تامين امنيت خود تصور ميكنند ميتواند تاثير معكوس داشته و به تضعيف و ناامني آنها منجر شود.