• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5154 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۱ اسفند

ميعاد در لجن

جابر تواضعي

مهدي راحمي را با فيگورهاي قرص و محكمش از آدم‌هاي تنها و نگران به ياد مي‌آوريم. آثار او روايت لحظه استيصال آدم‌هاست. تجسم اين لحظه براي يك نقاش مي‌تواند زني باشد كه در يك قاب كاملا آنكادر و شسته‌رفته با دامن كوتاه و موهاي جمع شده پشت ميز آشپزخانه نشسته. اما براي او آدمي است كه در بالكن يا پشت‌بام، كنار كولر آبي نشسته و با دستي زير چانه سيگار مي‌كشد و در بك‌گراندش زن همسايه لباس‌ها يا ملافه‌ها را روي بند پهن يا جمع مي‌كند.
نقاشي‌هاي او فضاي شاد و رمانتيكي ندارد و عامدانه تلاش مي‌كند هر انتخابي را كه به چنين نتيجه‌اي ختم مي‌شود، به هم بريزد. خطوط محكم و انتخاب رنگ فيگورهاي قبلي‌اش در عين معاصر بودن به كاريكاتور پهلو مي‌زند. اغلب شخصيت‌هاي او در گوشه كادر فضاهاي بسته و غيرشاعرانه، سردر گريبان، عبوس و غمگين به چيزي فكر مي‌كنند كه نمي‌دانيم چيست. اما كلمات و مفاهيمي مثل اضطراب، بلاتكليفي، معلق بودن، بحران، زوال، اضمحلال، ويراني و منجلاب را به ذهن مي‌آورند. در يك كلام حال كاراكترهاي او خوب نيست و از اين منظر مي‌توانند نمادي براي انسان امروزي  باشند.
آن خطوط محكم و مشخص، حالا در مجموعه «باتلاق» به ضرب قلم‌هاي تند و به ‌ظاهر بي‌نظمي رسيده كه به‌ جاي كلوزآپ آدم‌هاي مضطرب و بلاتكليف، لانگ‌شات جماعت زيادي از آنها را به تصوير كشيده است. او اين‌بار از بالا به مجموعه عظيمي از كاراكترهاي سابقش نگريسته كه مضطرب و بلاتكليف و مستاصل در بالكن يا پشت‌بام خانه‌شان با پس‌زمينه‌اي غيرشاعرانه و ناتوراليستي نشسته‌اند  و  سيگار  مي‌كشند. 
در اين مجموعه ديگر فرد مهم نيست؛ «باتلاق» از يك ‌سو مي‌تواند گزارش وضعيت جمعي مردماني باشد كه گرفتار يك جبر جغرافيايي‌ هستند و اين بحران به ‌واسطه مكان بر آنها عارض شده و از سوي ديگر، مي‌تواند تصويري از وضعيت بي‌زمان و بي‌مكان بشر امروز باشد كه هر چه بيشتر در باتلاق خودساخته‌اش دست‌وپا مي‌زند، اوضاع خراب‌تر مي‌شود. با هر حركت اضافي، بيشتر فرو مي‌رود و زوالش جلو مي‌افتد. تصويري محو از پرهيب اشباحي كه آخرين ساعت‌ها يا لحظات عمرشان را مي‌گذرانند و در مكان خاصي كه نه، در خودشان در حال اضمحلالند. وضعيتي كه نوع بشر هميشه با آن درگير بوده و حالا كه بيش از هر وقت ديگري به آن آگاه است، بايد براي نجات  از آن  چاره‌اي  بينديشد.
راحمي جايي گفته تصميمش اين بوده كه بعد از تسلط بر فرم سراغ محتوا برود و حالا توانسته بدون اينكه به فرم فكر كند، به ‌صورت بداهه و حسي به محتوا بپردازد. براي همين اگر دست و پايي هم خوب درآمده، آن را خراب كرده تا بدون به رخ كشيدن تبحرش در فيگور و فرم، محتواي مدنظرش و حال و هواي باتلاق را به تصوير  بكشد.
در بسياري از تابلوهاي قبلي او، كسي كه گوشه كادر نشسته بود و غالبا با چهره‌اي درهم و غمگين آن لحظه استيصال را روايت مي‌كرد، خود او بود. در مجموعه «باتلاق» او نقش عكاسي را دارد كه دارد آخرين لحظات يك زوال محتوم جمعي را ثبت مي‌كند كه خودش هم جزيي از آن است. تنها كاري كه مي‌كند، ثبت اين لحظه اضمحلال و فروپاشي و نابودي است؛ پس با وجود اينكه دستش مي‌لرزد، تصوير فلو و تاري از اين باتلاق ثبت مي‌كند تا ضمن انجام رسالت تاريخي‌اش شايد بتواند با دادن آگاهي به ديگران جلو زوال و اضمحلال‌شان در اين  باتلاق  را  بگيرد.
نمايشگاه «باتلاق» مهدي راحمي را مي‌توانيد تا دوم اسفند، از ساعت 11 تا 20 در گالري آرتيبيشن ببينيد.
«ميعاد در لجن» عنوان مجموعه شعري است از زنده‌ياد نصرت رحماني.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون