دو سال با مهمان ناخوانده
عباس عبدي
دقيقا دو سال از روزي كه وجود كرونا در ايران بهطور رسمي اعلام شد، ميگذرد. كرونا بلايي است كه همه جهان را كمابيش درگير خود كرد. از اين نظر ما هم مثل كشورهاي ديگر نبايد گِلهاي داشته باشيم. اتفاقا كشورهاي توسعهيافته و بهطور مشخص اروپا و امريكاي شمالي بيش از ساير كشورها درگير اين ويروس شدند كه اين امر يا ناشي از ساختار جمعيتي اين كشورها است يا متاثر از سبك زندگي آنان و موارد ديگر. در هر صورت ما نيز در اين مسير هزينههاي انساني، اقتصادي، رواني و بهداشتي و درماني و اجتماعي فراواني داديم. بهطوريكه براساس گزارشهاي رسمي طي اين دو سال بيش از ۱۳۰ هزار نفر به دليل كرونا فوت كردهاند، ولي رقم واقعي كه به علت معيارهاي ارزيابي با رقم رسمي فرق ميكند، بيش از ۳۰۰ هزار نفر است. رقمي كه از آمار رسمي مرگ و مير ثبت احوال استخراج ميشود. در كنار آن تعداد بسيار بيشتري از شهروندان دچار عوارض جسمي اين بيماري شدند، مشاغل زيادي از دست رفتند، تعداد فراواني بيكار شدند، بخشي از كاهش رشد اقتصادي و گسترش فقر در اين دو سال معلول كرونا است، نيروهاي ارزشمندي از كادر درمان كه براي نجات جان بيماران تلاش كردند نيز قرباني اين ويروس و بيماري شدند.
بنابراين فارغ از كم و زياد بودن آمار مرگومير؛ نحوه مقابله با اين بيماري در همه كشورها با فرازوفرودها و حتي روشهاي آزمون و خطاها همراه بود، ولي در ايران نشان داد كه مشكلات ساختاري براي مقابله با چنين رويدادهايي بسيار زياد است. اين مسالهاي است كه در همان دو هفته اول اين بيماري نوشتم و در يادداشتي تحت عنوان «كرونا؛ آزمون آزمونها»، توضيح دادم كه چرا كرونا مديريت سياسي ايران را به چالش جدي خواهد كشيد، به اين علت كه كرونا يك پديده تكوجهي نبود، موضوعي سياسي، امنيتي، اجتماعي، بهداشتي، اقتصادي و... بود و ساختار سياسي ايران فاقد شرايط لازم براي مديريت چنين بحران فراگيري است. بحراني كه نه يك منطقه خاص كه كل كشور را هم درگير ميكرد. كافي است كه نمودارهاي دوساله مربوط به مبتلايان يا مرگومير كرونا را در ايران با ساير كشورهاي مهم مقايسه كنيم كه در آنها فرازوفرودها خيلي برجسته و متمايز هستند، ولي در ايران متداخلند و هيچگاه قادر به كنترل كامل اين بيماري نشديم. در طول اين دو سال شاهد چند رفتار كليدي در مواجهه با كرونا بوديم كه متاسفانه بيش از آنكه ناشي از اشتباه موردي باشد، ناشي از اشتباه روندي و ساختاري است. اولين اشتباه مسلم، بيتوجهي و آماده نبودن براي ورود احتمالي يا قطعي اين ويروس به كشور بود. عدم توقف ارتباط مسافرتي با چين، يا عدم تامين تستهاي كوويد-۱۹، يا عدم تهيه و آموزش دستورالعملها براي شناسايي فوري بيماري نمونه اين ادعاست. به همين علت است كه تا اول اسفند و مرگ دو نفر كه قطعا پيش از آنها هم افرادي فوت كرده بودند اين بيماري اعلام نشد و اگر برادر يكي از فوتيها پزشك نبود شايد باز هم ديرتر اعلام ميشد. تازه با اعلام ورود كرونا هم مخالفت جدي ميشد و حتي خبرنگاران اعلامكننده را به دادگاه كشاندند كه البته تبرئه شدند. اشتباه دوم كه اين نيز مهلك بود، كوچك جلوه دادن كرونا بود. صداوسيما اين خط را تبليغ ميكرد. بهطوري كه ميخواستند از هفته دوم شرايط را عادي اعلام كنند. شايد حق داشتند، چون كشور در سال ۹۸ در شرايط بدي بود، اضافه شدن يك مساله مهم مثل كرونا نيز قابل تحمل نبود، ولي كوچك جلوه دادن آن خطرات بعدي را داشت كه همه شاهد آن بوديم. اشتباه سوم، فعال شدن نظريه توطئه يا خودبزرگبينيهاي نابخردانه وزارت بهداشت و به قول معروف درِ پپسي براي خودشان باز كردن بود! كه آنان را از واقعيت مساله دورتر ميكرد و متاسفانه دود آن به چشم همه رفت. تاكيد بر طب اسلامي و ملي نيز از اين نمونه است. اشتباه بعدي نحوه برخورد با واكسن بود كه باز هم خود بزرگبيني در كنار نظريه توطئه وارد ماجرا شد و ايران را از پذيرش آزمون مرحله سوم واكسن سينوفارم و واردات محروم كرد و بخش مهمي از بالا رفتن آمار مرگومير ناشي از تاخير ۶ماهه در واردات و تزريق واكسن بود كه مسووليت آن را بايد عدهاي تقبل كنند. متاسفانه همه اينها در همان زمان نوشته شده بود و در فضاي مجازي و روزنامه در دسترس است، ولي گوش شنوايي براي آن نبود. چرا چنين مشكلاتي رخ داد؟ توضيح آن، ريشه در تحليل ساختار سياسي ايران و بهطور مشخص فقدان نهادهاي مستقل مدني از جمله در حوزه پزشكي و درمان و نيز ضعف رسانههاي مستقل دارد. عدم شفافيت و فقدان پاسخگويي و از همه بدتر، فقدان اعتماد اجتماعي ميان مردم و ساختار دولت و شكاف درون ساختاري علل اصلي اين وضع است كه بايد جداگانه تاثير هركدام را توضيح داد كه پيشتر گفته شده است در آينده هم گفته خواهد شد.