بالكان، انرژي و بازي قدرتهاي بزرگ
عباس رسولي
تنش ميان روسيه و ناتو بر سر اوكراين، بار ديگر بحث امنيت انرژي را مطرح نمود. اگرچه سالهاست جنگ سرد پايان يافته اما اكنون جنگ اقتصادي و در راس آن انرژي جاي آن را گرفته است. روسيه بازار انرژي اروپا را رگ حياتي اقتصاد خود ميداند و امريكا از كارت انرژي، در بازي با روسيه، بالكان و اروپا استفاده ميكند. بدون ترديد، انرژي گاز كه هم در بخش خانگي و هم در بخش صنعت از مصرف بالايي برخوردار است از مهمترين نياز همه كشورها است و رقابت در بهرهبرداري از اين انرژي امري طبيعي است. براي اتحاديه اروپا مساله تامين انرژي در صدر تلاشهاي اتحاديه قرار دارد، مسالهاي كه بنياد اتحاديه اروپا در سال 1951 برپايه آن شكل گرفت. در واقع پيمان منشور انرژي در ۱۹۹۴ در جهت اطمينان از تامين انرژي و كاهش خطرات مربوط به تامين انرژي به امضا رسيد. براي اروپا، نزديكترين و با صرفهترين منبع انرژي، روسيه، آسياي مركزي و حوزه خليجفارس و براي اين حوزههاي انرژي، مطمئنترين بازار، اروپا است.
در بحث انرژي و انتقال آن به اروپا، سه گروه از كشورها حضور دارند:
- كشورهاي صادركننده گاز (روسيه، آسياي مركزي، ايران و حوزه خليجفارس)
- كشورهاي واسط يا ترانزيت (تركيه، اروپاي شرقي و بالكان)
- كشورهاي واردكننده يا مصرفكننده (اروپاي غربي)
كشورهاي گروه اول به دنبال تنوع خطوط لوله انتقال گاز هستند اما علاقهاي به تنوع در عرضهكنندگان آن ندارند. اين كشورها در واقع به دنبال انحصار صادرات گاز هستند. براي گروه دوم در درجه اول تنوع در خطوط لوله مهم است و بالاخره براي گروه سوم يعني مصرفكنندگان، هم تنوع در مسيرها و هم تنوع در عرضهكنندگان از اهميت بالايي برخوردار است تا واردات گاز خود را تضمينشده بدانند.
منطقه بالكان و اروپاي شرقي در گروه دوم، شامل كشورهايي است كه زماني در حوزه نفوذ شوروي سابق قرار داشتند، به همين دليل زيرساختها و تجهيزات كارخانجات توليد انرژي در اين كشورها عمدتا روسي بوده و پس از فروپاشي شوروي، به دلايل مختلف، نوسازي اين نيروگاهها كه اغلب از تكنولوژي قديمي برخوردار بودند يا از سوختهاي فسيلي همچون زغالسنگ استفاده ميكردند مقرون بهصرفه نبود. گرايش اين كشورها به صنعت غربي و استقلال از روسيه، محدوديت سوختهاي فسيلي و لزوم حذف آنها به دلايل زيستمحيطي، هزينه بالاي توليد انرژي به شيوه سابق و مشكلات ديگر، اين كشورها را ترغيب كرد تا به سمت ايجاد تنوع در منابع انرژي و عرضه آن روي آورند، لذا اين كشورها اگرچه جزو كشورهاي انتقالدهنده گاز محسوب ميشوند، اما در گروه مصرفكنندگان نيز قرار ميگيرند و تنوع در عرضهكنندگان گاز به نفع اين كشورها نيز هست. وابستگي كشورهاي بالكان به يك عرضهكننده خاص (همچون روسيه)، موجب قدرت گرفتن آن عرضهكننده ميشود تا هم قيمت گاز را با قراردادهاي بلندمدت تعيين كند و هم سياستهاي خود را بر كشورهاي مصرفكننده تحميل نمايد. در حال حاضر در اين منطقه، گازپروم تسلط زيادي بر انرژي داشته و قيمت گاز را تعيين ميكند و صاحب بخش اعظمي از منابع انرژي از طريق شركتهاي مشترك و خارج از منطقه است كه به روسيه اين اطمينان را ميدهد تا اين كشور، توانايي دخالت و دسترسي به خطوط لوله از سوي كشورهاي ثالث را محدود نمايد.
اما در بعد سياسي، كشورهاي بالكان پس از فروپاشي شوروي به سمت اروپا گرايش پيدا كردند. اروپا نيز براي ايجاد فاصله امن ميان مرزهاي اتحاديه اروپا با روسيه و شرق در جهت حفظ امنيت و جلوگيري از ورود مهاجران، تلاش كرد تا نفوذ خود را در اين كشورها افزايش دهد. الحاق روماني و بلغارستان به اتحاديه اروپا بدون برخورداري از شرايط لازم، نمونهاي از اين سياست بود. روسيه كه همچنان كشورهاي بالكان را حياط خلوت خود ميداند تلاش ميكند تا وابستگي آنها را به خود از دست ندهد. بسياري از زيرساختها و شركتهاي فعال در حوزه انرژي در كشورهاي بالكان تحت تسلط شركتهاي روسي است و روسيه تلاش ميكند آنها را وابسته به گاز خود نگه دارد. از سوي ديگر كشورهاي بالكان هنوز از نظر مالي آنقدر قوي نيستند كه بتوانند به يكباره خود را از وابستگي به روسيه رها نمايند. بنابراين منطقه بالكان به منطقه رقابت ميان شرق و غرب تبديل شده است. هرچه كشورهاي غربي به دنبال تنوع در عرضهكنندگان و مسيرهاي گاز هستند و تلاش ميكنند تا سياستهاي كشورهاي بالكان را بر اين اساس منطبق نمايند، برعكس روسيه به دنبال انحصار استفاده از مسير بالكان براي انتقال گاز و خارج نمودن رقبا از اين مسير است. سرنوشت خط لوله نابوكو، به نفع اين سياست روسيه بوده است. اما در اين سياست، روسيه تنها نيست. امريكاييها نيز در استفاده از كارت بالكان در بازي با اروپا، گاه در راستاي منافع روسيه عمل ميكنند.
ايران به عنوان دومين كشور داراي ذخاير گاز طبيعي در جهان، در گروه كشورهاي صادركننده گاز، رقيب اصلي روسيه محسوب ميشود. انتقال گاز ايران به اروپا ميتواند از هر جهت به نفع اروپا و شركتهاي فعال در اين حوزه باشد. اما سياست خارجي مستقل ايران پس از انقلاب اسلامي، در تعارض با سياست امريكا قرار گرفت و اين امر موجب شد كه ايران در ليست تحريمهاي امريكا قرار گيرد. امريكا اجازه صادرات گاز ايران به اروپا را نميدهد و در اين زمينه بيشتر در راستاي منافع روسيه گام برميدارد. روسها
نه تنها در حوزه اقتصاد، بلكه در حوزه سياست نيز با هرگونه اقدامي كه انحصار آنها را بر صادرات گاز به اروپا تضعيف نمايد، مخالف هستند. هرقدر منافع كشورهاي اروپايي در گرو حل اختلاف ميان ايران و امريكا است، برعكس روسها به دنبال تداوم اين اختلاف هستند. پيروزي ترامپ در انتخابات رياستجمهوري و خروج وي از برجام نيز در همين راستا ارزيابي ميشود. توافق هستهاي ايران و غرب (برجام) فضاي خوبي را براي حل بسياري از مشكلات سياسي ميان ايران و امريكا ايجاد نمود. اجراي كامل برجام و حلوفصل اختلافات ايران و امريكا ميتوانست موجب ورود شركتهاي بينالمللي به موضوع مسيرهاي جديد انتقال گاز و سرمايهگذاري در اين زمينه شود. امري كه هم موجب تنوع عرضهكنندگان و هم تنوع خطوط انتقال گاز و از سوي ديگر موجب شكوفايي اقتصاد كشورهاي بالكان و آسودگي خيال مصرفكنندگان اروپايي از تامين و تثبيت قيمت گاز در زمستان ميشد اما خروج امريكا از برجام، هديهاي بود به روسها تا خيالشان از بابت تداوم تسلط بر بازار انرژي آسوده شود.
تنوع مسيرهاي انتقال گاز به اروپا، در گرو حل اختلافات سياسي است. شركتهاي فعال در بخش انرژي گاز، شامل دو گروه دولتي و خصوصي هستند. شركتهاي دولتي اغلب تابع تصميمات سياسي دولتها هستند و پيش از آنكه صرفه اقتصادي براي آنها مهم باشد، تحتتاثير موضوعات سياسي هستند. اما شركتهاي خصوصي تابع قوانين تجارت هستند و صرفه اقتصادي پروژهها در اولويت فعاليت آنها قرار دارد. بنابراين ممكن است مسائل سياسي موجب شود كه شركتهاي خصوصي را از فعاليت در برخي مسيرهاي انتقال گاز منصرف نمايد اما اين مسائل سياسي نميتواند آنها را وادار به فعاليت در مسيري كند كه صرفه اقتصادي ندارد. همين امر مانع از تنوع خطوط لوله گاز شده است.
همانطوركه اشاره شد، امريكاييها با كارت ايران و بالكان هم با روسيه بازي ميكنند، هم با كشورهاي اروپايي. در اين ميان كشورهاي بالكان دچار سردرگمي هستند. از يكسو به دنبال پيوستن به امريكا و بلوك غرب هستند و توسعه و پيشرفت اقتصادي و تكنولوژيك خود را در همكاري با غرب ميدانند و از سوي ديگر همچنان به انرژي روسيه وابسته هستند. هم از ناحيه روسيه تحت فشار هستند و هم گرفتار سياستهاي امريكا در قبال ايران و اروپا هستند. اين كشورها به دنبال جايگزيني سوختهاي فسيلي و زغالسنگ هستند اما بودجه لازم براي بهرهبرداري از تكنولوژي غرب را ندارند و ناچار هستند همچنان به روسيه وابسته باشند. كشورهاي اروپايي نيز هرساله در اوج سرماي زمستان، نگران كاهش صادرات گاز روسيه و افزايش قيمتها هستند.
خط لوله انتقال گاز ايران از مسير تركيه و بالكان به اروپا، ميتواند موجب رقابتي شدن صادرات گاز به اروپا شود. در اين صورت، هم تركيه و كشورهاي بالكان از ترانزيت گاز ايران منتفع ميشوند و هم نگراني هرساله اروپا از بابت تامين انرژي برطرف ميشود، ضمن اينكه ايران نيز هم از نظر اقتصادي به درآمد هنگفتي كه سالهاست از آن محروم است خواهد رسيد و هم از نظر سياسي بر امنيت و نقش بازيگري خود در منطقه خواهد افزود تا به راحتي مورد تحريم قرار نگيرد. همه اينها در گرو رفع تحريمهاي امريكا عليه ايران و حلوفصل اختلافات دو كشور است. جمهوري اسلامي ايران همواره اراده خود را براي همكاري با كشورهاي واسط و صادرات گاز خود به اروپا نشان داده است، اما تعارض منافع امريكا و ايران در منطقه و بازيهاي سياسي امريكا موجب شده كه طي اين سالها، روسيه به هدف خود كه انحصار عرضه گاز به اروپا است دست يابد و امريكاييها با تحريمها و مخالفتهاي سياسي، منافع متحدين خود را هم تحتالشعاع قرار دادهاند.
كارشناس سياسي و امور بينالملل