در چهارشنبهسوري مراقب طبيعت باشيم
بازگشت از جهان مردگان
محسن آزموده
چهارشنبهسوري در فرهنگ عاميانه امروز ايرانيان، يادآور سر و صدا و شلوغكاري است، شبي مخاطرهآميز با آتش و دود و ترقه و مواد محترقه. تقريبا از اوايل اسفند، در گوشه و كنار شهر صداي انفجارهاي مهيب به گوش ميرسد كه با نزديك شدن به روزهاي پاياني سال، بر شمارشان افزوده ميشود. اوج اين هياهو معمولا از عصر آخرين سهشنبه سال آغاز ميشود و تا پاسي از شب ادامه مييابد. بهرغم انذارها و هشدارهاي خانوادهها و تمهيداتي كه رسانهها از چند هفته مانده به اين مراسم ميانديشند، عموما روز بعد از چهارشنبهسوري، اخباري منتشر ميشود مبني بر آسيبهاي جاني و مالي به شهروندان، بيش از همه نوجوانان و جواناني كه با شور و هيجاني وصفناپذير در اين شب خود و ديگران را به خطر مياندازند. اما چهارشنبهسوري چنانكه علي بلوكباشي، در كتاب كوچك و خواندنياش در اين باره توضيح داده، در اصل پديدهاي فرهنگي است كه زمينهساز بازسازي و تكرار يك خاطره جمعي از يك جشن كهن سنتي را در فضاي زماني خاصي فراهم ميكند. به نوشته اين مردمشناس برجسته ايراني، «عناصر ساختاري مراسم چهارشنبهسوري برتابنده مجموعهاي از رفتارهايي هستند كه در فرآيند تاريخي با باورهاي عاميانه توده مردم ايران در هم تنيده و در آستانه گذار زمان از يك سال خورشيدي به سال ديگر نموده يافتهاند.» آتشافروزي در چهارشنبهسوري در ايران، مشابه آتش افروختن در ديگر جشنهاي سنتي ايراني چون نوروز، آذر جشن (در شب آغاز زمستان و سال نو در ايران باستان) و سده (دهم بهمن ماه، شب آغاز چله كوچك)، متكي بر باورهايي قديمي و ريشهدار است. مهمترين اين باورها، بازگشت مردگان به عالم زندههاست. ايرانيان در دوران باستان بر اين باور بودند كه در 10 روز پاياني سال (فروردگان) ارواح درگذشتگان به زمين باز ميگردند. يكي از علل اصلي آتش افروختن هم اين بود كه تاريكيها را از محل سكونت خود بزدايند و راه را براي آمدن ارواح درگذشتگان روشن كنند. همزمان به پختن غذا و توزيع آن و اطعام كردن تهيدستان و خيرات كردن حلواجات و خرما و شيريني ميان در و همسايه ميپرداختند. درباره خاستگاهها و ريشههاي چهارشنبهسوري و شكل و شمايل آن در ميان اقوام و مناطق گوناگون ايران حرف و حديث بسيار است. حتي برخي به خاستگاههاي اسلامي يا عربي آن اشاره ميكنند و ميكوشند آن را به گاهشماري قمري و مناسبتهايي در تاريخ اسلام مثل قيام مختار يا قتل متوكل عباسي نسبت دهند. بلوكباشي اما معتقد است اين رويدادهاي تاريخي را نميتوان پايه و اساس اين جشن تلقي كرد. او به نقل از جبار رحماني جامعهشناس جوان مينويسد: «اين رويدادهاي تاريخي ميتوانند بهانهاي براي احيا يا ترويج يك سنت و آيين باشند و نه پديد آوردنده آن.» چهارشنبهسوري در روزگار كنوني، در بيشتر جاها از خاستگاههاي عقيدتي و فرهنگي خود گسسته و به بهانهاي براي دور هم باشي و خوشگذراني دسته جمعي بدل شده. البته هر سال، همزمان با نزديك شدن به آن، در رسانهها و شبكههاي اجتماعي بسياري -همچون اين يادداشت- ميكوشند، با اشاره به خاستگاههاي آن در فرهنگ باستاني، معنا و مفهوم و هويت تاريخي آن را يادآور شوند. اما با از ميان رفتن ضرورتها و الزامات تاريخي و تغييرات جدي و اساسي در باورهاي انسانهاي مدرن، ديگر نميتوان انتظار داشت كه مردمان به بازگشت ارواح درگذشتگان در روزهاي پاياني سال به جهان زندگان معتقد باشند.
جشنها و مراسم كهن در رهگذار زمان همسو با تحولات و تغييرات فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي، كاركردهاي متفاوت مييابند. امروز هم چهارشنبهسوري بيشتر مراسمي براي خوش باشي جمعي و برگزاري جشن عمومي است. كار بايسته اين است كه در برگزاري اين مراسم، حتي اگر از جانهاي درگذشتگان پذيرايي نميكنيم و ميهماني چند روزه آنها در ميان زندگان را پاس نميداريم، دستكم زندگان بيشتري را به مخاطره نيندازيم و آنها را بيخود و بيجهت از عالم فاني به عالم باقي نفرستيم.