قرن زايش موزهها
رضا دبيرينژاد
قرن چهاردهم خورشيدي تمام شد، قرني كه براي موزهها قرن زايش بود، پنج سال قبل از شروع قرن موزه ملي در دارالفنون گشايش يافت تا موزه مردمي شود و با شروع قرن به عمارت مسعوديه رفت تا در وزارت معارف جاي گيرد. موزه ايران باستان، موزه مردمشناسي، موزه قم و هنرهاي ملي هم زاده شدند. تا متفقين ايران را اشغال كنند چند موزه ديگر هم در گوشه گوشه ايران زاده شدند. روزگار اشغال كه تمام شد دوباره موزههايي نو نظير موزه آستان قدس رضوي برآمدند. تا نيمه قرن كه نفت گران شد موزههاي مشهوري در تهران و ساير شهرها زاده شدند، از موزه هنرهاي معاصر گرفته تا موزه آبگينه و رضا عباسي. انقلاب هم موزههاي ديگري را پديد آورد؛ از كاخ موزههاي نياوران تا سعدآباد. جنگ كه شروع شد موزهها سنگر بستند اما وقتي كه جنگ به سر آمد با ياد روزگار دفاع موزههايي براي روزگار نو زاده شد، از موزههاي دفاع مقدس گرفته تا خانه موزههاي شهدا.
فصل سازندگي كه شد نطفه موزههاي منطقهاي بسته شد و در دهه هشتاد هر نهاد براي خود موزهاي داشت؛ از موزههاي آب تا برق و موزههاي دانشگاهي و موزههاي بنياد مستضعفان. هر شهر و استان مطالبه موزهاي داشت و كوي به كوي موزهاي زاييده ميشد. در اين سالهاي پاياني قرن و حتي در روزگار پاندمي موزهها هم شاهد افتتاح موزههاي جديد بوديم، از دهها موزه خصوصي تا باز شدن كاخ مرمر و موزه ملي هنرهاي اصفهان. صد سال گذشته است و هفتصد موزه زاده شدهاند و در اين گذر صد ساله دهها موزه ناكام از بودن رفتند، چند موزه هم در كما بوده يا نام خود را عوض كردند تا دوباره زاده شوند. قرن چهاردهم قرن زادن موزهها و موزهداري ايران بود. اين 700 موزه، ميراث موزهداري قرن حاضر براي سده تازهاند، ميراثي با ميليونها اثر پيدا و پنهان. نوسده ميآيد و موزهها صدها آرزو و حسرت دارند كه از نوسده طلب دارند، شايد قرن جديد حال موزهها را بهتر و پاي موزهها را محكمتر كند و خيالهاي موزهها رنگ تحقق بگيرند. حالا در بهار قرني تازه ما موزهداران به قدرت موزهها ميانديشيم و انگار بيش از آنكه به گذشته موزهها بينديشيم بايد به آينده انديشيد و موزهها را براي آينده پر از آرزوهاي تازه بخواهيم.