هدفگذاري براي سال جديد
سهراب صالحين
تعيين اهداف سال جديد، شايد عادتيست كه به شكل امروزي آن در فرهنگ ما نبوده است. خاطرم هست كوچكتر كه بودم، در موقعيتهاي اينچنيني دعا ميكرديم يا آرزويي را ذهن مجسم ميساختيم. دعاي سال نو خود گواهي است بر اين موضوع. اما امروزه كه هدفگذاري براي سال جديد مد شده است، به اعتقاد نگارنده، بدفهميهايي در رابطه با آن وجود دارد كه موضوع اين يادداشت است.
اولين بدفهمي كه خود نگارنده نيز قبلا دچار آن شده، مربوط به معني كلمه «هدف» در اين مبحث است.
هدف را اگر معادل كلمه Goal در انگليسي بدانيم، دلالت بر همان آرزو يا تصوير ايدهآلي دارد كه علاقهمنديم به آن برسيم. چند سال پيش، هنگامي كه در مرحله هدفگذاري براي سال پيشرو بودم، خاطرم هست كه تعدادي كتاب را مشخص كردم و يكي از اهدافم خواندن آنها بود. در بين دوستان و آشنايان خود هم زياد ديدهام كه مثلا براي سال جديد خود، خواندن ماهي 1 كتاب يا 12 كتاب در سال را تعيين ميكنند. حال اگر برگرديم به تعريف واژه هدف، سوال اينجاست كه آيا خواندن 12 كتاب در سال ميتواند اساسا هدف قلمداد شود؟ در اينجا عنصر اصلي هدف كه همان آرزو يا شمايل ايدهآل است ناديده گرفته شده است. در واقع خواندن كتاب هدف نيست، بلكه خود ميتواند وسيلهاي براي رسيدن به هدف باشد. در مورد مثال كتاب، هدف ميتواند بالا بردن اطلاعات در حوزهاي مشخص باشد، يا حتي اگر از بعد تفريحي به آن نگاه كنيم، سپري كردن اوقات فراغت با كيفيتي بالاتر. وقتي اينگونه به موضوع نگاه كنيم، ميتوانيم تصوري از خود داشته باشيم. خودمان را در حالي كه غرق در لذت مطالعه يك كتاب در اوقات فراغتمان هستيم تصور كنيم، يا خودمان را در گوشهاي دنج تصور كنيم كه با جديت و تمركز در حال مطالعه كتابي براي فهم بهتر يك موضوع هستيم. همانطور كه مشخص است، اين تصورات كه ريشه آنها در ايدهآلهاي ما هستند، شيرينند و باعث ايجاد انگيزه در انسان ميشوند.
حال كه آرزو يا تصوير ايدهآل خود را يافتيم و انگيزه نيز ايجاد شد، وقت تعيين كارهايي است كه بايد انجام دهيم تا به آن شكل ايدهآل نزديك شويم. اين كارها در واقع ابزار و وسيلههايي هستند كه ما را به مقصد كه همان شكل ايدهآلي است كه از خود تصور ميكنيم نزديك ميكنند. در اينجا ميتوان عمل كتابخواني را مثال زد. در مثالي كه زديم، هدف ما بالا بردن اطلاعات در زمينهاي خاص بود و يكي از وسايلمان براي رسيدن به اين هدف را كتابخواني تعيين كرديم. وسايل ديگري نيز هستند كه ميتوانند ما را به هدفمان نزديكتر كنند، مانند معاشرت با انسانهاي خردمند يا قرار گرفتن در جمعهاي مربوطه. پس چنانچه ميبينيم، ابزار ميتواند تغيير كند ولي هدف همان است كه بود.
يك دونده استقامت را در نظر گيريد. او بارها تصوير خود را در حالي كه به خط پايان رسيده در ذهن مرور ميكند. تصوير انساني سختكوش و قدرتمند كه توانسته 42 كيلومتر بيوقفه بدود. همين تصوير است كه انگيزه دونده را براي انجام دادن تمرينها و تحمل كردن رنج ناشي از طي مسافت ماراتن تقويت ميكند. اگر اين تصوير نباشد، دونده دليلي براي تحمل اين رنج نمييابد و چه بسا كنارهگيري كند.
در مثال دونده استقامت، تمرينها، نوع كفش، لباس و... همان ابزار و اعمالي هستند كه ذكر شد و ميتوانند تغيير كنند.
پس چيزي كه ميتواند به تعيين اهداف براي سال جديد به ما كمك كند، ابتدا ساخت تصويري ايدهآل است. اگر اين مرحله انجام نشود، مانند دونده استقامت ممكن است پس از مدتي احساس بيهودگي و بيانگيزگي كنيم. پس از ساخت تصوير ايدهآل، اعمالي كه در رسيدن به آن تصوير ايدهآل به كمكمان ميآيند را تعيين ميكنيم و پس از همه اينها، ميتوان با تعيين نشانگاههايي (target) خود را بيشتر به جلو برانيم. مثال آن، همان انتخاب تعداد براي كتاب يا تعيين مسافتهاي بيشتر براي دونده استقامت است.
بدفهمي كه نگارنده اين يادداشت در اول به آن اشاره كرد، بيشتر به همين نكته برميگردد كه مشاهدات من نشان ميدهد تعداد بسياري، بدون طي كردن مراحل مختلف هدفگذاري، تنها همان نشانگاهها را براي خود تعيين ميكنند. در حالي كه وقتي پشت اين تعداد كتابها يا افزايش مسافتها، تصوير يا آرزوي واضح و مشخصي نباشد، چطور ميتوان معنايي براي آنها يافت و به آن تكاملي كه جوهره اين هدفگذاريهاست رسيد؟