• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5178 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۶ فروردين

باباي توفيق در آمد

آلبرت كوچويي

دهه‌هاي بيست و سي و بعد از آن چهل و پنجاه، توفيق توانست نيم قرن، خنده و تفكر را به خانه ببرد. تا هنگام توقيف براي هميشه، نيم‌قرن، درازترين عمر براي يك نشريه تا به آن هنگام بود. عمر نشريه‌هاي طنز كه به چند ماه و بلندترين هفت سال، به درازا مي‌كشيد. اما توفيق ماند. كاكا توفيق، سوار بر الاغ در كنار گيشنيز خانوم، عيال يكدنده و گاه نق زن و گاه ممولي، ميموني كه گاه مورد خطاب كاكا قرار مي‌گيرد. در تعطيلات نوروز، هر سال، نگاهي به روزنامه‌هاي توفيق مي‌اندازم و با آن، طعمي به روزهاي تعطيل مي‌دهم. طعم شيرين طنز و طنازي كاكا. توفيق شخصيت چهارمي هم داشت: ملت.
آدمي ساده، دهقان وار، زودباور و همراه اما آنچه قابل تامل است. نگاه روزنامه‌نگارانه ژورناليستي توفيق بود و اين راز ماندگاري آن بود. هميشه نو، تازه و با ابتكارهاي خيره‌ساز بود. مثل عينك براي ديدن عكس‌هاي سه بعدي، عينك مقوايي با كاغذهاي طلق رنگي كه چون به چشم مي‌زديد، عكس‌هاي رنگي با چاپ خاص را سه بعدي مي‌ديديد. براي نسلي كه چند ريال مي‌داد و از پشت چشمي‌هاي دستگاه شهر فرنگ مي‌توانست عكس‌هاي سه بعدي از عجايب جهان ببيند، ديدن عكس‌هاي سه بعدي رنگي توفيق از شگفتي‌هاي خوش بود. چاپ قطعه به قطعه عكس ستاره‌ها و بازيگران از آنها در قطع واقعي‌شان از ديگر ابتكارهاي آن بود.
هر هفته، يك قطعه بزرگ به ضميمه توفيق مي‌آمد. آن را روي ديوار كنار قطعه‌هاي ديگر مي‌گذاشتند، بعد از چند هفته پسر بزرگ ستاره بازيگر مي‌شد. البته شاهكار ابتكارهاي توفيق برخورد آن در توقيف شدن بود. هنگامي كه توفيق، توقيف شد، براي آنكه نگويند توقيف شده و گزك به دست دولت‌مردان آن هنگام بدهد. كاريكاتور كاكا را توي «قيف» مي‌كشيد. كاكا تا گردن توي قيف رفته است. اين مي‌شد «تراكت» كه روزنامه فروش به يك ريال مي‌فروخت. توفيق يك ريال را هم به خود روزنامه فروش اختصاص مي‌داد. پيش از آن يك تكه مقوا از كاريكاتور كاكا را مي‌فروخت، آن هم به يك ريال و باز پولش براي روزنامه‌اي.
روي تكه مقوا، يك بسته طلق بود و توي آن سماق واقعي نوشته شده بود: شما هم مثل ما، فعلا سماق بمكيد. فعلا هر هفته منتظر باشيد تا ببينيم چه مي‌شود؟ و ابتكار ديگر پخش تكه كاغذي بود كه روي آن نوشته شده بود. اطلاعيه كاكا توفيق در مورد روزنامه توفيق كاغذ سفيد بود. با سطرهاي نقطه‌چين شده كه چيزي روي آن نوشته نشده بود. بالاي آن آمده بود، اين اطلاعيه براي مشتركين و خوانندگان توفيق و كليه آنهايي كه مرتبا از ما مي‌پرسند چرا روزنامه توفيق در نمياد؟
و شيرين‌ترين آنها چاپ پوستري بود، در پاسخ آنها كه مي‌پرسيدند: توفيق درنيامد؟ توفيق درآمد؟ پوستر، عكس باباي توفيق بود، با چهره مفلوك و غمزده نوشته شده بود باباي توفيق. در پاسخ به آنها كه مي‌پرسيدند توفيق درآمد اين بود كه: نه، باباي توفيق درآمد!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون