حذف طبقه متوسط
ابراهيم عمران
با كمي غور و دقت بيشتر در پيرامون به برخي مفاهيم شايد پيچيده اقتصادي و اجتماعي برسيم. اصطلاحاتي چون طبقه اجتماعي و شكاف موجود در آن، از جمله اين واژگان غامض در تئوريهاي درسي و دانشگاهي است، ولي سادهتر آن را ميتوان در جامعه كنوني ايران جست و به نظاره نشست. به قول ظريفي كه ميگفت اقتصاد به زبان ساده يعني سطل و دبه ماست؛ امروز يك قيمت است و روز و ماه بعد قيمتي ديگر! عامه مردم اين برچسب قيمت را اقتصاد ميپندارند و بس. نگرهاي كه پر بيراه هم نيست. زماني كه در جامعه قشر بالادست فكر و انديشهاشرفتن و مهاجرت كردن است و طبقه پاييندست، در انديشه پر كردن شكافهاي موجود؛ چگونه ميتوان به جامعه همگن رسيد؟ سه گروه در كنارمان زيست دارند. مرفه و متوسط و ضعيف. به مدد كردارهاي نادرست و تصميمهاي اقتصادي (سياسي) اين سالها، طبقهاي بهنام متوسط ظاهرا وجود خارجي ندارد و هر چه است در كاغذ و پنلهاي اقتصادي، رخ مينماياند. طبقه مرفه اما اين روزها خوب جولان ميدهد و به نوعي رقيبي نميبيند. شايد واژه رقيب براي برخي غريب باشد و چنين رقيبي را متصور نباشند، ولي اين قشر متوسط است كه ميتواند در ساحتهاي گوناگون فكري براي طبقه بالادستي خويش، به نوعي نقشه راه ترسيم نمايد. به طريقي راه زندگي بدانها نشان دهد. اگر كمي تند نرويم بايد نوشت عموم طبقه دارا؛ هرچه دارند از بنيانهاي فكري و اقتصادي و اجتماعي، به نوعي وامدار راه و روش طبقه متوسط هستند. اين طبقه (متوسط) چون سرمايه و پول ندارد؛ مكنونات قلبياش را با ثروت داراها پياده ميكند و در اين ميان نوعي برتري فكري و اجتماعياش را براي هميشه نزد خويش نگه ميدارد. اكنون كه بالانشين و قعرنشين داريم و طبقه ميانه هم رجعتي دوباره به قشر فرودست پيدا كرده است؛ بد نيست مصلحان اجتماعي راهكاري ارايه دهند كه براي زنده كردن اين گروه تاثيرگذار چه بايد كرد؟ ميانهاي كه اگر حذف شود، ضررش براي همه ساختارهاي حاكميتي است. گويا عدهاي مفتخر به حذف اين گروه به طور مستقيم و غيرمستقيم هستند. تحول فكري و اجتماعي كه منجر به تحول اقتصادي و سياسي ميشود در گرو بودن اين طبقه است. مادامي كه اين گروه سرخورده و باري به هر جهت نام گيرند؛ آن روز، روز نابسامانيهاي زيادي در همه عرصههاي زندگي است. نكوشيم و نكوشند براي از ميان برداشتن اين ميانهدارهاي زندگي!