روبهرو شدن با واقعيت
شينا انصاري
«دردِ مجموع» ملغمهاي از دردهاي جسم و روح است كه بيماران مبتلا به سرطان آن را خوب ميشناسند. بيمار به موازات دريافت درمانهاي سخت و طاقتفرساي جسم بيمار خود، به حمايت اطرافيان و پزشكان معالجش به همان اندازه و بلكه بيشتر نيازمند است. گفتن حقايق بيماري از جانب پزشك و نزديكان به بيمار و پاسخ به سوالات و ابهامات، انتظاري بحق و سزاوارانه است كه بعضا به دلايلي چون كم كردن آلام و نگرانيهاي بيمار از وي دريغ ميشود.
كارل منينگر در كتاب توازن حياتي ميگويد: «فقط اطلاق عنوان سرطان براي پايان يافتن زندگي برخي بيماران كافي است». از نظر دكتر منينگر راهكار اين نيست كه به بيمار حقيقت گفته نشود، بلكه بايد ضمن بيان واقعيتهاي بيماري برداشتهاي اشتباه درباره آن را اصلاح كرد. فردي كه دچار حمله قلبي شده مشابه بيمار مبتلا به سرطان در معرض خطر است، ولي معمولا كسي به اين فراست نميافتد كه حقيقت را از بيمار قلبي پنهان كند. دوپهلو حرف زدن با بيمار مبتلا به سرطان درباره بيماري و وضعيتش نشان از تفكري دارد كه بهتر است از دادن خبر بد و ناگوار به افرادي كه فاصله كمي تا مرگ دارند، خودداري كرد. نگفتن تمام حقيقت درباره بيماري به فرد مبتلا، فرصت تصميمگيري در يكي از حياتيترين بزنگاههاي زندگي را از او ميگيرد. بيشك بيماران از اينكه حقيقت از آنها پنهان شود آزرده ميشوند، به خصوص اگر بيماري در مراحل پيشرفته خود باشد.
در تجربه بيماري پدرم، انكولوژيستش حتي به ما نگفت كه همراه با راديوتراپي، يك روز در هفته شيمي درماني ميشود و با عوارضي كه دچار آن شد متوجه موضوع شديم. در درمان بيماري مادرم، جراح به دليل مشغله زياد در ابتدا توضيح كاملي از مسير درمان نداد، طوري كه ما انتظار داشتيم با عمل ماستكتومي (برداشتن سينه) پروسه درمان تمام شود. حالِ بيماري را تصور كنيد كه جراحي كرده و با اميد به اينكه همه چيز پايان يافته از پزشكش ميشنود كه تازه بايد دوره سنگين شيمي درماني را شروع كند. شايد اين تفكر كه «بهتر است يك كاسه تراژدي را قاشق به قاشق به خورد بيمار داد نه يكدفعه» موجب ميشود كه پزشكان نخواهند از ابتدا همه چيز را بگويند ولي حداقل انتظار اين است با حوصله و صبر به سوالات بيمار پاسخ بدهند.
من هم با وجود تجربه بيماري در خانواده، بيشتر با پرسيدن سوال از پزشكانم درباره روند بيماري و درمانم، مطلع شدهام. البته پزشكانم بهترين هستند و بسيار سرشلوغ و شايد فكر ميكنند پاسخ بعضي از سوالات بديهي است، ولي بيمار مبتلا به سرطان نياز دارد تا پزشك براي او وقت بگذارد و روشن و شفاف درباره بيمارياش با او صحبت كند، نه اميد كاذب بدهد و نه اينكه پنجره اميد را به يكباره ببندد. اينگونه اگر امكان درمان است بيمار به طي مسير دلگرمتر ميشود و اگر هم نه، فرصتي براي وداع با عزيزانش و كارهاي ناتمام و عاجل خواهد داشت. در سايه مرگ هم ميشود كارهايي كرد، مهم اين است كه بيمار حقيقت را بداند و با واقعيت بيمارياش روبهرو شود.