خشونت و شهروندي
اصغر ميرفردي
خشونت نشانگر رفتار برون از ضوابط رسمي و پذيرفته شده جامعه است. فردي كه دست به خشونت مي زند، با زير پا نهادن مسيرهاي پذيرفته شده براي رسيدن به هدف خويش، گذرگاه ديگري را براي رسيدن به هدفي يا رويارويي با وضعيتي برميگزيند كه البته پيامد چنين گزينشي براي خود فرد و قرباني خشونت و همچنين كل جامعه زيانبار است. انتشار خبري از خشونت بيرحمانه فردي عليه يكي از كاركنان زن در درمانگاهي در بهبهان، بسيار تاسفبار و نگرانكننده بود. در گوشه و كنار كشور گهگاهي چنين خشونتهايي بهويژه عليه كادر درمان بهكار گرفته ميشود. نگراني درباره چنين خشونتهايي از آن رو است كه هنوز افرادي تنها با ابزار زور و برتري جسماني در پي آنند كه كارهاي خود را به پيش ببرند. در اين زمينه چند نكته وجود دارد كه بايد بدان توجه داشت: در جامعهاي كه فرهنگ شهروندي نهادينه شده باشد، افراد رفتارشان را برمبناي ميثاق جمعي مشترك يا همان قانون پيش ميبرند. جايگاه، مرتبه و قدرت در گونههاي سياسي، اقتصادي و... آن، امتيازي را براي كسي پديدار نميسازد. يك فرد با ويژگيهايي چون ناتواني جسمي، فقر اقتصادي و نداشتن موقعيت سياسي و... به اندازه فردي كه قوي، دارا و قدرقدرت باشد، از حقوق شهروندي برخوردار است و برتريهاي خارج از ضوابط قانوني براي كسي زمينهساز رفتارهاي غيرضابطهمند نميشود.
بروز چنين رفتارهايي نشان ميدهد كه جامعه ما هنوز با نهادينه شدن فرهنگ شهروندي فاصله دارد و افراد جايگاه و رفتارشان در جامعه را نه بر پايه حقوق و فرهنگ شهروندي، بلكه بر پايه «برخي قابليت ها» و «خواستههاي» خود تفسير ميكنند و بروز ميدهند.
پرشمار شدن چنين رفتارهايي جامعه را به دوران بربريت برميگرداند و هرج و مرجي ويرانگر را در رفتارهاي اجتماعي گسترش ميدهد. بنا به گزارشها، نهاد مربوط به فرد خاطي اعلام نموده اين شخص خارج از سازمان اين عمل را مرتكب شده و ربطي به آن نهاد ندارد.
در اينكه در اين فقره آن نهاد نميتواند دخالت نمايد، ترديدي نيست اما آيا فردي كه چنين رفتاري در جامعه مرتكب ميشود و خانم وظيفهشناسي را آماج خشونت خود قرار ميدهد، از نظر عمومي و اخلاقي شايستگي ايفاي نقش در يك سازمان به ويژه بخش حراست را دارد؟ از فردي كه در چنين بخشي فعاليت دارد، انتظار مي رود ضابطهمند، اخلاقمدار و حتي ياريگر شهروندان در برابر اجحاف ها و رفتارهاي نارواي افراد ضابطه گريز باشد نه اينكه خود، ميداندار چنين رفتارهايي باشد.
چنين رفتاري، شهروندان را دچار نوميدي و احساس ناامني ميسازد كه ممكن است در حوزه وظايف شغليشان آماج خشونتگراني از اين دست باشند. برخورد بجا و بهنگام و به دور از توجيهات مرسوم در كنار فعاليتهاي ساختاري براي ترويج و نهادينهسازي آموزههاي شهروندي ميتواند گامي براي كاستن از چنين رفتارهاي خشونتباري باشد.