جنگ اوكراين با درگيريهاي پيراموني چه ارتباطي دارد؟
ضرورت هوشياري اطلاعاتي ايران
نويد مجيدي
همانگونه كه پيشتر بدان پرداختيم، جنگ اوكراين يك آرايش نوين از نظم جهاني را شكل خواهد داد؛ شايد چيزي مانند دوقطبي شوروي-امريكا در سده بيستم؛ البته هنوز همپيمانان هر قطب را نميتوان به درستي برآورد كرد. در اين ميان شايد قطب سومي هم در اين آرايش ظاهر شود! اما پيشبيني آينده احتمالي اين نظم، نيازمند شناسايي كانونهاي آشوبخيز در مناطق گوناگون است؛ كانونهايي كه قدرتها ميتوانند همچون گسلهاي زلزلهخيز، از ظرفيت مخربشان براي ايجاد آشوب و جنگ بهرهبرداري كنند. رويدادهاي يكي، دو هفته اخير نشان ميدهد كه به درستي به نام برخي از اين كانونها و نقاط داراي پتانسيل ناامني، در يادداشتهاي پيشين اشاره شده است. حمله هوايي پاكستان به افغانستان در دولت تازهكار «شهباز شريف»، حمله تركيه به شمال عراق و مواضع «پكك» به بهانه مقابله با آنان، انفجارهاي تازه در مدارس غرب كابل و درگيريها در فلسطين ميان فلسطينيان و اسراييل نمونههايي از گسلهاي آشوبخيز در منطقه است. بيگمان اين رويدادها بيهدف و در يك مسير طبيعي رخ نميدهند. اگرچه خاورميانه و آسياي ميانه دهها سال است كه آبستن حادثههاي گوناگون بوده است، اما به باور من ارتباط نزديكي ميان جنگ اوكراين و همزماني رخدادهاي اخير وجود دارد كه در خلال يادداشت و در پايان آن، نتيجهگيري خواهيم كرد.
درباره تسلط طالبان بر افغانستان و بيثباتي در آنجا سخن بسيار گفته شده است. باور عموم ملت افغانستان اين است كه طالبان بدون پشتيباني بيگانه، ازهمپاشيدگي ارتش و فرار دولتمردان و تنها با تكيه بر توان خود، نميتوانست بر كشورشان چيره شود و خود ملت ميتوانستند جلوي حكومت طالبان را بگيرند. اما هدف از ايجاد آشوب در افغانستان چيست؟ در پاسخ ميتوان چند دليل برشمرد:
۱- گسترش ناامني در افغانستان بستر مناسبي براي فعاليتهاي خرابكارانه در همسايگي ايران، روسيه و چين فراهم ميكند كه در صورت لزوم ميتوان فعاليتهاي تروريستي را به درون مرزهاي اين كشورها نيز كشاند.
۲- ناامني افغانستان، ضمن عقبماندگي و ادامه ويراني اقتصادي اين كشور از سرمايهگذاري كشورهاي همسايه در آنجا جلوگيري ميكند. براي نمونه، جلوي حضور ايران در بازار افغانستان را ميگيرد. با روي كار آمدن شهباز شريف و دوستي ديرين او با چين، اين هدف فعلا شامل چينيها نميشود. اجراي سريع پروژه راه تجاري از بندر گوادر پاكستان به سوي چين و برعكس - و كنار رفتن چابهار! - گواهي بر اين ادعاست.
۳- ناامن شدن، نفوذ سياسي و فرهنگي همسايگان كهن را در افغانستان ميكاهد يا كلا آن را ناممكن ميسازد. حمله به سفارت ايران و تلاش براي نفرتانگيزي ميان دو ملت ايران و افغانستان را، در همين راستا بايد ديد. هدف بازيگران اصلي از تفرقه، بريده شدن حضور ديپلماتيك ايران است كه درپي آن، ارتباط فرهنگي ميان ايران و افغانستان هم بهطور خودكار قطع ميشود. اين هدف ميتواند هم مستقيما از سوي غربيها و هم شريكان منطقهاي آنها (كشورهاي عربستان و تركيه) براي گسترش نفوذشان در افغانستان دنبال شود. ايران بايد به حضور سياسي و فرهنگي خود ادامه دهد.
۴- شايد پيام بمباران اخير جنوب افغانستان از سوي پاكستان، هشداري است به طالبان تا از نزديكي به برخي همسايگان از جمله ايران و روسيه دوري كند و اين هدف، بنا بر ارتباط بسيار نزديك خاندانِ شريف و حزبشان با انگليس و عربستان، دور از ذهن نيست.
حمله تركيه به شمال عراق و مواضع «پكك» آن هم چند روز پس از ديدار بارزاني و اردوغان در تركيه! كمي دور از ذهن و غافلگيرانه جلوه ميكند. نگاهي به چند واقعيت بنيادي درباره موقعيت تركيه و اردوغان در سالهاي نزديك، بهويژه پس از جنگ اوكراين، حقيقت اين حمله و تلاشهايي مشابه با آن را آشكار ميكند. تركيه، بنا بر رابطههاي بسيار نزديك خود با انگليس و اسراييل، نقش بسيار مهمي براي اجراي برنامههاي آن دو در منطقه بازي ميكند. «انرژي» در كنار بحران اقتصادي، يك كليدواژه بنيادي در شناخت نقش و جايگاه تركيه است. وابستگي بخش مهمي از اروپا به صادرات انرژي روسيه نشان ميدهد كه غربيها -در اينجا به سركردگي انگليس- از مدتها پيش به دنبال كريدورهاي جايگزين انتقال انرژي به سوي خود بودهاند و به همين دليل جنگ ۴۴ روزه ناگورنو-قرهباغ را با بازيگرداني سهضلعي انگليس-اسراييل-تركيه به راه انداختند تا خط لوله گاز باكو را به اروپا وصل كنند كه البته تاكنون كاملا به هدفشان دست نيافتهاند، حتي برآوردها نشان ميدهد باكو نميتواند جايگزين روسيه براي انرژي اروپا باشد. اكنون هم حمله تركيه به شمال عراق به بهانه پيكار با «پكك» درست شبيه به دستوپازدن آنكارا براي ميانجيگري در جنگ اوكراين، چند هدف اصلي را دنبال ميكند كه عبارتند از:
۱- ايجاد منطقهاي امن در شمال عراق براي لولههاي انتقال انرژي از اقليم كردستانِ عراق به سوي تركيه. هدف بزرگتر در پسِ اين كار و تلاش براي بهرهبرداري از مخازن درياي سياه -كه فعلا از سوي اروپاييها به بنبست رسيده- تبديل تركيه به قلب تپنده انرژي در منطقه و اروپاست.
۲- كمك به تثبيت حضور تركيه در سوريه و نزديكي به شمال عراق، براي جلوگيري از واكنشهاي ديرپاي تشكيلات كردستان عراق يا سوريه. اين حضور ميتواند اهرم فشاري هم از سوي تركيه عليه روسيه باشد تا در گفتوگوهاي مربوط به سوريه و هنگام ضرورت از آن بهرهبرداري كند.
۳- تركيه اگرچه در نقش مهره و نايب غربيها و اسراييل در منطقه است، اما براي رسيدن به برخي هدفهايش - بهويژه در قفقاز- نيازمند روسيه است و از رودررويي مستقيم با آن هراس دارد. از اينرو ميكوشد تا هم از در گفتوگو و دوستي و هم از درِ اعمال فشار بر مسكو درآيد. باتوجه به شكست تلاشهاي تركيه در ميانجيگري ميان روسها و اوكراينيها، تقويتِ حضور در سوريه و يورش به شمال عراق براي فشارآوردن بر روسيه و گرفتن امتياز از پوتين است.
با نگاهي به رخدادهاي اخير كه اندكي بدانها پرداختيم، ارتباط معناداري ميان آنها و جنگ اوكراين خواهيم يافت. در كنارِ دليلهايي كه برشمرديم، از دلِ تحركات تازه نظامي و سياسي در پيرامونمان ميتوانيم يكي، دو گزينه ديگر را هم مطرح كنيم. همانگونه كه چندي پيش در يادداشتي نوشتهام، طولانيتر شدن جنگ اوكراين و در نتيجه كاهش توان رواني، رزمي و اقتصادي ارتش روسيه ميتواند يكي از نيتهاي غرب را كه آغاز تهاجم به روسيه است، قوت بخشد يا دستكم به ايجاد درگيريهاي ديگري در پيرامون روسها بينجامد كه يكي از مناطق آشوبخيز در اين باره ارمنستان است؛ به همين دليل روسها به ارمنستان و نقش مخرب تركيه و اسراييل در آنجا توجه دارند. شايد ديدار پوتين و پاشينيان به منظور گفتوگو در اين باره باشد، از اينرو عمليات نظامي تركيه كه عضو ناتو است، ميتواند
در راستاي حفظ آمادگي براي درگيريهاي احتمالي آينده باشد بيآنكه با ديگر اعضاي ناتو و مستقيما در نزديكي مرزهاي روسيه -كه تنشآفرين است- رزمايشي برگزار كند! در كنار اين مساله، حملات اسراييل به مواضع ايراني در سوريه و تحرك تازه تركيه (و برخي ديگر از همسايگان) و درگيري روسها در جبهه اوكراين، ميتواند باتوجه به محاصره پيرامونيمان توسط عوامل غربي، سعودي و اسراييلي به عنوان يك دسيسه در ميانه جنگ روسيه-اوكراين براي كشاندن پاي ايران به جنگ باشد كه اطمينان دارم نهادهاي امنيتي و نيروهاي نظامي ايران حتما در اين باره هوشياري كامل دارند.
روزنامهنگار و تحليلگر