زندگي
سروش صحت
پسر جواني كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «پريشب عجب بازياي بود... هفت تا گل تو يه بازي... هم سيتي عالي بود، هم رئال، اين فوتبال نبود اين زندگي بود.» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود و توي گوشياش ميچرخيد، آهي كشيد و گفت: «عجب فيلمي از استاد ندوشن گذاشتن...» و بعد صداي موبايلش را زياد كرد. استاد اسلامي ندوشن در كهنسالي بيتي از حافظ خواندند: «جهان و كار جهان جمله هيچ در هيچ است/ هزار بار من اين نكته كردهام تحقيق...» و بعد از مكثي گفتند: «حافظ خلاصه كرده كل سرنوشت جهان را...» زني كه كنار مرد نشسته بود، گفت: «بالاخره زندگي اينه يا اون؟» راننده از آينه نگاهي به زن كرد ولي چيزي نگفت. مدتي طولاني سكوت شد؛ بعد خيلي آرام چيزي زيرلب گفت كه شنيده نميشد و تاكسي رفت.