پايان تلخ براندون لي
مرتضي ميرحسيني
زمان مرگ فقط 28 سال داشت و تازه نخستين گامهاي شهرت، بيرون از سايه پدرش را برميداشت. به اعتبار نام پدرش بروس لي به محافل فيلمسازي راه يافت و به واسطه دوستان خانوادگي فرصت نقشآفريني در سينما را كسب كرد. البته يادگيري هنرهاي رزمي را از همان خردسالي زيرنظر پدرش شروع كرده بود و ميگفتند استعداد پيشرفت در آن را هم داشت.
در هشت سالگي مرگ ناگهاني پدر را تجربه كرد و زندگياش زيرورو شد، اما به فراگيري هنرهاي رزمي ادامه داد و به كمك مادرش، ارتباط با دوستان پدر را حفظ كرد. ميتوانست شركت در مسابقات ورزشي و قهرماني را انتخاب كند، اما بازيگري را برگزيد و به همان راهي رفت كه پدرش پيش از او رفته بود. كارش را با «ميراث خشم» (1986) شروع كرد، اگر اشتباه نكنم در پنج يا شش فيلم بازيگر -يا يكي از بازيگران- نقش اصلي بود و با «كلاغ» (1994) عمر و زندگي حرفهاياش به پايان رسيد. در مراحل پاياني فيلم «كلاغ» و هنگام تصويربرداري يكي از صحنههاي درگيري گلوله خورد و كشته شد. در آن فيلم نقش روحي انتقامجو را ايفا ميكرد كه شبي از دنياي مردگان به اين دنيا برميگردد و كساني را كه به او بد كردهاند پيدا و مجازات ميكند. صحنهاي كه حادثه در آن رقم خورد چنين بود كه او به سمت جمعيتي از جنايتكاران ميرفت و آنان براي متوقف كردنش، از فاصله حدودا چهار متري به او شليك ميكردند. چون روح بود، گلولهها روي بدنش نمينشستند و مانع پيشروي او به سوي دشمنانش نميشدند. اما ناگهان عقبعقب رفت و افتاد. كارگردان فرياد زد «كات» و زمزمههاي گروه توليد بالا گرفت. ابتدا به نظرشان ميرسيد كه براندون لي صحنه را بد فهميده و نقش خودش را اشتباه بازي ميكند يا اينكه وسط تصويربرداري صحنهاي تا اين اندازه حساس، شوخي بيمزهاي را شروع كرده است. اما نخستين كسي كه به او نزديك شد ديد كه ماجرا نه شوخي و نه اشتباه در بازي است و قطعا ايرادي وجود دارد. لي بيهوش شده بود و به سختي نفس ميكشيد. چون در آن لحظات اوليه هيچ نشانهاي از خونريزي ديده نميشد، كسي به احتمال برخورد گلوله - آنهم گلوله مشقي- فكر نميكرد و به نظر ميرسيد كه او فقط از حال رفته است. پزشك حاضر در آنجا كه سر رسيد و به صداي قلبش گوش داد، متوجه شد كه مدام كندتر و ضعيفتر ميشود. سه، چهار دقيقه بعد صدا كاملا متوقف شد و قلب او از كار افتاد. لي را با عجله به بيمارستان بردند و پزشكان براي احياي او تقلا كردند. تقلايي كه حدود شش ساعت طول كشيد، اما فايدهاي نداشت. نقش اصلي فيلم «كلاغ» در صحنه فيلمبرداري از دنيا رفته بود (آخرين روز از ماه مارس 1993). او را كنار پدرش در سياتل دفن كردند. بسياري مرگ او را -مثل مرگ پدرش- مشكوك ديدند و شايعاتي هم درباره عمدي بودن آن سر زبانها افتاد. نشريات زرد نيز به اين شايعات دامن زدند. گزارش رسمي آن حادثه در چنين روزي از سال 1993 منتشر شد و عمدي بودن آن را رد كرد. طبق اين گزارش يكي از اسلحهها كه خشاب آن ايراد داشت، درست بررسي نشده بود و كسي هم كه روي صحنه از آن استفاده ميكرد متوجه اين ايراد نشد. ناگفته نماند كه گروه سازنده «كلاغ»، كار توليد اين فيلم را به كمك جلوههاي ويژه و بازيگر بدل و اندكي دستكاري در فيلمنامه به پايان بردند و آن را سال بعد اكران كردند. بهترين فيلم براندون لي، بعد از مرگ او روي پرده رفت.