• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5204 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت

درباره اجراي «ساختن» كه در سالن مولوي روي صحنه رفت

ناسازه‌هايي براي نساختن

شيرين كاظميان

وجه تمايزهاي تئاتر دانشجويي/دانشگاهي خصوصا زماني كه در مولوي به صحنه مي‌آيد در فرم، زاويه‌اي كه با روايت‌پردازي در درام مي‌گيرد يا حتي المان‌هايي كه در طراحي صحنه سراغ‌شان مي‌رود براي مخاطبي كه عادت به تماشاي تئاتر دارد واضح و ملموس است. ‌«ساختن» نيز اين ويژگي‌هايي را كه چونان طيف يا موج در تئاتر دانشجويي/دانشگاهي جريان گرفته و دست به دست مي‌شود تا به خلاقيت برسد، درون خود دارد. در آغاز نمايش، كيفيت هشيارانه طراحي صحنه و ريتمي كه با طمانينه سعي به رعايتش مي‌شود به ما اين تمايز را گوشزد مي‌كند اما هرچه از اجرا مي‌گذرد نيازمندي‌هاي «ساختن» در جهت كيفيت اجرايي روي هم انباشت مي‌شود و به نظر مي‌آيد ترديدهاي روايي اجرايي متن و كارگرداني اجازه نمي‌دهند نيازها مرتفع شوند. به ميانه اجرا و ورود زن/خريدار/ و ناگهان مادر شده قصه كه مي‌رسيم بحران متن بيرون مي‌زند و اين موضوع در خود اجرا و ميان بازيگران نيز به چشم مي‌آيد. در بياني ساده‌تر گمان مي‌رود چندين صفحه از متن اين اجرا از بين رفته، گم شده و اجراگران اگرچه اين فقدان را لمس كرده‌اند اما در چارچوب سنگين فرمي محكوم به پنهان‌سازي‌اش هستند تا «ساختن» ساخته شود. چنانچه همين اتفاق در تمپوي نمايش نيز به چشم مي‌آيد، زماني كه صرف رقص و موسيقي مي‌شود با دست و دل‌بازي پيش رفته و آنچه بايد در خدمت ايدئولوژي سردرگم اجرا باشد خست زيادي به خرج داده يا در عدم درك كافي از سوژه انتخابي‌اش محافظه‌كار عمل مي‌كند. «ساختن» درباره خانواده است، درباره حرامزادگي، درباره استبداد پدر، پاكدامني يا ناپاكي مادر، ‌«ساختن» درباره بلاتكليفي فرزندان است؛ اما پشت هيچ‌كدام اينها نمي‌ايستد، به هر چيزي اشارتي كرده و رهايش مي‌كند؛ نه آنكه مخاطب در اين اجرا كه از اساس منطق‌هاي خودش را تعريف مي‌كند، به دنبال روابط علت و معلولي باشد، بالعكس، مخاطب به دنبال پيش رفتن با خود همين منطق‌ تعريف‌شده در اجراست و آن را نه تنها پيدا نمي‌كند بلكه حس جست‌وجويش را هم گم مي‌كند. مي‌رسيم به دقايق پاياني كه اجرا روي سراشيبي تند خودش قرار گرفته، عروسك‌ها از چرايي عروسك بودن يا نبودن‌شان تهي شده‌اند. كاركردشان به حضور شخصي انتزاعي شبيه شده است كه صرف حركات موزون بدن‌شان بايد كاركردشان بر صحنه را بپذيريم و زني كه براي دريافت سفارشش، خريد عروسك‌ها يا پيدا كردن خانواده‌اش به آنجا آمده، دور ميز شام با تصوير تكراري كاسه بشقاب‌هاي فلزي قرار گرفته، قاشق‌كوبان و تق‌تق‌كنان ريتم بالا رفته و آشوب نهاد خانواده عريان مي‌شود و چرايي‌اش، زمينه‌اش و حتي دستاورد اين صحنه در درام پيدا نيست. زن به مادر تبديل مي‌شود و نه متن و نه اجرا هيچ‌كدام به ما نمي‌گويند چرا! چرا اين زن به دنبال يافتن دوباره خانواده‌اش، پسر و همسرش آمده و ناگهان تغيير هويت مي‌دهد؟ چرا پسر خانواده كه پدر نجار دستي بر ساختنش داشته، حرام‌زاده صدا مي‌شود؟ اگر حرام‌زاده است نقش اين پدر و مادر و اهميت خانواده در تقابل با حرام‌زادگي او چيست؟ حتي اهميت جنسيت فرزند پسر بلاتكليف است. حساسيت‌هاي اوليه اجرا ديگر كاملا از ميان رفته، گويي همه آنچه روي صحنه قرار دارد، خواستار به اتمام رسيدن ماجرا مي‌شود. پدر با پسر گلاويز مي‌شود و حتي همين گلاويز شدن در راستاي فرم اجرا نيست و از آن جدا مي‌شود؛ نه از سر آگاهي و شكست فرم كه از سر ناچاري در روايت. همه تصاوير چونان پيشنهادها و تمرين‌هاي اجرايي بدون پيوندي دراماتيك روي طراحي صحنه‌اي خوب قرار گرفته‌اند و گويي با چرايي بودن، چرايي اكت و چرايي ديالوگ‌هاي‌شان كنار نيامده‌ و غريبه يا شايد عقيم باقي مانده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون