گزارش «اعتماد» از متروپل، نگاهي به فاجعه از زاويهاي ديگر
آبادان تاب و توان ندارد
درگيري مسلحانه در خيابان طالقاني تهران
سقوط هواپيماي آموزشي در نزديكي قشم
از روزهاي اولي كه ساختمان متروپل آبادان ريزش كرد، جملاتي در شبكههاي اجتماعي بسيار دست به دست شد. «شما يادتان نيست ولي در گذشته وقتي شخصي از همسايگان درميگذشت، مادر اجازه نميداد تلويزيون روشن كنيم و ميگفت همسايه حرمت دارد. اين روزها بسياري حرمت ما آبادانيها را نگه نداشتند.»
با اينكه به اذعان مقامات كشوري، سانحه متروپل به مراتب از پلاسكو فاجعهبارتر و قابل قياس نيست اما هم صدا و سيما و هم هنرمندان و فعالان اجتماعي و ملي كمتر گوشه چشمي به آبادان داشتند.
سانحه متروپل از ابعاد مختلفي بر اذهان عمومي و وجدانِ جمعي مردم آبادان فشار وارد كرده است. مردم شهري كه بر درياي نفت زندگي ميكنند، از نعمت همسايگي با دريا برخوردارند و در جوار غولهاي پتروشيمي و پالايشگاهها هستند اما همچنان چهره فقر بر شهر جا خشك كرده است. در كنار اين مصايب و خاطره جمعي سينما ركس و بعدها هشت سال جنگ و آوارگي ديگر تاب و تواني براي ساكنان اين ديار باقي نمانده است.
ساعت 12 و 30 دقيقه ظهر 2 خرداد ناگهان عمارتي كه در وسط بازار اصلي آبادان قد علم كرده بود، فرو ريخت تا اميدها، عشقها، آرزو و حيات دهها نفر را با خود نابود كند.
مليكا و ميترا؛ كامي كه تلخ شد
سانحه متروپل در خيابان اميري آبادان رخ داد. اميري در كنار بازار كويتيها، بازار ته لنجي و بازار مركزي از اصليترين بازارهاي آبادان است. در اين بازار اغلب صنف پزشكان متمركز هستند و بسياري از آبادان، خرمشهر و جزيره مينو و روستاهاي اطراف براي درمان به اين خيابان مراجعه ميكنند. همچون خانواده آقاي صالحي كه از جزيره مينو به همراه همسر، خواهر و دو دختر 12 و 14 سالهاش براي درمان به خيابان اميري آمده بودند. ظهر بود و هواي آبادان گرم و همراه با زرههاي شرجي. آقاي صالحي از خواهرش ميخواهد براي مليكا و ميترا نوشيدنياي تهيه كند و كام دو كودك را شيرين كند تا آنها به دوا درمانشان برسند. عمه، ميترا و مليكا وارد آبميوهفروشي آقاي جليليان ميشوند. آقاي جليليان نيز در كنار خواهر و دو فرزندش منتظر مشتري و مشغول آبميوه گرفتن بودند. يكباره با فرو ريختنِ مجتمع متروپل تمام سنگيني اين عمارت عظيم روي تنِ نحيفِ اين كودكان فرو ميريزد. كامي كه شيرين نشد و كام همه آبادانيها را نيز تلخ كرد. ميترا، مليكا، عمه، آقاي جليليان، خواهر و دو فرزند همگي زير آوارِ 10 طبقه جا ماندند.
كافه مري؛ پايانِ مريم و رامين
كنارِ آبميوهگيري، داروخانهاي در حال راهاندازي بود و آقاي محسن نصيري از كارگران كنافكار مشغول به كار بود تا داروخانهاي زيبا را براي صاحبكارش آماده كند. كمي آنسوتر در كوچه متروپل، كافه «مري» قرار گرفته است. كافهاي كه دي ماه 1400 با برنامهها و آرزوهاي فراوان توسط مريم و همسرش رامين و شيرين خواهرِ رامين افتتاح شد؛ كافهاي دنج در كوچهاي تنگ و زيبا. رامين و شيرين در روز حادثه استثنائا دقايقي زودتر از هميشه مريم و كافه را ترك ميكنند. حين سوار شدن به ماشين، آوار روي آنها فرود ميآيد. سه روز بعد از سانحه، جسد رامين و خواهرش شيرين پيدا ميشود اما خبري از مريم نيست. ستاره دوستِ صميمي مريم كه هر عصر ساعت 7 منتظر تماس مريم بود تا از او براي نوشيدن قهوه دعوت كند اكنون كه 7 روز از اين فاجعه ميگذرد در كنارِ خرابههاي متروپل در چادري كز كرده و منتظر و اميدوار است تا شايد مريم زنده باشد و در عصري زيبا باز او را به نوشيدن قهوه دعوت كند.
مريم كعبي و عليرضا دريس دو جواني كه جديدا به استخدامِ مجتمع متروپل درآمده بودند و در طبقه ششم در دفتر آقاي عبدالباقي مشغول به كار شدند. عليرضا مهندس معمار بود و سه روز از شاغل بودنش ميگذشت. مادرش ميگويد او تكپسر خانواده است و چه روياها كه برايش در سر نداشتيم. مريم هم منشي دفتر آقاي عبدالباقي بود. جسد مريم و عليرضا نيز در طبقات پاييني پيدا شد. با اينكه تعداد افراد كشتهشده لحظه به لحظه شماره مياندازد اما هنوز روايت شفافي از ساير كشتهشدهها در دست نيست.
ميداني شلخته
با اينكه در خبرها شنيديم ارگانهاي مختلف از استانهاي كشور به آبادان گسيل شدهاند اما باز شاهد اعتراضِ آواربرداران بوديم كه ميگفتند به كمك و ادوات نيازمنديم. در روزهاي اولِ آواربرداري اختلاف نظري ميان كارشناسان هلال احمر، ايمني و آتشنشاني با مردم محلي ايجاد شد. كارشناسان ميگفتند بزرگترين مانعِ كارمان موانع انساني است و مردم بايد كنار بروند كه كارمان را طبق اصول و حرفهاي انجام دهيم. در مقابل مردم به كند بودنِ پيشرفت در آواربرداري از سوي كارشناسان ابراز نارضايتي ميكردند بهطوري كه شهردار اهواز در محل سانحه گفت «داريم از مسير تخصصي و كارشناسي فاصله ميگيريم.» با اين حال بسياري از ناظران بر اين باور بودند كه لازم است سازمان و ارگانهاي رسمي در تصميمگيريهايشان حتما پيوستهاي اجتماعي مربوط به نواحي مختلف را درنظر بگيرند و در اين مورد خاص مشاركت مردم را در كنار خود داشته باشند.
بازار اميري و بلاتكليفي كسبه
بازار اميري در مركز شهر آبادان در كنار بازار كويتيها و بازار امام و مركزي از محوريترين بازارهاي آبادان است. در اين بازار اغلبِ اصناف خصوصا صنفِ پزشكان حضور دارند. بعد از اين سانحه دستور صادر شد كه به شعاع 300 متر از مجتمع متروپل همه كسبه بايد تعطيل كنند. بعد از چهار روز به علت ناپايدار بودنِ باقيمانده ساختمان، دستور تخليه نيز صادر شد و اكنون هزاران نفر از كسبه و ساكنان خيابان اميري در بلاتكليفي به سر ميبرند كه از تبعات اقتصادي اين سانحه ناگوار است.
محمد خانچي، معاون عمراني و مدير ميدانِ آواربرداري متروپل در اين باره گفت: اين موضوع دو بخش است؛ بخشي از عزيزاني كه در مجموعه خسارت ديدهاند كه قصور از سمت سازنده مجتمع است و ميتوانند شكايت كنند و براساس راي دادگاه حقشان را دريافت كنند. در بخش دوم البته دولت مطمئنا پيگيري جدي خواهد داشت و مطمئنا حقوق مردم را از اين مجموعه هولدينگ ميگيرد. اماكني كه ممكن است در عملياتِ ما دچار مشكل شوند را نيز دولت تماما با آنها حساب و كتاب خواهد كرد. اكنون نيز در حال پيگيري بيمه نيروي انساني هستيم كه در ميدان در حال فعاليت هستند. آنچه از سخنان معاون استاندار خوزستان برداشت ميشود احتمالا كسبه بازار اميري با مشكلات عديدهاي مواجه هستند. بازاري كه يك هفته تعطيل است. آسيبهايي كه كل خيابان و مجتمعهاي اطراف متروپل ديدهاند همگي به سادگي قابل حل و رفع نيستند.
پشتيباني دولتي؛ تنها راه پرداخت خسارت
وادي عبيات، كارشناس بيمه درخصوص عاقبتِ ديه و بيمه كشتهشدگان ميگويد: ساختمان داراي بيمه مسووليت ساختماني از طرف شركت بيمه معلم است بنابراين ديه همه كشتهشدگان و مصدومان پرداخت ميشود. سپس طبق قانون سازمان تامين اجتماعي از ماترك اين آقا مبالغ كافي را برميدارند و براي بازماندگان فوتشدگان، مستمري داير خواهد شد. اينها اقداماتي كاملا قانوني و روتين هستند.
عبيات ميافزايد: وقتي كسي اقدام به ساختمانسازي ميكند، پس از اخذ پروانه ساخت، اقدام به تهيه بيمه مسووليت ساختماني (كارفرما در برابر كاركنان) ميكند. اين بيمه عموما بينام صادر ميشود، يعني ليست اسامي كارگران لزومي ندارد چون احتمال تغييرات هر روزه كارگران در چنين پروژههايي فراوان است و براساس متراژ زيربنا حق بيمه اخذ ميشود.
وي ميگويد: شركت بيمه معلم كه شنيدهام بيمهگر اين پروژه است، تا سقف تعهدات خريداري شده، مكلف به پرداخت ديات و هزينههاي پزشكي كارگران شاغل و نيز اشخاص ثالث اعم از رهگذران و... است. البته در چنين اتفاقات بزرگي معمولا دولتها به كمك شركتهاي بيمه ميآيند. نوعي بيمه وجود دارد به نام «مسووليت ناشي از عمليات ساختماني» كه خسارت وارده به همسايگان در طول انجام ساخت و ساز را جبران ميكند. اگر مالك، اين بيمه را اخذ كرده باشد تا حدي شركتِ بيمه، خسارت را جبران و تامين ميكند كه البته معمولا براي جبران خسارتهاي كوچك است. در موارد اينچنيني تنها راه پشتيباني دولتي است و شركت بيمه نه توانش را دارد و از نظر قانوني مسوول جبران است.
همدلي آبادانيها
در محدوده آواربرداري كه باشي از سوي مردم مهماننوازِ آبادان تامين هستي. دسته دسته خانوادهها را ميبيني كه هر كدام چيزي براي پذيرايي دارند. عدهاي با بشكههاي يخ، آب معدني تعارف ميكنند و بعضي خوراك سرد به مردم تعارف ميكنند. در اوج بحران و آواربرداري منعم را ميبيني ميانِ آواربرداران، قهوه تلخ عربي پذيرايي ميكند تا خستگي را از تنِ آواربرداران خارج كند. اگر هم جايي براي خواب نداشته باشي كافي است رو به سمت يكي از اهالي آبادان بكني و بگويي جايي براي خواب هست؟ تا خانهاش را كاملا دراختيارتان قرار دهد. مشاركت مردم در اين سانحه بسيار چشمگير است؛ از كودكان تا جوانان و افراد ميانسال. اتفاقي كه به قول مقامات كشوري در سانحه پلاسكو ديده نشد.
تكبير، تشييع، ناله و گورستان
حال شهر آبادان خوش نيست. گويي ديگر اين شهر، شهر وفا نيست. غروبهايش با صفا نيست بلكه غمبار و بيصفاست. صبحِ تشييع پيكر جانباختگان و عصر نالههاي مادراني كه چشمانتظار فرزندانِ زيرِ آوارشان هستند. هر جسدي كه از زير آوار خارج ميشود لرزه به اندام شهر مياندازد و مردم تكبير و اللهاكبر گويان جنازه را تا پاي آمبولانس تشييع ميكنند. صداي اللهاكبر آواربرداران، ناله و ضجههاي مادران و صداي جوانانِ معترضِ آبادان و گاز اشكآور در شب در هم آميخته شده و فضايي غمبار را ايجاد كرده است.
گويي آبادان ديگر تاب و توان اين همه فجايع را ندارد و بايد فكري به حالِ روانِ جمعي اين مردم كرد. مينو سليمي، دكتراي انسانشناسي فاجعه و مردمشناس درباره سانحه آبادان ميگويد: از نظر مردمشناسان فاجعه، فاجعه يك رخداد نيست؛ فاجعه فرآيندي است كه متاثر از سياست، فرهنگ و شرايط اجتماعي است. رفتارهاي مخاطرهآميز امروز انسان، روند آسيبپذيري او را سرعت ميبخشد، گرچه بهواسطه تكنولوژي و بهكارگيري صحيح آن ميتوان ميزان تابآوري انسان در برابر فاجعه را بالا برد. در سطح جامعه، فاجعه ميتواند سيل، آتشسوزي، ريزش ساختمانها در اثر فجايع طبيعي، ساخت و سازهاي نامطلوب، تخريب معيشت، اپيدمي يا آوارگي از طريق درگيري باشد. بر همين اساس حادثه فرو ريختن برج متروپل هم يك فاجعه است. سليمي در رابطه با نقش دولت در كنترل و مديريتِ بحرانِ فجايع ميافزايد: در مرحله اول بايد همه آسيبديدگان و خسارات آنها را فوري، ميانمدت و بلندمدت درنظر بگيريم و درصدد كاهش مخاطرات و آسيبهاي آنان برآييم. در صورت بروز فاجعه در سطح ملي، استاني يا محلي تعداد زيادي از افراد ميتوانند تحتتاثير قرار گيرند. افزايشِ ميزانِ آمادگي در برابرِ فاجعه در چگونگي پاسخگويي به آن نقش تعيينكنندهاي دارد. افزايش تابآوري جامعه فاجعهديده متاثر از نحوه پاسخگويي افراد به فاجعه است. مولف كتاب «درآمدي بر انسانشناسي فاجعه» يادآور ميشود: جامعه تابآور در برابر فجايعي كه در آينده اتفاق خواهد افتاد با آسيبپذيري كمتري روبهرو خواهد شد. از آنجا كه عامل محدودكننده در پاسخ به فاجعه، اغلب توانايي نحوه مقابله افراد آسيبديده است، بهبود انعطافپذيري آنها هنگام پاسخ به فاجعه يك رويكرد اساسي براي كاهش آلام فاجعه است، بر همين اساس است كه بر بُعد اجتماعي و فرهنگي فاجعه بيشتر اهميت داده ميشود. در واقع قدرتِ شكلدهنده سياستها و شيوههاي رفتاري با فاجعه، خود را توسط افراد با شيوههاي ذهني و فرعي از طريق روابط غيررسمي و شبكههاي اجتماعي از قبل موجود و در حال ظهور براي پاسخ به فاجعه اعمال ميكند. قدرت نقش مهمي در سياست، اقتصاد و شناخت فاجعه و آسيبديدگان و بازيابي مجدد آنها دارد.
سانحه متروپل و واكنشِ سريع آبادانيها نشان داد اين شهر ديگر تابآوري پاييني دارد. آبادان ديگر رمق ندارد. با اينكه اين ديار سالهاي بحراني را تجربه كرده اما بحرانِ متروپل نشان داد هنوز در مديريت بحران كم و كاستيهايي وجود دارد. ناهماهنگي سازماني، گل به خودي زدنها، نبود سخنگوي در دسترس و... همگي به وضوح ديده ميشود.