گفتوگو با محمدرضا داورزني
از المپيك توكيو تا خصوصيسازي سرخابيها
ما همه سرباز نظاميم
چه رييس فدراسيون
چه مربي، چه بازيكن
علي ولياللهي
محمدرضا داورزني دو وجهه دارد. يكي به عنوان رييس فدراسيون واليبال و ديگري به عنوان معاون توسعه قهرماني وزارت ورزش و جوانان در دولت دوازدهم. خودش ميگويد به عنوان يك مدير اجرايي درگير مسائل سياسي نميشود و به همين خاطر دوست نداشته وزير ورزش باشد. داورزني در دو دوره رياست فدراسيون واليبال را برعهده داشته و در اين دوران فراز و فرودهاي بسياري را تجربه كرده. همان طور كه در سمت معاونت وزير با چنين وضعي روبهرو بوده. از انتقادها بابت نتيجه نگرفتن تيم ملي در المپيك توكيو و بحثهاي بيپايان درباره انتخاب ولاديمير آلكنو تا گلايههاي مرحوم يزداني خرم در حوزه واليبال و چالشهاي مربوط به ورزش قهرماني و خصوصيسازي سرخابيها و وضعيت اين دو تيم در زماني كه معاون وزير بود. در گفتوگوي مفصل با ايشان تلاش كرديم همه اين مسائل را بررسي كنيم. لازم به يادآوري است نسخه تصويري اين گفتوگو همزمان با انتشار نسخه متني از طريق وبسايت «اعتمادآنلاين» و صفحات مربوط به اين خبرگزاري در شبكههاي اجتماعي قابل دسترس است.
مردم انتظار داشتند در المپيك توكيو نتيجه بگيريم و بخشي از اين انتظار به خاطر وعدهاي بود كه از جانب فدراسيون داده شد اما اين اتفاق نيفتاد. چرا؟
براي رسيدن به اهداف بزرگ اگر شما آرمان نداشته باشيد و هدف كلان تعريف نكنيد نميتوانيد به سمت آن حركت كنيد. واليبال بعد از ۵۲ سال به المپيك رفت و كسب سهميه در بار دوم خودش جزو اقدامات خوبي بود كه اتفاق افتاد. اينكه ما بياييم آرمان خودمان را تعريف كنيم كه ميخواهيم جزو چهار تيم المپيك باشيم، مسووليتي است كه بار ما را سنگينتر ميكند. فدراسيون ميتوانست چيزي نگويد و اعلام كند همينقدر كه رفتيم المپيك اتفاق خوبي است. به مردم هم بگوييم هيچ توقعي نداشته باشيد. اما ما اين را مناسب نميدانيم براي كشوري كه بين ده تيم برتر دنياست. علت انتخاب آقاي آلكنو هم همين بود كه ما بتوانيم نسبت به المپيك ريو بهتر عمل كنيم. از طرف ديگر شرايط كرونايي باعث شد بعد از انتخابي المپيك هيچ رويدادي برگزار نشود و طبيعتا ما براي حضور در المپيك بايد در ليگ ملتها شركت و از اين مسابقات براي آمادگي تيم استفاده ميكرديم. با بررسيهاي مختلف نهايتا آقاي آلكنو انتخاب شد. با توجه به مدت زمان حضور ايشان كه كوتاهمدت بود ما به ايشان گفتيم در ليگ جهاني از شما نتيجه نميخواهيم. فرصتي است كه از اين بازيها استفاده و بازيكنان مورد نظر را انتخاب كنيد. فراز و نشيبي كه در ليگ ملتها اتفاق افتاد به خاطر همين بود. انتظار خود ما اين بود كه ۹ يا ۱۰ بازي را ببريم و ۵ تا ببازيم. چند تا از باختها توجيه نداشت. مسابقاتي بود كه ما بايد ميبرديم اما باختيم چون ايشان يك روشي داشتند كه بازيكن را در شرايط سخت و دشوار قرار دهد. آنچه در توان فدراسيون بود براي آمادهسازي تيم انجام داديم منهاي يك نكته كه آن هم بازي تداركاتي بود كه دليلش وضعيت كشورها در شرايط كرونا بود. تيم در المپيك هم شروع خوبي داشت اما بعد با نوساناتي كه در تيم داشتيم آن اتفاقات رخ داد. ما المپيك را به كانادا باختيم. اگر ما كانادا را در مرحله اول بعد از برد مقابل لهستان ميبرديم شرايط به لحاظ روحي كاملا متفاوت ميشد و تيم ميتوانست به مرحله بعد برود؛ مشابه اتفاقي كه آرژانتينيها رقم زدند. مدلي كه آرژانتين رفت بالا مدلي بود كه ما ديده بوديم. باخت به كانادا شرايط ما را سخت كرد ولي بعدش باخت به ژاپن هدفگذاري ما را از بين برد.
اگر برگرديم به گذشته دوباره آقاي آلكنو را انتخاب ميكنيد؟
آلكنو جزو معدود مربياني است در دنيا كه هم در ليگ، هم در اروپا، هم در قهرماني جهان، هم ليگ جهاني و هم المپيك نتيجه گرفته. او جزو سه مربي برتر دنياست. اما شرط موفقيت هر تيمي بسته به شرايط ديگري هم هست. اول اينكه مربي فرصت داشته باشد همه ظرفيتهاي تيم را ارنج كند و بتواند به تركيب منسجمي برسد و بتواند آنچه ميخواهد محقق كند...
فكر ميكرديد فراهم ميشود؟
بعد از سهميه المپيك دنياي ورزش رفت در تعطيلي. بعد از اين رسيديم به شرايطي كه بازيكنان ما آمادگي كامل را از دست داده بودند. بعضي از بازيكنان ما در ليگ ملتها و المپيك در حد انتظار ظاهر نشدند. طبيعي هم بود. بازيكن ۱۸ ماه بازي رسمي نداشت. فرآيند آمادگي هر تيمي المپيك به المپيك است. يك تيم بايد در ۴ دوره ليگ جهاني و يك قهرماني جهان شركت كند تا براي المپيك آماده شود. اين فرصت در المپيك ۲۰۲۰ نبود.
برخي معتقدند ميشد به آقاي كولاكوويچ فرصت داد كه خودش تيم را در المپيك هدايت كند. همانطور كه امروز در فوتبال اين بحث هست كه ما با آقاي اسكوچيچ كه خودش كسب سهميه كرده برويم جام جهاني.
بعد از انتخابي المپيك تعداد زيادي از كارشناسان نظرشان اين بود كه ظرفيت واليبال ما ظرفيتي است كه ميتواند در المپيك نتيجه بهتري بگيرد. نگراني وجود داشت و تحليل هم ميكردند. گفته ميشد ما با اما و اگر سهميه گرفتيم. ما ميخواستيم بهترين تصميم را بگيريم. ايران تنها تيمي بود كه مربياش را عوض كرد. ميتوانستيم با ايشان ادامه بدهيم ولي واقعيت اين است كه اگر اين امكان وجود دارد كه تقويت كنيد كادر فني را، پس اين كار را بايد بكنيد. وقتي المپيك و ليگ جهاني كنسل شد در سال ۲۰۲۰ به اين معني بود كه ما عملا ايشان را در ايران نداشتيم و بايد از فروردين ماه ۱۴۰۰ ميآمد و تيم را ميگرفت. بعضي وقتها شما ريسك ميكنيد. ما بررسي و قياس كرديم و به آقاي آلكنو رسيديم. من فكر ميكنم يك طرف رسيك برد است و طرف ديگر باخت. در اين رابطه ما اگر به مهر و آبان سال قبل برگرديم باز هم همين تصميم را ميگيريم.
بعد از المپيك منتقدان گفتند شما بايد استعفا بدهيد؟ به استعفا فكر كرديد؟
واليبال كشور را بايد در ۱۵ سال گذشته ارزيابي كرد نسبت به ۸۵ سال قبل. از ۱۰۰ سال مديريت واليبال من ۱۵ سال بودم و بقيه ۸۵ سال. اساسا قابل قياس است؟ ميشود قياس كرد همه افتخاراتي كه در اين ۱۵ سال رقم خورده با دستاوردهاي سابق؟ قهرماني آسيا و بازيهاي آسيايي و رفتن به المپيك و ليگ جهاني و... تيم ما رفته المپيك و ما براي خودمان يك آرمان در نظر گرفتيم و به آن آرمان نرسيديم. آن وقت بگوييم فدراسيون ضعيف عمل كرده؟ خارج از اينكه من مسوول فدراسيون هستم به عنوان آدمي كه چهل سال عمرش را در ورزش گذاشته ميگويم وقتي ميخواهيد عملكرد را ارزيابي كنيد بايد مجموعه اتفاقات را در نظر گرفت. فدراسيوني كه نوجوانان و جوانانش قهرمان جهان شده و تيم بزرگسالانش جزو ده تاي برتر دنياست را به خاطر اينكه تيم ملي نرفته جزو چهارتاي پاياني المپيك مجبور به استعفا كنيم؟ اين را نه منطقي ميدانيم و نه كارشناسي. من مرداد ۸۵ كه آمدم فدراسيون، واليبال ايران در آسيا ششم بود. ما آمديم و گفتيم ميخواهيم قهرمان آسيا شويم. اين را كنار اهداف ديگر كه كسب سهميه المپيك و قهرماني بازيهاي آسيايي بود نوشتيم روي تابلو. همين كارشناساني كه انتقاد ميكنند، ميگفتند شعار است! ما قهرمان آسيا بشويم؟ روند رو به رشد واليبال ايران از سال ۲۰۱۲ بنا بر نظر فدراسيون جهاني رشد موشكي بوده. چرا ميگويند داورزني استعفا بدهد؟ درد واليبال نبود. بعضي دوستان تصور ميكردند حالا كه واليبال در المپيك نتوانسته برود روي سكو زمان خوبي است كه او را تحت فشار قرار دهيم. به عنوان يك كارشناس در حوزه ورزش ميگويم موفقترين رشته ورزشي كشور در ۱۰ سال گذشته رشته واليبال بوده است. عدد و رقمهايش هست . هيچ رشته ديگري در سطح جهان نتوانسته به اين شكل كار كند.
يكي از منتقدين شما مرحوم يزداني خرم بود. رابطه شما با ايشان به چه شكلي بود؟ اختلاف داشتيد؟
اختلاف نداشتيم. اختلاف در سبك مديريت بود. آقاي يزداني خرم ۱۶ سال رييس فدراسيون واليبال بودند و زحمات زيادي كشيدند. از هيچ چي اتفاقات خوبي رقم خورد در واليبال. قبل از آمدن ايشان واليبال ايران با آسيا فاصله زيادي داشت. آن زمان آقاي ايوان آمد و ۱۴ سال در ايران كار كرد. ايشان گفت در كشور بگرديد و قدبلندها را پيدا كنيد و روي آنها سرمايهگذاري كنيد. ايوان نه به عنوان مربي كه به عنوان كسي كه از بلوك شرق اروپا آمده بود ايدههايي از آنجا آورد. متوسط قد بازيكنان ما قبل از آمدن ايشان زير ۱۹۰ بود. در ردههاي پايه اتفاقات خوبي افتاد. در سطح آسيا و جهان نتايج خوبي گرفتند ولي قهرمان نشدند. بزرگسالان فاصله زياد داشت با رقباي آسيايي. خيلي از سوالهاي مردم اين بود كه چرا ما در نوجوانان و جوانان در جهان نتيجه ميگيريم اما بزرگسالان نتيجه نميگيرد. زحمات آقاي يزداني خرم را نميشود ناديده گرفت. مدتهاي زيادي هم با ايشان كار كردم و رابطه نزديكي باهم داشتيم. اما اينكه بخواهيم نتايج قياس كنيم نتايج را فرق ميكند. طبيعي است همه اتفاقاتي كه رخ ميدهد در امتداد هم است. ولي تيمي كه در جوانان قهرمان ۲۰۱۹ جهان شده را منتسب به گذشته بدانيم نميشود. من ۲۰۰۶ آمدم فدراسيون. ۱۳ سال قبل از قهرماني ۲۰۱۹ بازيكناني كه قهرمان جهان شدند زمان آقاي يزداني خرم دو، سه ساله بودند. ۲۰۱۷ ما قهرمان نوجوانان جهان شديم. سال ۲۰۰۶ اين بازيكنان سه، چهار ساله بودند. اينكه ما ريلگذاري ميكنيم و خطاهامان را برطرف ميكنيم طبيعي است. اما اينكه بگوييم تيم قهرمان آسيا تيمي است كه ايوان انتخاب كرده درست نيست. بگرديد، ببينيد كدام يك از بازيكنان نسل جديد ما با آقاي ايوان كار كرده؟ واليبال ملي ما در مسير رشدي قرار گرفت و يكسري اشتباهات برطرف شد. ولي سبك مديريتي ما با هم فرق داشت. نميخواهم بگويم سبك من مقابل سبك ايشان بود. سبك من شتابدهنده بود. يك جورهايي سريعتر و علميتر و ارتباط نزديكتري با واليبال دنيا داشت. مدل رفتن ما به جمع برترينها متفاوت از قبل بود. اين موفقيتها مال ايران است. همه آدمهايي كه در تاريخ واليبال ايران بودند در اين فرآيند اثرگذار بودهاند اما شرايط به گونهاي بوده كه انسجام در مديريت واليبال وجود نداشته. در تاريخ واليبال در ۳۰ سال گذشته يك ثبات مديريتي وجود داشته و باعث شده به برخي اهداف جامه عمل پوشانده شود.
برگرديم به آقاي آلكنو. يكي از حواشي حضور ايشان بحث ليست تيم ملي بود. آلكنو در بدو ورود گفت من خيلي بزرگتر از اين حرفهام كه فدراسيون به من بازيكن تحميل كند. بعدها گفتند شما ايشان را تحت فشار گذاشتيد كه بازيكنهاي زيادي به اردو بيايند. مثلا گفته شد شما به فرهاد قائمي قول داديد جزيي از تيم ملي است.
اولا كه تمام نفراتي كه ايشان دعوت كرده بود را ما معرفي نكرده بوديم. ايشان واليبال ملي را تحليل كرده بود و در گزارشي كه ارايه داد، قبل از قرارداد، آمده بود. سي و دو يا سي و سه تا بازيكن را خودش براساس آماري كه از بچهها داشت اسم برده بود. براساس بازيها از المپيك ۲۰۱۶ تا آن زمان. قبل از اينكه اردو تشكيل شود و بعد از ليگ جهاني مشخص شد يكي از مشكلات تيم دريافتها بود. من با سرپرست تيم حرف زدم تا او با آقاي توتولو كه اين كارها را انجام ميداد صحبت كند كه حتي اگر لازم است از ساير بازيكنان آماده ديگر استفاده كند. در آن مقطع بحث مجتبي ميرزاجانپور و فرهاد قائمي مطرح شد. آن زمان فرهاد تازه ازدواج كرده بود و قرار نبود در اردوي تيم ملي باشد، ولي گفتيم اگر ميتواند كمك كند. ببينيد همه ما سرباز اين نظاميم. چه رييس چه بازيكن چه مربي براي اين نظام كار ميكنيم. وظيفه ما انجام يك ماموريت ملي است. سرپرست تيم با آقاي توتولو صحبت كرد كه ميشود بعضي بازيكنان را دعوت كرد و در اردو آنها را ديد. اگر وضعيتشان خوب بود انتخاب شوند. هم وويسش هست هم متن پيامها. با هماهنگي آقاي توتولو اعلام شد فرهاد ميتواند دعوت شود. توتولو هماهنگكننده برنامههاي آقاي آلكنو و فدراسيون بود. ما هم تصميم گرفتيم اسم فرهاد قائمي را در لانگ ليست المپيك اضافه كنيم كه اگر توانست نظر كادرفني را جلب كند مشكلي براي اعزام ايشان نداشته باشيم. سرمربي فرهاد را دو، سه جلسه ديد و گفت با توجه به اينكه ما ۸ جلسه بيشتر نميتوانيم تمرين داشته باشيم بعيد ميدانيم برسد. ما پيشنهاد داده بوديم ولي كسي كه دعوت كرد خود آقاي آلكنو بود. اتفاقاتي افتاد در حواشي كه نبايد ميافتاد. ادبياتي استفاده شد كه در شأن تيم ملي ما نبود. نيت كار نيت خيري بود كه فرصتي فراهم شود اگر بازيكني ميتواند كمك كند.
پس شما به فرهاد قائمي قول ندايد؟
اصلا و ابدا.
تغيير نسل واليبال كه بعد از المپيك رقم خورد با نظر چه كسي بود؟
انتخاب آقاي عطايي قبل از المپيك بود. ما يك مسابقه المپيك داشتيم و يك ماه بعدش جام ملتهاي آسيا. با آقاي عطايي حرف زده بوديم و قرار بر اين شد فارغ از هر نتيجهاي در المپيك با تيم جواناني كه قهرمان جهان شده بود در آسيا شركت كنيم. المپيك به المپيك زمان پوستاندازي تيمهاست. در جلسات مختلف به اين نتيجه رسيديم فرصتي به آقاي عطايي كه در سال ۲۰۱۹ قهرمان جهان شده بود بدهيم تا با نسل جوان يك تيم راهي مسابقات كند. قبل از المپيك فاصله بين بازيكن باتجربه و جوان ما ۱۸ سال بود. ما بايد به بازيكن جوان فرصت ميداديم خودش را نشان بدهد. با همه اين تفاسير ميدان آسيا براي ما مهم بود. بنابراين سرمربي ۵ بازيكن المپيكي را به همراه بازيكنان جوان در يك تركيب قرار داد و آن تيم رفت در آسيا و نتيجه قابل قبولي كرفت.
از شما انتقاد شد كه چرا گفتيد ناكامي المپيك جبران شد
نه نه! به هر ترتيب نتيجهاي كه در المپيك گرفتيم ذائقه مردم را ناراحت كرد. مردم دوست نداشتند به كانادا و ژاپن ببازيم. قهرماني آسيا كه در ژاپن انجام شد و بچهها ژاپن را در فينال بردند التيامبخش قسمتي از ناراحتي مردم بود.
آيا عدم دعوت از معروف و موسوي به تيم ملي به خاطر آن مسابقه مختلط مردان و زنان توي تركيه بود؟
اصلا و ابدا! آقاي معروف و موسوي و غفور و بچههاي آن نسل بچههايي هستند كه افتخارات زيادي به دست آوردند. اينكه تغيير نسل اتفاق ميافتد به معناي نفي بازيكنان قبلي است. اين پوستاندازيها در همه تيمها هستند. ما يك دفعه نميتوانيم بگوييم اين تيم را ميگذاريم كنار و يك تيم ديگر ميآوريم. ما هميشه بايد يك ورودي و يك خروجي داشته باشيم. بعد از المپيك توكيو اين ورودي بيشتر شد. تا المپيك ۲۰۲۴ همچنان ورودي و خروجي خواهيم داشت. اينكه امروز بعضي از بازيكنان نيستند به اين معنا نيست كه كارشان در واليبال تمام شده باشد.
شايع شده بود براي معروف و موسوي به خاطر حضور در آن مسابقه كميته انضباطي تشكيل ميشود.
نه. ببينيد يك اتفاقي در تركيه افتاده كه به مناسبت روز جهاني زن آمده يك مسابقه گذاشته كه تركيبي از زنان و مردان بود. اينكه اصلا اين كار درست است يا خير بحث ديگري است. بايد ببينيم آقاي سعيد معروف و موسوي در قراردادي كه بستند چه بايدها و نبايدهايي در نظر گرفته شده. اينكه الان بگوييم نيامدن اين دو بازيكن ارتباط داشته به آن مسابقه اصلا چنين چيزي نيست. دعوت از اينها قبل از مسابقه فنرباغچه بود. سعيد از بازيكنان خيلي خوب ماست. كاري كه باشگاه فنرباغچه انجام داده با ارزشهاي ما سازگاري ندارد و طبيعتا آن را در جاي خودش مورد بحث قرار داد كه بازيكنان بايد متوجه باشند و مسائلي را در نظر بگيرند. اما اينكه برخورد شود با اين بازيكنان خير.
آيا شما در دولت سيزدهم گزينه وزارت ورزش بوديد؟
گمانهزنيهايي مطرح بود. نگاه گروههاي مختلف به نفراتي در فدراسيونها و مديران سابق وزارت ورزش بود. بعضي دوستان اين را مطرح كردند ولي اينكه من دنبال چيزي باشم اصلا و ابدا. در ۴۱ سال گذشته من به عنوان يك خادم ورزش كشور در بخشهاي مختلف حضور داشتم. من علاقهاي به كار سياسي ندارم. بالاخره شما در مقام وزارتخانه به عنوان وزير تبديل به يك عنصر سياسي ميشويد و من معتقدم اين براي مديران ورزشي چيز خوبي نيست. مدير حرفهاي ورزش بايد كار ورزشي بكند. هر دولتي سر كار باشد شما كار حرفهاي خودتان را ميكنيد. يكي از اشكالاتي كه داريم در كشور خلط دو موضوع با هم است. سطح وزير در كابينه سوا. اين را اما اگر بخواهيم قاطي كنيم با مديران حرفهاي ورزش صلاح نيست.
يكي از بحثهاي مهم چند ماه اخير مدل خصوصيسازي استقلال و پرسپوليس در دولت سيزدهم است. از آنجايي كه استارت اين كار در دولت قبلي خورده بود و شما هم در دل ماجرا حضور داشتيد، آيا با اين مدل موافق هستيد؟
ما از اول با اين مدل مخالف بوديم. به هيچ عنوان حتي يك درصدش هم قائل نيستم كه بايد در اختيار دولت باشد. اساسا دولت نبايد تيمداري كند. زمان ما بحث شد در كميسيون اصل ۴۴ و سازمان خصوصيسازي وارد شد. دولت مصوب كرد اين دو باشگاه واگذار شود. اگر قرار باشد دمش در اختيار دولت باشد ديگر چه واگذاري؟ ما ميگوييم شركت دولتي خارج شود و بشود سهامي در بورس و فرابورس و تمامش واگذار شود به سهامداران. يك بحث من در مورد نقش دولت و وزير ورزش در فوتبال است. دليل اينكه سازمان تربيتبدني را كردند وزارت ورزش مربوط به نظارت دولت بر فدراسيونها بوده. اين شكست خورده است چون اساسا امكانپذير نيست. وزير را دعوت ميكنند مجلس بيايد در مورد نتايج فوتبال يا قراردادها يا مسائل ديگر بحث كند. وزير مگر ميتواند دخالت كند؟ اينكه چرا به اينجا رسيديم را كاري ندارم. امروز وزير ورزش هر كس ميخواهد باشد با اين ساختار و شرايط، هيچ نقشي در تصميمات فوتبال ندارد. نظارت ميتواند بكند، ميتواند پول هم بدهد اما يك جايي از وزير ميپرسند اين پول چي شد؟ اينجا اشكال است. وزير بايد پاسخ مسووليتي را بدهد كه در آن دخالت دارد. ما آمديم مجزا كرديم فدراسيون فوتبال را نسبت به ۵۲ فدراسيون ديگر. فدراسيونها توي دنيا انجياو هستند. ما آمديم يك كلمه پابليك را به آن اضافه كرديم كه معلوم نيست از كجا آمده. ميگوييم دولتي هستند و بعد ميگوييم دستگاه اجرايي هستند. كجاي دنيا اين شكلي است؟ كسي با نظارت دولت مخالف نيست. فدراسيونها تابع نظام كشورشان هستند اما اينكه بياييم فدراسيونهاي ملي كشورها را تبديل كنيم به دستگاههاي اجرايي دولتي اشكال دارد. بعد هم تا حرف ميزنيم ميگويند گرا ميدهيد. فدراسيون وقتي پذيرفته تابع سياستهاي فيفا باشد بايد تابع باشد. اساسنامه را برديد و جابهجايي كرديد و مجلس تصويب كرده و باز وقتي يك اتفاقي ميافتد آقاي وزير بيا پاسخ بده. بعد دو تا باشگاه را بگوييم خصوصيسازي كنيم اما اولش ۱۰ درصد بدهيم بعد قيمتگذاري كنيم و... كدام سرمايهگذاري حاضر است بيايد يك پول كلاني بدهد و بعد اختيار هيچ چيزي را نداشته باشد؟ همان زمان در كميسيونها مطرح شد كه اين دو شركت دولتي بروند سازمان خصوصيسازي واگذار شوند به بخش خصوصي. اين بخش خصوصي ميتواند سهامدار باشد يا افراد. بعد همه تصميمات كه گرفته شد مجلس جديد ورود كرد و گفت اين مدل نه. در همان جلسات يادم هست هم من و هم دوستان سازمان خصوصيسازي گفتند اين مدل را بلد نيستيم انجام دهيم. آن چيزي كه بايد اتفاق بيفتد اين است كه اين شركت دولتي بايد بشود خصوصي. اينكه ما نگران باشيم دو تيم تبديل بشوند به ابزاري در اختيار يك عده خاصي، چنين اتفاقي نميافتد. چرا بايد حتي گوشهاي از اين در اختيار دولت باشد؟
آيا نهادهاي امنيتي روي پرسپوليس و استقلال نگاه ويژهاي دارند؟
به دليل اينكه طرفداران زيادي دارند اين حساسيت وجود دارد كه تبديل به جريانات سياسي نشوند. ولي من اين اعتقاد را ندارم. اساسا ساختار هواداري در باشگاههاي ما اين نيست كه حزب يا جريان سياسي ميشوند. طرفداران دو تيم از انواع مردم با گرايشهاي مختلف تشكيل شدهاند. ما نبايد نگران باشيم كه اگر بدهيم به بخش خصوصي يك جريان خاص آن را اداره ميكند. اصلا اين شكلي نيست. نميتوان دو باشگاه را دولتي اداره كرد. نميتوان قواعد شركتهاي دولتي را توي اين دو باشگاه پياده كرد. بعد بياييم هر طور هست دم دو باشگاه را دست دولت بگذاريم. چرا دولت بايد جواب اتفاقات اين دو تيم را بدهد؟ چرا بايد اين دو باشگاه حتما صدر جدول باشند و قهرمان شوند؟ ۱۴ تا باشگاه ديگر چي؟ تراكتور و سپاهان چه كار كنند؟ چرا بايد دولت جواب بدهد كه چرا اين دو باشگاه قهرمان نشدند؟ بروند در جريانات سهامداري خودشان و دولت و دستگاه نظارتي و امنيتي هم روي همه باشگاهها نظارت خاص خودشان را داشته باشند. شكي در اين نيست. در هيچ جاي دنيا دولت تيمداري نميكند. دولت فقط بايد در بحث امكانات و امنيت كار كند. اما اينجا سه يا چهار تا وزارتخانه را بگذاريم در هياتمديره اين دو باشگاه كه اصلا نميشود. صددرصد اين دو باشگاه بايد واگذار شود. خودشان مديرعامل و هياتمديره انتخاب كنند.
زماني كه شما معاون وزير بوديد استقلال نتايج خوبي نگرفت و هواداران اين تيم گفتند شما پرسپوليسي هستيد.
(با خنده) نه. يك زماني ما مسووليت داشتيم و چه ميخواستيم چه نميخواستيم در قبال اين دو باشگاه مسوول بوديم. دولت نظارت ميكرده بر عملكرد هياتمديره و مسائل مالي. وقتي بحث مجوز حرفهاي تشكيل شد طبيعتا وزارتخانه بايد كمك ميكرد مساله دو باشگاه حل شود. امروز هم بايد اين كمك انجام ميشد كه از اين بابت مشكلي به وجود نميآمد.
استقلالي هستيد يا پرسپوليسي؟
من ملي فكر ميكنم. دوستان استقلالي ميگويند پرسپوليسي هستي و دوستان پرسپوليسي ميگويند استقلالي هستي. من گرايش فوتبالي ندارم ولي تيم ملي را به عنوان يك ايراني دنبال ميكنم. باقي رشتهها هم همينطور.
متن و ويديوي كامل اين گفتوگو را ميتوانيد در پايگاه خبري- تحليلي اعتماد آنلاين ببينيد
ميتوانستيم به مردم بگوييم همين كه رفتيم المپيك كافي است
اگر به قبل المپيك برگرديم باز هم آلكنو را انتخاب ميكنيم
فدراسيون واليبال موفقترين فدراسيون ايران در ده سال گذشته بوده
۱۵ سال مديريت من با ۸۵ سال ديگر واليبال اصلا قابل قياس نيست
نميشود نتايج دوران من را با دوران مرحوم يزداني خرم قياس كرد
ما همه سرباز نظاميم. چه رييس فدراسيون، چه مربي چه بازيكن
به فرهاد قائمي هيچ قولي نداده بودم
عدم دعوت از موسوي و معروف به تيم ملي ربطي به حضور در آن بازي مختلط در تركيه نداشت
با موسوي و معروف برخوردي نشد و نميشود. بايد ديد در قرارداد آنها چه آمده بود
نخواستم وزير ورزش باشم چون علاقهاي به كار سياسي ندارم
مدل خصوصيسازي استقلال و پرسپوليس در دولت سيزدهم غلط است. چرا بايد دم اين دو باشگاه دست دولت باشد؟
چه كسي گفته استقلال و پرسپوليس بايد هر سال قهرمان و نايب قهرمان باشند؟
از طرف نهادهاي امنيتي حساسيت وجود دارد كه استقلال و پرسپوليس تبديل به جريانات سياسي نشوند
پرسپوليسيها ميگويند استقلالي هستي و استقلاليها ميگويند پرسپوليسي هستي