• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5228 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۱ خرداد

نگاهي به فيلم «مجبوريم» ساخته رضا درميشيان

برهوتِ عاطفه، سرشار از جبر

ابراهيم عمران

گويا موسيقي تفكربرانگيز كيهان كلهر و قاب‌هاي تيره و تار رضا درميشيان، قرار است تفسيري خاص از تهراني بدهد كه كم ‌و بيش پيرامون‌مان شاهدشديم. زنان معتاد، دختركان كم‌‌سن ‌و سال و تن‌فروش و كساني كه در پي مواد تن به هر كاري مي‌دهند. اين‌بار دوربين كارگردان ريزبين اما بي‌محابا و بدون روتوش، كادري را انتخاب مي‌كند كه از هر طرف نگريسته شود، نيزه دوسر طلاست به قولي! پزشك زناني كه دلش به حال بهره‌كشي از دختركي مي‌سوزد و امكان بچه‌دار شدن را از او مي‌گيرد. وكيلي كه در پي چرايي اين كار است و فرجامش چاقويي در كتف. تو گويي اين دوربين فقط سياهي مي‌بيند و بس. نيمه خالي ليواني كه نيمه پرش ديده نمي‌شود. چاره‌اي هم نيست. سفيدي زماني به چشم مي‌آيد كه سياهي مجال دهد. اين مجال اما در كار درميشيان، يارايي ندارد. «محبوريم» انگار بدجور از عصبيت جامعه رنج مي‌برد. قانوني كه وكيل در پي آن است در بزنگاهي خاص رنگ مي‌بازد. گويا چاقوي تهديد و تشر و قداره‌كشي، تندتر است! هراسي كه در دم آخر وكيل را از ادامه پرونده، باز مي‌دارد و كار را به وكيلي قديمي‌تر اما خانه‌نشين مي‌سپارد؛ مي‌تواند به راحتي دخترك داستان را دوباره خياباني و كارتن‌خواب كند. چنين دختران و زناني انگار مجبورند در پس هر حادثه به ماواي اصلي‌شان (خيابان) برگردند. فضاي تلخ فيلم با تدويني درست، آن‌چنان درگيرت مي‌كند كه در برخي صحنه‌ها نمي‌تواني مستند بودن اثر را كتمان كني! كوچه‌اي كه مردان و زنان معتاد و كارتن‌خواب در آن خوابيده‌اند؛ در تهراني سياه و غمبار. مگر مي‌توان اين حجم از تباهي اجتماعي و نابساماني رفتاري محض در دايره بسته چند خلافكار را باور كرد؟ آري مي‌توان. مي‌توان لختي انديشيد و به چرايي‌اش پي برد. در اين فيلم دكتر و وكيل و زن و مرد و خلافكار و قاضي، همزمان حضور دارند. نگاه و چهره‌شان، عاري از شادي و نشاط است. نه آن وكيل پيگير قضاياي خاص، اميدي دارد و نه پزشك نوع‌دوستي كه از تمكن مالي برخوردار است. قاضي‌‌ هم جز امضاي حكم و ارجاع به كميسيون بالاتر، رهيافت ديگري پيدا نمي‌كند. بماند آن وكيل پير و ادبيات دلمرده‌اش! اينها كاراكترهاي فيلم اندوه‌بار درميشيان هستند. در كميسيون پزشكي سه نفره، چهره آن سه داور فرضي نشان داده نمي‌شود و دوربين بي‌محابا روي پزشك است. آن‌سان كه در ملاقات تهديدآميز و آمرانه و البته نصيحت‌گونه‌اي كه وكيل با دو نفر دارد و به لغو پروانه وكالت تهديد مي‌شود. گويي مانيفست فيلم را مي‌توان در همين دو سكانس يافت. نگاهي كه كارگردان با عبور سريع از آن و كشته شدن وكيل به دست جوان خلافكار به نوعي نگاه‌ها را از آن دور كرد. روابطي كه در فيلم تازه كارگردان اجتماعي ‌سازمان شكل مي‌گيرد، پر از تناقص رفتاري است. پر از ايهام خودخواسته. تماما مخدوش و از عاطفه تهي. حتي آنجايي كه هم مهر و دلي رد و بدل مي‌شود (كاراكتر پارسا پيروزفر) هيچ نگاه انگيزشي در آن ديده نمي‌شود. دوربيني تا اين حد بي‌احساس و بي‌درك طي اين سال‌ها، نديده بوديم. شايد مخاطب مجبور نباشد اين حد از تباهي را تحمل كند؛ ولي به حتم هستند افرادي كه مجبور شوند پيرامون‌شان را جور ديگري ببينند. صاحب‌منصبان تصميم‌گيري كه اجبار به تصيم‌شان مي‌تواند دنيايي بسازد كه در «مجبوريم» شاهد آن شديم. در جريان اين مجبور بودن در سپهر فردي و اجتماعي ما، نگره‌اي شكل مي‌گيرد كه براساس آن فيلمساز كفه ترازويش به سمتي مي‌رود كه مجبور نباشيم قياسي انجام دهيم! 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون