مديري به مثابه يك نهاد
دليل دوم مرتبط با تجربه اندوخته فرهنگي است كه ايشان در حوزه، دفتر تبليغات اسلامي و در وزارت ارشاد از آن بهرهمند شدهاند. اين اندوخته ميتواند كمك شايان توجهي به اهداف اين موسسه در آينده كند. نكته سوم نيز ريشه در هنر دكتر صالحي براي تبديل موسسه فرهنگي و رسانهاي اطلاعات به يك قطب مهم فرهنگي در كشور دارد. اگر سيد عباس صالحي، استراتژي خود را فراتر از اداره روزنامه و موسسه اطلاعات در راستاي تبديل اين مركز به يك قطب فرهنگي تنظيم كند، ميتوان انتظار نتايج مشابه مرحوم دعايي را از اين مركز داشت. در واقع راهبردهايي كه براي اداره اين موسسه تدارك ديده ميشود نه تنها بايد افقي فراتر از صرف اداره يك رسانه را مورد توجه قرار دهد، بلكه اين برنامهريزي بايد تداوم فعاليتهاي نهادي معتدل، آيندهنگر و پويا را مدنظر قرار دهد. در عين حال بايد توجه داشت كه دكتر صالحي قطعا با منش اعتدالي و اخلاقي خاص خود تلاش خواهد كرد، روزنامه و موسسه اطلاعات به پايگاهي براي ترويج انديشههاي راديكالي بدل نشود. روندي كه متاسفانه در برخي نشريات راديكال ديگر شاهد وقوع آن هستيم كه حضور يك شخصيت راديكال در راس مديريت آن مجموعههاي رسانهاي و فرهنگي، باعث شده اعتبار آن موسسه ريشهدار در جامعه، دچار افول شود. اين در حالي است كه خاستگاه اين دو موسسه قديمي و ريشهدار هر دو بر اساس يك چارچوب و سياست مشخص تعيين ميشود، اما اعتباري كه موسسه اطلاعات در فضاي عمومي جامعه، محافل تخصصي و كارشناسي از آن برخوردار شد با ساير نمونههاي مشابه غيرقابل مقايسه است. اين روندي است كه اكثريت مردم، تحليلگران، اهالي فن و متخصصان توقع تداوم و پيشرفت آن را در دوره مديريتي جديد نيز دارند و سيد عباس صالحي مبتني بر ظرفيتها و ويژگيهايي كه از آن برخوردار است، توانايي تحقق آنها را دارد.