ضرورت گفتوگو
مجيد صيادي
دوست عزيز و هنرمند گرامي
جناب آقاي مهرداد احمدي شيخاني
با سلام و احترام، در ارتباط با يادداشت جنابعالي در ستون هفت سنگ روزنامه اعتماد مورخ هفتم خرداد ماه جاري با عنوان «چرا آبميوهگيري لباس نميشويد» نكاتي را تقديم ميكنم. اميدوارم كه مفيد افتد.
در همين ابتدا لازم است از انجمن صنفي روزنامهنگاران تهران و هياتمديره آن و نيز «كلاب ايران من» به سهم خودم تشكر كنم. برگزاري نشست كلاب هاوس مقارن با دوم خرداد فرصتي فراهم كرد كه بار ديگر اهالي رسانه و مطبوعات پيرامون نهاد صنفي خود گفتوگو كنند. گفتوگويي كه يادداشت جنابعالي نيز در مورد مباحث آن بود. اميدوارم كه ادامه داشته باشد. اما بعد:
در يادداشت فوقالذكر نكته اصلي اين است كه در انجمن صنفي روزنامهنگاران تهران مانند هر انجمن صنفي ديگري ملاك ارزيابي هياتمديره، اساسنامه مصوب آن است و انتظار داشتيد در آن نشست، اعضا كه در اينجا همان روزنامهنگاران هستند در همين چارچوب مطالب خود را بيان كنند. انتظاري كه برآورده نشد. هر چند كه انتظار جنابعالي بهجاست و من نيز با آن موافقم، اما براي فهم موضوع لازم است به نكات ديگري نيز توجه كنيم. توضيح اينكه روزنامهنگاران قبل از اينكه در يك نهاد مدني صنفي عضو شوند، عضو يك نهاد مدني عمومي به نام مطبوعات هستند. يعني شغلشان صرفا يك فعاليت معطوف به كسب درآمد نيست و از قضا وظيفه اصلي آنها نقد قدرت است. از اين جهات كمتر مشابهي دارند، يا اصلا مشابهي ندارند. حالا با اين پيشينه شغلي و اجتماعي ميخواهند انجمن صنفي خودشان هم داشته باشند. يعني از نظر شغلي منتقد قدرت باشند اما از نظر صنفي با قدرت تعامل كنند. طبيعي است كه نبايد انتظار داشته باشيم خبرنگاران و روزنامهنگاران مانند ساير صنوف در انجمن صنفي رفتار كنند. اصلا شبيه هيچ نهاد صنفي ديگري نيستند. در ساير صنوف اساسنامههايي كه از طرف وزارت كار تهيه و به عنوان اساسنامه تيپ به متقاضيان ارايه ميشود با نگاه انتقادي روبهرو نميشود يا كمتر ميشود. درحالي كه روزنامهنگاران به دليل ماهيت شغلي و جايگاه اجتماعي آن را قبول نميكنند. بنابراين به قول معروف از لابهلاي سطور نقدهاي گفته شده در برنامه كلاب هاوس ميتوان ديد و شنيد كه با چنين اساسنامههايي مشكل دارند. پذيرفتن آن را مخالف تعهد و رسالت شغلي خود احساس ميكنند (هر چند كه هيات موسس انجمن صنفي روزنامهنگاران تهران تلاش زيادي كردند تا حتيالمقدور اساسنامه دلخواه همكاران را به وزارت كار بقبولانند و نهايتا هم اساسنامه به تصويب اعضا رسيد). از اين رو، روزنامهنگاران عضو انجمن تا ديروز منتقد اين بودهاند كه چرا دولت در كار نهادهاي مدني و صنفي دخالتهاي غيرلازم و احيانا غيرقانوني ميكند، امروز كه نوبت خودشان است آن نقدها را فراموش كنند و چشم خود را ببندند. بنابراين بهجاي آنكه عملكرد هياتمديره را با اساسنامه بسنجند و نقد كنند با مسير موجود براي تاييد اساسنامه توسط دولت و نه اعضاي صنف مشكل دارند. درواقع ميتوان اينطور استنباط كرد كه نقدشان اين است كه چرا به چنين اساسنامهاي در عمل اهميت داده ميشود يا اصلا چرا پذيرفتهايد؟ حتي اگر اساسنامه قابل قبولي هم باشد. البته همه ميدانند و ميدانيم كه اساسا هياتمديره در اين خصوص نقشي ندارد.
خلاصه اينكه قرار دادن صنفي كه ماهيتا با بسياري از صنوف ديگر متفاوت است، در همان ظرفي كه براي ديگران تدارك ديده شده مشكل مهمي است كه چنان مباحث و انتقاداتي نيز در پي دارد.
البته موارد ديگري هم ميتوان برشمرد كه از حوصله يك يادداشت بيرون است. از جمله وضعيت فعلي مطبوعات كشور، مقايسه ناخودآگاه انجمن فعلي با انجمن به ناحق پلمب شده روزنامهنگاران ايران كه وضعيت فعلي مطبوعات با آن دوره اصلا قابل مقايسه نيست، گسترش فضاي مجازي و تاثير آن بر مطبوعات و اثر همه اينها بر ضرورت لزوم بازتعريف تشكلهاي صنفي روزنامهنگاران.
اينكه براي اين چالشها چه كار بايد و ميتوان كرد موضوعي است كه از طريق تداوم گفتوگوهاي درون صنفي با بهرهگيري از تجارب گذشته و ظرفيتهاي قانوني، به دست خواهد آمد. كاري كه با ابتكار هياتمديره با گفتوگوهاي حضوري محدود شروع و در كلاب هاوس به صورت عمومي ادامه يافت. در همان اتاق نيز پيشنهادات قابل توجهي ارايه شد. تكرار و ادامه چنين اقداماتي و جمعبندي و اخذ نتايج، به انسجام بيشتر صنف و قوي شدن انجمن كمك خواهد كرد.