خاطرات سفر و حضر (225 )
اسماعيل كهرم
ولي به راستي چطور موشها با وجود اين همه خطر كه طي هزاران سال متحمل شدهاند هنوز هم برجا و پا برجا و محكم ايستاده و هيچ اثري از كاهش جمعيت و افول كاهش جمعيت آن پيدا نيست. در افغانستان تلهموش چهار هزار ساله كشف شده. هيچگاه انسانها از اين جانور خشنود نبودهاند و نيستند.البته در برخي نقاط كره زمين موش را به سيخ ميكشند، كباب ميكنند و ميخورند. در هندوستان شاهد بودم كه بعد از برداشت گندم از مزرعه سه، چهار خانواده با چند وانت و موتورسيكلت به مزرعه ريختند، 50 نفري ميشدند. با يك رييس باهيبت مهاراجهها سوراخهاي روي زمين را بررسي كردند. اين سوراخها تونلهاي عبور و مرور موشها را نشان ميدادند. پس از مدتي كار روي زمين تمام شد. روي سوراخها كيسه و گوني گذاشتند. آتش روشن كردند و دود را با تلمبه دوچرخه به داخل سوراخها راندند! بچهها گونيهاي متعددي را روي ورودي تونل گرفته بودند. موشها به داخل گوني ميپريدند تا حدود نيم متر به داخل گونيها؛ به بالا ميپريدند. مرحله بعدي وقتي بود كه آنها دستشان را داخل كيسه ميكردند و موشها را دانه دانه بيرون ميآوردند. بدن آنها را ميكشيدند و گردنشان را ميشكستند و آنها را به سيخ ميكشيدند، روي آتش ميگرفتند پوست آنها ميسوخت و جدا ميشد. سپس گوشت سفيد آنها را كه مثل مرغ بود با ولع و شادي ميبلعيدند. 50 نفر. سپس لانه موشها را به هم ريختند و شكافتند و هر موش حدود 250 گرم گندم را ذخيره كرده بود. البته صاحبان زمين با شادي گندمها را به موشگيرها هبه كردند و اما چطور موشها با وجود همه خطرها هنوز باقي ماندهاند و با انسانها زندگي ميكنند. استراتژي آنها توليدمثل فراوان است؛ هر دو ماه تا 20 بچه ميزايند و هنوز بچه شير ميدهند كه حامله ميشوند. بچهها هم در دو ماهگي ميتوانند حامله شوند!