«اعتماد» از ماجراي جانباختن دختري ۴ ساله پس از خودكشي يكي از اقوامش گزارش ميدهد
تراژدي غمانگيز مرگ «نرگس و سايدا»
بهاره شبانكارئيان
ماجرا از خبر خودكشي يك زن شروع شد، ولي اين پايان ماجرا نبود و خانواده عزادار، عزايي ديگر را در همان روز تجربه كردند اما در مورد خبر دوم كه درخصوص جانباختن يك كودك است و پس از خبر اول منتشر شده بايد به اين موضوع توجه كرد كه استاندار خوزستان به علت دماي بالاي ۵۰ درجه در برخي شهرستانهاي اين استان، ادارات آنها را تعطيل اعلام كرد. با تعطيلي ادارات برخي شهرستانهاي استان خوزستان ميتوانيم متوجه شويم كه در يك ماشين دربسته، نبود اكسيژن چه بلايي سر يك كودك چهار ساله ميآيد.
شنبه ۲۸ خرداد ماه؛ خوزستان شهرستان رامهرمز؛ دماي هوا ۵۰ درجه؛ خبر خودكشي زن 27 ساله در بين اقوام؛ مراسم سوگ؛ ماشيني جلوي حياط خانه؛ داخل شدن كودك چهار ساله به ماشين و درنهايت جان باختن او...
غلامرضا حيدرنژاد رييس پزشكي قانوني رامهرمز درخصوص مرگ اين كودك چهار ساله عنوان كرد كه يك زوج جوان هنگام مراجعه به مراسم سوگواري، سايدا را كه در ماشين در خواب بود، همراه خود نميبرند و كودك چندين ساعت در هواي گرم در ماشين رها شده كه در نتيجه به دليل شدت گرما و نبود اكسيژن اين كودك جان خود را از دست ميدهد. درحالي كه دو نفر از اقوام اين زن و كودك درخصوص جزييات روز حادثه به «اعتماد» ميگويند: «حين مراسم عزاداري؛ كودك به داخل ماشين ميرود و همانجا نيز خوابش ميبرد و پس از سه، چهار ساعت كه در ماشين خواب بوده و هيچ راه تنفسي نداشته و گرما هم شديد بوده، جانش را از دست ميدهد.»
«سايدا» دختر چهار سالهاي كه در مراسم عزاداري مربوط به خالهاش داخل ماشين ميرود و خوابش ميبرد. حدود چهار ساعت بعد، وقتي دايي او سوار ماشين ميشود، ناگهان با بدن بيجان سايدا مواجه ميشود و اما ماجرا از چه قرار بود؟
صبح روز ۲۸ خرداد ماه «نرگس» زن ۲7 ساله هنگامي كه همسرش سر كار ميرود، حياط خانه را آب و جارو ميكند و به داخل خانهشان ميرود و پيامكي با محتواي اينكه «از زندگي سير شدم» را به خواهرش يعني مادر سايدا ارسال ميكند. يكي، دو ساعت بعد وقتي خواهر او و برخي از اقوامشان به خانه آنها ميرسند؛ متوجه ميشوند كه نرگس در يكي از اتاقهاي خانهشان خود را با طنابي حلقآويز كرده است.
خودكشي نرگس
«اقبال» پسرعموي نرگس درخصوص روز حادثه به «اعتماد» ميگويد: «نرگس هم دخترعموي من بود و هم زن برادرم. ما سه برادر هستيم. برادرم با نرگس اصلا مشكلي نداشت و زندگي شيريني هم داشتند. نرگس و برادرم سه فرزند دارند. بچه اولشان 11 سال و دومي 7 سال و آخري هم چهار سال دارد. ما سه برادر، هيچ اختلافي با هم نداشتيم. روز حادثه قبل از اينكه برادرم سر كار برود؛ تعريف ميكند كه صبح نرگس خانه را آب و جارو كرد حتي پتو هم روي بچههايمان انداخت كه زير كولر خوابيدند تا سرما نخورند ولي وقتي برادرم سر كار ميرود، او چرا يك دفعه اين تصميم را ميگيرد، نميدانيم. براي خود من اين كار نرگس اصلا قابل باور نيست. او قبل از اينكه خودش را حلقآويز كند يك پيامي به خواهرش كه مادر سايدا بود، ميدهد كه از زندگي سير شدم و ميخواهم خودكشي كنم. اين پيام را در واتسآپ خواهرش فرستاد و خواهرش هم ميگويد كه از ساعت ارسال پيام تا چك كردن پيام خواهرش كمي زمان برده و دير متوجه اين پيام شده است. وقتي كه پيام گوشي خود را چك ميكند سريع به نرگس زنگ ميزند او هم تلفنش را جواب نميدهد، چون اقدامش را انجام داده بود. خواهر نرگس به برادر ديگر من كه شوهرش هم ميشد زنگ زد و ماجرا را تعريف كرد. برادرم هم با زن من تماس ميگيرد و چون ما باهم در يك خانه زندگي ميكرديم از همسرم خواست به خانه نرگس برود و ببيند چه خبر است. خانم من از پلههاي حياط بالا ميرود و به خانه آنها ميرسد هر چه در ميزند كسي در را باز نميكند داخل خانه ميشود كه ميبيند نرگس خود را از پنكه حلقآويز كرده است. هر سه فرزندش هم در اتاق كناري خواب بودند. خب خانم بنده هم به من اطلاع ميدهد ولي ما هر سه برادر سر كار بوديم و راهمان هم تا خانه دور بود. خلاصه هر طور بود خودمان را رسانديم خانه و ديديم او دست به چنين اقدامي زده است. بعد هم خانم من با خواهر نرگس تماس ميگيرد و ميگويد كه چه اتفاقي افتاده. خواهر او هم تازه متوجه ميشود كه پيامي كه نرگس برايش فرستاده بود صحت داشته. بعد هم كل اقوام ميآيند خانه ما كه بعدش سايدا در همين شلوغي به داخل ماشين ميرود و خوابش ميبرد. سه، چهار ساعت بعد هم وقتي دايي سايدا به ماشينش ميرود، ميبيند سايدا نفس نميكشد. سريع پياده ميشود و فرياد ميزند؛ سايدا.» او در ادامه ميگويد: «ولي من به خاطر انتشار اين خبر كمي آزردهخاطر شدم كه چرا همه رسانهها اعلام كردند كه سايدا را پدر و مادرش در ماشين گذاشتند و رفتند... اين بچه خودش وارد ماشين شد و حالا نميدانيم چطوري در ماشين قفل شده يا هنگام بازي كردن دستش خورده به هر حال من به شما ميگويم كه اين بچه خودش داخل ماشين رفته.»
مرگ سايدا
«مهدي» دايي سايدا است. او درخصوص روز حادثه به «اعتماد» ميگويد: «وقتي شنيديم خواهرم خودكشي كرده سريع او را به بيمارستان رسانديم اما كار از كار گذشته بود و او را به سردخانه منتقل كردند تا روند ادارياش انجام شود با جمعيت زيادي به خانهشان برگشتيم. همه مشغول گريه زاري بودند كه سايدا در همان حين وارد ماشين ميشود. شيشههاي ماشين هم دودي بود براي همين كسي متوجه نشد كه شايد سايدا داخل ماشين باشد. بعد از چهار ساعت وقتي برادرم سوار ماشين ميشود كه براي مراسم خريد كند، ميبيند كه سايدا روي صندلي عقب افتاده داد و فرياد ميزند و به ما خبر ميدهد ما هم سريع او را به بيمارستان رسانديم اما خب جانش را از دست داده بود.»
او در ادامه درخصوص خودكشي نرگس ميگويد: «نرگس چند ماهي قرص اعصاب مصرف ميكرد قبل از خودكشي چند روزي بود كه سرخود قرصهاي اعصابش را قطع كرده بود كه بعد هم ناگهان تصميم به خودكشي ميگيرد.»