• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5237 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۳۱ خرداد

نگاهي به پرونده قتل‌هاي زنجيره‌اي «مجيد سالك محمودي»

قاتلي با شورلت سبز

فردا اول تير ماه است. روزي كه ماموران توانستند جسد اولين زني كه «مجيد سالك محمودي» به قتل رسانده بود را كشف كنند. او يكي از مخوف‌ترين قاتلان زنجيره‌اي در ايران بود كه 49 نفر را به قتل رساند. او پس از دستگيري و قبل از اينكه حكم قصاصش اجرا شود در 8 خرداد ماه سال 65 در زندان قصر خودكشي كرد.
نگاهي به زندگي مجيد سالك محمودي
 او در سال 1332 در يك خانواده معمولي پرجمعيت در تبريز متولد شد. پدرش سرايدار يك دبستان بود و مجيد را براي درس خواندن به دبستان فرستاد، اما او در كلاس چهارم به علت مردود شدن و به خاطر بي‌علاقگي به تحصيل مدرسه را رها كرد. 14 ساله بود كه پدرش او را به عنوان شاگرد در فروشگاهي در بازار تبريز بر سر كار گذاشت و به اين ترتيب فعاليت‌هاي اجتماعي‌اش آغاز شد. در سال 55 هنگامي كه دوران خدمت سربازي‌اش را سپري مي‌كرد، پدرش به علت فشار‌خون درگذشت. پس از آن مادرش سرپرستي خانواده را برعهده گرفت. او پس از اتمام سربازي بار ديگر به تبريز رفت و در بازار مشغول به كار شد و با يك معلم ازدواج كرد. مجيد در سال 55 يك شركت تزييناتي تاسيس كرد و علاوه بر آن با يك تاكسي نيز كار مي‌كرد. او و همسرش به لحاظ مالي پيشرفت كرده بودند تا اينكه سال 59 او ورشكسته شد. مجيد سالك محمودي كه چندين فقره چك بلامحل در دست طلبكاران داشت، به تهران فرار كرد و در كوي گلستان جاده ساوه خانه‌اي ساخت. سپس با تاكسي يكي از دوستانش مشغول به كار شد. چندي بعد همسر مجيد، شوهرش را قانع كرد براي جلوگيري از تصاحب اموال‌شان خانه و دارايي‌اش را به او واگذار كند و به صورت موقتي او را طلاق دهد. 
يكي از مطلعان پرونده مجيد سالك محمودي گفته بود كه او به ‌دليل كشيدن چك بدون محل ۲ سال به زندان افتاده بود و بعد از آزادي از زندان، از خيانت همسرش آگاه شد. رابطه و خيانتي كه يك طرف آن همسرش بود و طرف ديگر پسرخاله‌اش. اينكه چرا اين دو نفر را نكشت، هيچ ‌وقت مشخص نشد؛ ولي به همين دليل تمام زناني را كه فكر مي‌كرد و در عمل مي‌ديد به شوهران‌شان وفادار نيستند را به قتل مي‌رساند. به‌رغم پيدا شدن اجساد چندين زن در شهرهاي مختلف، سريالي بودن اين قتل‌ها تا مدت‌هاي طولاني سرپوشيده باقي ماند تا اينكه محققي، بازپرس جنايي وقت تهران، ارتباطي ميان قتل چهار زن در تهران را پيدا و فرضيه سريالي بودن آنها را مطرح كرد. ستوان دوم شفيقي كه بعدها با درجه سرهنگي به رياست دايره ويژه مبارزه با قتل پليس آگاهي تهران رسيد، مامور تحقيق در اين رابطه شد. او با قالب‌گيري رد لاستيك خودرويي كه جسد يك زن را در تاكستان رها كرده بود، متوجه شد اتومبيل قاتل يك سواري بزرگ‌تر از پيكان است. بعدها خواهر يكي از مقتولان نيز شهادت داد ناظر سوار شدن خواهرش در يك شورلت رويال سبز يا سرمه‌اي رنگ با شماره شهرباني اروميه بوده است. با به دست آمدن اين سرنخ‌ها پليس براي متوقف كردن ماشين مرگ همه‌جا را زيرنظر گرفت. ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ ماموران گشت شعبه اول آگاهي موفق شدند در ميدان بهارستان تهران، شورلت سبز رنگي را متوقف و شناسايي كنند. راننده ميانسال بود و لهجه آذري داشت. ماموران در جست‌وجوي ماشين، لباس‌هاي زنانه متعدد و همچنين تعداد قابل‌توجهي طناب سفيد رنگ يك متري را از داخل موتور ماشين خارج كردند. او ابتدا هيچ قتلي را نپذيرفت و درباره رشته طناب و وسايل زنانه‌اي كه از اتومبيلش پيدا شد به ضد و نقيض‌گويي پرداخت، اما طي بازجويي‌ها لحظه‌اي كنترل خودش را از دست داد و با فرياد زدن اين جمله كه از همه زنان متنفر است، خودش را به بن‌بست كشاند. پس از آن بود كه قاتل سريالي در كمال خونسردي و بدون آنكه ابراز ندامت كند به تشريح قتل‌هايش پرداخت. ابتدا به چهار قتل اعتراف كرد، اما پس از مدتي ماجراي 11 و سپس 13 جنايت را شرح داد. مجيد كه با افسر پرونده‌اش رابطه‌اي دوستانه برقرار و به او اعتماد كرده بود، به تدريج شمار قتل‌هايش را به 40 فقره رساند و در‌نهايت پذيرفت 9 نفر ديگر را نيز كشته است.
اعترافات مجيد سالك‌محمودي
اعترافات تكان‌دهنده و هولناك مجيد با بازتاب گسترده‌اي در جامعه مواجه شد. همه درباره وضعيت رواني متهم مي‌پرسيدند. آيا او انساني سالم بود يا ديوانه‌اي خطرناك؟
او در جلسات بازجويي عنوان كرده بود: «زني بود كه دو بچه داشت. او را از سال 57 مي‌شناختم. من و اين زن يك تاكسي شراكتي در تبريز خريده بوديم. يك شب بعد از اينكه بين من و او اختلاف به وجود آمد، او و بچه‌هايش به خانه من آمدند. آنها خوابيده بودند كه من، او و دو فرزندش را با دستم خفه كردم. جنازه‌هاي‌شان تا صبح در خانه بود و من نمي‌دانستم با آنها چه كار كنم تا اينكه صبح شد و از خانه بيرون رفتم. دو كارگر به خانه آوردم و از آنها خواستم خاك باغچه را بكنند بعد كه كارگران را مرخص كردم، خودم جسد‌ها را آوردم و در چاله انداختم و روي‌شان خاك ريختم. حاضرم جاي دفن جسد‌ها را نشان بدهم. اولين قتل من اختر و آخرينش معصومه بود. شورلت سبز رنگ را هم بعد از آمدن به تهران خريدم. من از زناني كه فساد اخلاقي داشتند، بدم مي‌آمد به همين دليل آنها را مي‌كشتم.»
 يك گروه از متخصصان پزشكي قانوني مكلف شدند درباره سلامت مجيد تحقيق كنند.، اما نظر پزشكي قانوني درخصوص مجيد سالك محمودي چه بود؟   «استدلال و قضاوت مجيد، ارتباط او با محيط خارج و پاسخگويي‌اش به سوالات طبيعي و او مسوول اعمال خودش و قادر به اداره امور خود است. اختلال رواني به معني جنون در او وجود ندارد، ولي دچار حالت اختلال‌هاي شخصيتي پسيكوپات است كه براي ارضاي اميال و خواسته‌هاي خود هر كاري انجام مي‌دهد و از انجام هيچ عمل و جنايتي رويگردان نيست. در نتيجه ديگران براي او اهميتي نداشته و كوچك‌ترين تاثيري در روحيه او ندارد كه البته اين مساله سلب مسووليت از متهم نمي‌كند.» درنهايت او با انجام تحقيقات به بند مجرد زندان قصر منتقل شد تا در انتظار محاكمه و مجازات به‌سر برد.
احمد محققي، بازپرس جنايي وقت تهران در كتاب خود با نام آخرين شكار قاتل درباره مرگ مجيد سالك ‌محمودي كه دراختيار دادستاني وقت تهران بود، نوشت: «ساعت ۲۱ و ۳۰ دقيقه هشتم خرداد سال 1365، درحالي كه عازم ماموريتي بودم و از خيابان‌هاي نزديك دادسرا مي‌گذشتم، پيام رسيد كه فورا با دادسرا تماس بگيرم. وقتي به دادسرا آمدم نگهبان گفت كه گويا يك نفر زنداني در زندان قصر خودكشي كرده است. با زندان قصر تماس تلفني گرفتم. جانشين رييس زندان، سرگردي بود كه با ناراحتي بسيار اعلام كرد مجيد در بند مجرد بعد از افطار با طنابي كه از حاشيه پتوهاي سلول درست كرده بود خودش را خفه كرده بود و بدين‌ ترتيب مجيد آخرين شكار خود شد.» با مرگ او پرونده‌اش براي هميشه بسته شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون