شعار موزه
سارا كريمان
بررسي تاريخ ادبيات، ازجمله مهمترين مولفههاي شناخت و بررسي فرهنگ و تاريخ جوامع است. ادبيات خالق تصويري ايدهآل از اجزاي جامعه است كه گاه فاصله زيادي با واقعيت جاري آن جامعه دارد، اما تصوير ادبي، تصوير مطلوب جامعه است. اگرچه در نظر اول رفتار عمومي در راستايي خلاف يا متفاوت از شوون ادبياتي است، اما رسيدن به وضعيتي كه ادبيات تصوير ميكند، نقطه اشتراك خواست اجتماعي است. البته خواست اجتماعي با فعليت يا واقعيت جاري در آن هميشه فاصله دارد و اين فاصله دليل وجودي ساختار قانون است. قانون تلاش ميكند فاصله نقطه آرماني تا واقعيت اجتماعي را كوتاه كند و البته قانون فصل حداقلي رفتار اجتماعي است، به گونهاي كه هيچ ماده قانوني در الزام رفتار آرماني وجود ندارد. اين فاصله عمومي زمينهساز ظهور رفتارهاي متمايز است و محصول تمايز، آثار و توليدات ويژهاي است كه امروزه محتواي موزهها، كتابخانهها و ساير مراكز فرهنگي از اين دست را شكل داده است. اما در نقطه تلاقي ادبيات، تمايز و خواست اجتماعي كه همان نقطه آرماني است، شعار خلق ميشود. اكثر جوامع در برهههاي مختلف تاريخي شعارهايي ميسازند و درست يا نادرست مقاطع تاريخي با شعارهاي ثبت شده آن دوره ارزيابي ميشود. بسياري از كشورهاي جهان يك شعار را ذيل پرچم رسمي خود به كار ميبرند. همچنين شهرهاي زيادي هستند كه شعار شناخته شده دارند و به همين منوال گروههاي مختلف اجتماعي و بسياري ساختارهاي ديگر. در حقيقت شعار؛ برونداد ادبي نقطه آرماني يك جامعه در يك بازه زماني مشخص است كه با آن تمايز خود را در قالب بيان اعلام ميكند. به عنوان مثال شعار باستاني اهورايي كشور ايران؛ رفتار نيك، گفتار نيك، پندار نيك است. يا شعار نصب شده بر سر در خانقاه ابوالحسن خرقاني و بسياري نمونههاي ديگر.
طبيعتا هر بنياد و نهادي در بدو تاسيس خود اهداف و دورنمايي را در نظر دارد كه ساختا سازماني و كليت برنامهريزيها پيرامون آن شكل ميگيرد. عمدتا در كشورهاي غربي موزهها و موسساتي مانند خانههاي هنر، آرت استوديو يا مراكز هنر معاصر بدوا با هدف جريانبخشي هنر معاصر فعاليت ميكنند كه خود به گرايشها و شاخههاي گوناگون يا گروه خاصي از هنرمندان اختصاص مييابد. در واقع اين موسسات صراحتا هدف خود را براي عموم جامعه اعلام ميدارند، شعار گزارهاي ادبي موجزي است كه مفهومي را در ذهن مخاطب ثبت ميكند و ارجاعي به ذات ماهوي و عملكرد مرجع صدور دارد. اين مهم در موزههايي كه از مجموعههاي هنري، تاريخي يا باستاني تشكيل شده است با اندكي دشواري روبهرو است كه خرد و خلاقيت موسس و موزهدار ميتواند هنرمندانه معنايي را بازآفريني كند.
به صورت كلي ميتوان عنوان كرد كه يكي از ويژگيهاي ساختاري و رفتاري موزهها، تكيه بر وجهه تمايز است. در حقيقت تمايز انگيزه اصلي در بازديد و جذب مخاطب در موزههاست. اختصاص يك شعار كلي در مورد محتواي موزه معمولا در زمان تدوين اساسنامه و قبل از اقدامات اجرايي براي تاسيس است. همچنين موزهها ميتوانند برنامههاي جامع ميانمدت خود را در قالب شعار معرفي كنند. شعار اصلي موزهها امروزه در بخش معرفينامه صفحات اجتماعي آنها درج ميشود. به عنوان مثال شعار موزه بريتانيا [يك موزه از جهان، براي جهان است]. نكته قابل توجه در اهميت شعار براي موزهها را ميتوان در انتخاب شعار مشترك براي همه موزههاي دنيا توسط شوراي جهاني ايكوم مشاهده كرد.
در ايران كمتر موزهاي را ميتوان يافت كه شعار و اهداف مشخصي داشته باشد و آن را براي مخاطبان و عموم جامعه بازگو كند، در واقع فضايي مبهم در عملكرد موزه انتظار مخاطب ايجاد ميگردد و مخاطب بهطور دقيق نميتواند رويكرد موزه را شناسايي كند، چنانچه نمايشگاهي از هنرهاي سنتي در موزه هنر معاصر ترتيب داده ميشود. به هر رو انتخاب عرصهاي معين براي فعاليت و دغدغهمندي در جهان فزوني موزهها و رقيبان و همتايان بيشمار ميتواند راهگشاي اثربخشي و موفقيت موزهها باشد.