برچيدن خيال و معنا از كنكور
مينا مناقب
حذف دروس عمومي از كنكور، اين رقابت را زمختتر و بيروحتر ميكند. اين تصميم اندك منافذ باريك تنفس روح و روان دانشآموزان كنكوري را هم مسدود ميكند. كنكور تجربه خاص براي دانشآموزان است. متاسفانه به دليل سياست تاثير معدل، دوران فشرده درس خواندن دانشآموزان چهار ساله شده است. يعني محصلان ناچارند براي كسب رتبه خوب، مدت چهار سال با كتابهاي خشك تست زني و كمك درسي كنار بيايند. عمده مدارس و اوليا در اين دوران به نيازهاي انساني و عاطفي دانشآموز توجهي ندارند و پاسخ به آنها را به تعويق مياندازد. اما روح دانشآموز تشنه محتواهاي انساني، اخلاقي و جذاب است. من از دانشآموزان زيادي شنيدم كه شيفته كتابهاي كنكور فرهاد ميثمي بودهاند؛ ميثمي در كتابهايش از مفاهيم ادبي و انساندوستانه مدد ميگرفته تا تستزنيهاي ملالانگيز دانشآموز معنا پيدا كند؛ عبث و رخوتانگيز نباشد و محصل دريابد چرا بايد در زندگي تلاش كند و با سختيها بجنگد. حذف دروس عمومي از كنكور خطرناك است، چرا كه اين تصميمات دروس را از زنجيره آموزش و آزمايش حذف ميكند و اين دروس تبديل به زنگ تفريح دانشآموز يا فرصتي براي كلاسهاي تقويتي دروس تخصصي ميشود. يعني اگر درس فيزيك نياز به ساعت اضافه داشته باشد، احتمالا اولين گزينه، اختصاص ساعت تدريس يكي از دروس عمومي به اين درس تخصصي خواهد بود. به بياني ساده با اين تصميم دروس عمومي تبديل به محتواهاي درجه دوم در مدارس خواهند شد. حذف دروس عمومي از كنكور نگرانكننده است، چون آنچه كه به عنوان ادبيات، عربي، تاريخ و جغرافيا و علوم اجتماعي در سطح دبيرستان تدريس ميشوند در حقيقت كليات و مقدمات اين علوم هستند. بيشتر جنبه آشنايي اوليه افراد با اين علوم دارند و حتي موضوعاتي هستند كه براي زندگي به آنها نياز دارند. در صورتي كه به اين دروس بها داده نشود، طي چند سال آينده مهندسان و پزشكان و پرستاران و... خواهيم داشت كه احتمالا! در كار خود خبره هستند اما از نوشتن يك نامه اداري، توصيف دردها و رنجهاي دروني خود، خواندن شاهنامه، حافظ و سعدي، فهميدن تاريخ و... ناتوان هستند. آنها فقط در كار تخصصي خود ماهر هستند اما اينقدر مهارتهاي عمومي را نياموختهاند كه وقتي عاشق ميشوند بتوانند براي معشوقه خود نامه بنويسند! حذف دروس عمومي از كنكور معلمان خبره را به حاشيه ميبرد، چون وقتي مدارس اين دروس را جدي و سرنوشت ساز ندانند، مدرسان درجه يك به استخدام مدارس در نميآيند و در عوض مسووليت تدريس اين دروس به كساني سپرده ميشود كه تخصصي ندارند و فقط ارزان هستند يا ميتوانند كلاس را براي مدتي اداره كنند. حتي ممكن است تدريس چند درس به يك نفر سپرده شود كه تخصصي در تدريس هيچكدامشان ندارد. در نتيجه دانشآموزان مطالبي را كه به درد زندگيشان ميخورد و بلوغ فكري و عميقتر شدن بينش آنها كمك ميكند را خوب ياد نميگيرند. در اينجا اوليا بايد خيلي بيش از سياستگذاران آموزش و پرورش نگران اين مساله باشند؛ اوليا بايد از اينكه محتواهاي انسان ساز توسط مدرسان درجه سه و چهار تدريس گردد، بيخواب شوند. بنابراين حذف دروس عمومي تنها به كم حجم شدن كتابهاي كنكور كمك نميكند؛ بلكه رقابت را در تست زني دروس تخصصي بيشتر خواهد كرد. تستها سختتر و طاقتفرساتر خواهد شد. دروس عمومي عليرغم آنكه باري بر دوش كنكوريها هستند اما فضاي تنفسي هم هستند. ترديدي ندارم كه بسياري از ما، وقتي سخت و فشرده براي كنكور درس ادبيات ميخوانديم، حتما هنگام مطالعه شعري از حافظ، سهراب سپهري، اخوان ثالث به عالم خيال فرو رفتهايم كه گذر زمان را حس نكردهايم. اين حسهاي ارزشمند را از كنكوريهاي آينده دريغ نكنيم.