دانشگاه گوسفندي!
سيدحسن اسلامي اردكاني
آخرين جلسه كارگاه اخلاق آموزش است. در جمع همكاران دانشگاهي هستم و داريم در اين باره گفتوگو ميكنيم كه ما در مقام معلم، خواه ناخواه، براي دانشجويان بيش از متخصص يك متن يا رشته هستيم. ما نه تنها آنچه «ميدانيم» درس ميدهيم كه فراتر از آن «آنچه هستيم» نيز به مخاطبان خود عرضه ميكنيم. به همين مناسبت افزون بر ريشه اين بحث در سنت اسلامي قطعهاي از يك متن انگليسي را كه يكي از استادان اخلاق آموزشي دانشگاهي نوشته است از طريق ويديو پروژكتور بر پرده مقابل تاباندهام و همكاران در حال خواندن و ترجمه آن هستند.
در اين جلسه برخي همكاران پسران نوجوان خود را نيز با خود آوردهاند. يكي از آنها كه اسمش را پارسا ميگذارم و ده، دوازده سال بيشتر ندارد، مشاركت فعالي در بحث دارد و ميكوشد كلمات را بخواند و ترجمه كند. داريم سطر به سطر همراه متن پيش ميرويم كه ناگهان قسمتي را اينگونه ترجمه و با صداي بلند اعلام ميكند: «دانشگاه گوسفندي!» تالار از خنده منفجر ميشود. در متن هيچ سخني از گوسفند يا دانشگاه گوسفندي نيست. متوجه خطايش ميشوم. او تعبير اسكالرشيپ (Scholarship)، يعني دانشوري را به معناي دانشگاه گوسفندي پنداشته است. در واقع، با ديدن كلمه «شيپ» بقيه را خودش خلاقانه ساخته است. برايش توضيح ميدهم كه ما چند نوع «شيپ» داريم. يك «شيپ» با اين املاي خاص (Sheep) به معناي گوسفند است. گاه نيز «شيپ» (Ship) با املايي متفاوت به معناي كشتي است و گاه همين «شيپ» با همين املا پسوند اسمساز است كه از صفت اسم ميسازد مانند فرند (Friend) به معناي دوست كه از آن فرندشيپ (Friendship) يعني دوستي ساخته ميشود. در اينجا نيز مقصود متن، دانشوري است و هيچ ربطي به گوسفند ندارد.
اما ترجمه خطاي او راه را بر تامل ميگشايد و به اين مساله فكر ميكنم كه آيا ميشود ما هم «دانشگاه گوسفندي» داشته باشيم؟ و اصولا معناي اين تركيب چيست؟ كمي فكر ميكنم، انگار پارسا چندان هم بيراه نگفته است. دانشگاه فراتر از از مركز تعليم مهارت و فنون است. يكي از اهداف اصلي دانشگاه پرورش فرهيختگي است. كسي كه وارد دانشگاه شده و از آن فارغالتحصيل ميشود، انتظار ميرود كه نوعي فرهيختگي و بلوغ عقلي و عاطفي كسب كرده باشد. دانشگاه بايد قواي خاص دانشجويان را شكوفا كند و پرورش بدهد. دانشگاه بايد يگانگي و خاص بودن دانشجويانش را به رسميت بشناسد و متناسب با توان هر يك، آنها را به شكلي مناسب تربيت كند. دانشگاه بايد شهرونداني مسوول و فرهيخته بار آورد. ايده دانشگاه به نوعي بر جامعيت تاكيد دارد.
اما هنگامي كه دانشگاهي همه اين ظرافتها را ناديده ميگيرد و به جاي دادن چشمانداز و منظر مناسب به دانشجويان، به آنها صرفا اطلاعات كمّي ميدهد و به جاي فربه كردن ذهن آنها، آنها را تنها با دادههاي كمِّي پروار ميكند، سياست گوسفندپروري در پيش گرفته است. هنگامي كه عدهاي از دانشگاهيان به جاي توجه به استعدادهاي خاص دانشجويان، بخواهند آنها را متحدالشكل بار آورند راه و رسم گوسفندي در پيش گرفتهاند. هنگامي كه در برنامههاي آموزشي يك دانشگاه به جاي توجه به ويژگيهاي بومي و فرهنگي اين مرز و بوم، همه يافتههاي يك عرصه بدون توجه به سره و ناسره آنها به دانشجو منتقل ميشود و ويژگيهاي تاريخي و جغرافيايي اين خطه در نظر گرفته نميشود، منطق پروارسازي در پيش گرفته شده است. هنگامي كه پارهاي از استادان به جاي تربيت علمي دانشجويان با دادن جزوه در آنها توهم دانش ايجاد ميكنند، شيوه گوسفندپروري در پيش گرفتهاند. هنگامي كه به جاي تفكر انتقادي و تحليلي، برخي دانشجويان عمدتا تفكر انباشتي را ميآموزند، راه و رسم گوسفندي در پيش گرفتهاند. به نظر ميرسد پارسا ناخواسته به اين نكات ميخواست اشاره كند، گرچه مقصودش را دقيق بيان نكرد.