فوبياي فوتبال، يا فوتباليستها
حسن عباسي از چه چيزي عصباني است؟
ابوالفضل نجيب
سخنان جنجالي پسوند ثابت نام حسن عباسي براي هرگونه اظهارات و سخنرانيهاي اين چهره به اصطلاح اصولگرا و سوپر انقلابي است. اثبات اين ادعا تنها منوط به سرچ ساده حسن عباسي در فضاي مجازي است تا متوجه شويم موجوديت و موضوعيت ايشان محدود و معطوف به همين اظهارات بيپايه و اساس و به تعبير درستتر بياحترامي و درهم شكستن مرزهاي اخلاقي و ادعاهاي موهن است.
اين ادعا مربوط به اظهارات اخير نامبرده در رابطه با فوتباليستهاي وطني است. بدون كمترين اما و اگر و حتي مستثني كردن بازيكنان فوتبال يا برخي ورزشكاراني كه در دوران انقلاب و در جريان دفاع از كشور تا مرز شهادت رفتند و برخي به فيض آن نائل شدند. قصه و غصههاي اين نسل از فوتباليستها در اين مختصر نميگنجد و اساسا به گوش عباسي كه گوشش به هيچ حرف حسابي بدهكار نيست نميرسد. اين مصداق بيدار كردن كسي است كه خودش را تمامقد به خواب غفلت زده يا قرار است به هر طريق ممكن ديده شود.
عليرغم اين باور اما ترديدي نيست كه عصبانيت اخير ايشان در رابطه با برخي اظهارات فوتباليستها درقبال معضلات و مشكلات و اتفاقاتي از جمله فرو ريختن ساختمان متروپل در آبادان است. به اين مورد اضافه كنيد اظهارات همسوي برخي چهرههاي محبوب فوتبالي از جمله علي دايي و علي كريمي و ايضا محمد دادكان را. اشاره عباسي به دو رنگ سرخابي شاهدي بر اين ادعاست كه ايشان از چه بابت مكدر شده. اما اينكه در عين حال بدون نام بردن از اين افراد، حكم خود را مشمول همه فوتباليستها ميكنند، چنانچه اشاره شد نشأت گرفته از ناديده انگاشته شدگي از جانب نسل و مردمي است كه بخش اعظم عواطف و احساسات خود را نثار همين چهرههاي مغضوب جناب عباسي كردهاند.
ترديدي نيست كسي كه حكم ميكند اگر كسي ديندار باشد و زنش چادري اصلا دنبال فوتبال نميرود، به همين دليل هرگونه تلاش براي دادن پاسخ منطقي به چنين اظهاراتي تنزل دادن شأن پاسخگويي است. چنين اظهاراتي پيش از آنكه منشا اعتقادي داشته باشد، ريشه در لايههاي پنهان و ناپيداي شخصيتي ايشان دارد. كمي تامل در اظهارات و ادعاهاي ايشان، نشان از ناخرسندي و همزمان ابتلا به توهماتي است كه عليالقاعده در خواب و بيداري گريبان ايشان را رها نميكند.
مشكل عباسي در اين فقره اتفاقا نه فوتباليستهاي منفعل از درد و رنج و فقر و محروميت مردم كه چهرههاي تاثيرگذار و دغدغهمندي است كه در حد توان يا به ياري مردم اهتمام دارند يا به انحاي مختلف حلقه واسط كمك به فرودستان و محرومان جامعه هستند.
در اين ميان آنچه حداقل از منظر اخلاقي قابل تامل و حتي پيگيري است، اهانت آشكار او به خانواده فوتباليستهاست. اين اظهارات هر چند كلي و ظاهرا بدون نام بردن از فرد خاصي بيان شده، اما چيزي از بار و مسووليت حقوقياش نميكاهد. تبعات اين اظهارات آن هم در آستانه جام جهاني و با توجه به شرايط خاص حاكم بر فوتبال، كم از بازي در زميني كه رهبري به دشمن تعبير ميكنند، ندارد.
آنچه در اين ميان تامل برانگيز به نظر ميرسد سكوت و موضع تلويحا تاييدآميز جريانات و جناحهاي همسوي سياسي با ايشان است. سكوتي معنيدار كه قادر است حتي بخشي از طيفهاي وفادار به نظام را به تامل وادارد.