زنان و مديريت مصرف در شهر
اين معناست كه فضاها و مكانهاي شهري ميتوانند به صورت شنوايي، بويايي و بساوايي مورد تفسير، تجربه و مصرف قرار بگيرند. به عبارت ديگر در ديدگاه توليد و مصرف شهر، با ايده اينكه شهر يك متن است كه ميتواند مورد خوانش قرار بگيرد، روبهرو هستيم. در اينجا شهر را ميتوان به مثابه مجموعهاي از نشانهها تلقي كرد. بنابراين شهر حاوي پيامهايي است كه همه ما در آن قرار داريم و مورد خوانش قرار ميگيرد. مثلا اين موضوع ميتواند شامل سبكهاي معماري، نامهاي خيابان، آرمهاي فروشگاهها و كالاهايي كه در آن به فروش ميرود، يادوارهها و مجسمهها، مدهاي خياباني و شيوههاي زندگي باشد. همچنين ميتوان رابطه اين مكانها با مصرف را مورد بررسي قرار داد.لذا مصرف مفهومي همهجانبه است كه در ابعاد گوناگون قابل تامل است كه ميتواند در مصرف فضاي شهري نيز قابل تسري باشد، مصرف فضا و مكان به حد وفور در شهر مشاهده ميشود. هر فضايي كه در شهر ديده ميشود براي تامين مصرف شهرنشينها تصرف ميشود.شهرها كه به اعتقاد برخي انديشمندان بر پايه مصرف در عصر جديد شكل گرفتهاند، حدود مصرف را به سرعت گسترش دادهاند!اين مهم بر هويت شهرنشينها تاثيرگذار است و ذائقه و علايق آنها را تحت تاثير قرار ميدهد لذا مديريت مصرف در شهر خارج از عناصر قابل مشاهده حتي بر رويكردهاي ذهني و رفتاري هم تسري دارد و زنان با مديريت الگوهاي مصرف در شهر با ارزيابي و واكاوي مصارف مختلف در شهر قادرند تصويري انسانيتر، عادلانهتر و اميدوارانهتري در شهر ايجاد كنند. زنان با بهرهگيري از ظرفيتهاي شهري نظير بوستانها و پيادهراهها و فضاهاي عمومي تصويري اميدوارانه را در شهر توليد ميكنند، حضور آنها پيام امنيت و ايمني است و نشاط. به عنوان مثال وقتي در خياباني زنان حضور دارند و مصرف فضا را مديريت ميكنند، كاركرد خيابان از مسيري براي عبور به فرصتي جهت تعامل و بهرهگيري از خدمات ارايه شده در آن اعم از خردهفروشي و ... را تداعي ميكند .زنان در مصرف فضا نه تنها عامل مصرف بلكه بستري براي توليد مصرف هستند. آنها قادرند فرصتهاي تازهاي براي شهرها خلق كنند كه شايد بدون حضور آنها اين امكان كمتر حاصل شود! براي نمونه وقتي در خيابان ملت تهران حركت ميكنيد به دليل نوع خدمات مغازههاي خردهفروشي و عمدهفروشي در آن بيشتر حاضران در خيابان مردان هستند و ناخودآگاه فضا را تكجنسيت كرده و مانع ذهني براي حضور زنان ايجاد ميكنند و بخشي از فضاي شهري از مصرف عمومي دور ميماند! يا وقتي در غروب از انتهاي خيابان طالقاني تهران كه به ميدان سپاه متصل ميشود، عبور ميكنيد تصوير تيره و تاري از حضور را ميبيني، چراكه نوع خدمات ارايه شده در اين محدوده به دليل نوع محصول و زمان ارايه مانع ذهني براي حضور زنان است! لذا نوعي فضاي رها شده در شهر شكل گرفته كه شاخصههاي نشاط و شور حيات شهري را از اذهان دور ساخته است . اين مهم به اين معناست كه زندگي روزمره كه در آن زنان و مردان در شهر با حركت و جوشش خود آن را معنا ميكنند به سايه مبدل شده است. سايهاي كه شايد كمتر بتوان آن را مصرف كرد! در واقع مصرف فضا در خدمت امنيت و ايمني است .فضايي كه داراي ايمني و امنيت باشد بيشتر مورد استفاده زنان است پس آنان با انتقال پيام ايمني و امنيت مصرف فضا را مديريت ميكنند و ميتوانند در انتقال اين پيام، بخش بزرگي از شهر و فضاي شهري را در خدمت بگيرند. از اينرو است كه نقش زنان در مديريت مصرف بيش از آنكه تكبعدي و در مصرف كالا و خدمات روزمره باشد، نقش اثرگذاري در فضا دارد، فضايي كه شور و نشاط و تحرك اقتصادي و اجتماع و فرهنگ را با حضور خود متنوع ميكند. مديريت مصرف فضا قادر است تعاريف پيشين از فضا را تحت تاثير مديريت نوين آنان قرار دهد و در صورت عدم مقاومت مديريت شهري براي مشاركتجويي آنان، به نحو اثربخشي در مديريت مصرف نقشي اثرگذار را ايفا ميكنند! از اينرو شايد بتوان گفت بهرغم آنكه سالهاست به دنبال مشاركت زنان در حوزههاي تصميمگيري و تصميمسازي در شهر هستيم تا بتوانيم هويت فضايي –كالبدي شهر را پرنشاط و ايمن كنيم ولي ناتوان از ادامه آن بوديم! با اين وجود زنان در مديريت مصرف فضا اين مهم را تحقق بخشيدند و مديريت مصرف در شهر را فقط به كالاها اختصاص ندادند، بلكه آنان فضاي شهري را نيز در مصرف مديريت ميكنند. باور كنيم كه زنان نقش اثرگذاري در ترسيم نقشه مصرف چه در كالا، چه در خدمات و چه در فضا دارند! مديريت شهري با اتكا به اين نقش نيازمند طراحي مجدد براي سامان بخشيدن به مشاركت زنان در عرصههاي گوناگون شهري است.