30 تير به روايت عباس سليمي نمين و علي بيگدلي
مردم يك نهاد سازمان يافته نيستند
اميرحسين جعفري
از حماسه تا رويدادي اتفاقي در كف خيابانهاي تهران ابتدا و انتهاي قضاوت تحولات روز سيام تير ماه 1331 است، روزي كه مصدق در جمعبندي توان نيروهاي ملي، مذهبي و هوادار حزب توده توانست به جايگاهي دست يابد كه چندان قدرتي براي حفظ آن داشت و دقيقا يك سال و چند روز بعد آن جايگاه را در تنهايي سياسي از دست داد. اهميت رويداد سي تير فارغ از دلايل تاريخي، سياسي منجر به شكلگيري آن، دقيقا در همين نكته يعني نتايج پس از آن است كه سي تير را به يك اتفاق تاريخي تبديل ميكند و اين سوال را ايجاد ميكند كه راه سي تير تا 28 مرداد چگونه طي شد؟ به جهت بررسي ابعاد مختلف اين موضوع در آغاز با دو كارشناس تاريخ گفتوگو كرديم، عباس سليمي نمين روزنامهنگار و تاريخدان و علي بيگدلي استاد تاريخ و تحليلگر مسائل سياسي. در بخش ابتدايي اين گزارش گفتوگو با عباس سليمي نمين و سپس گفتوگو با علي بيگدلي را ميخوانيد
عباس سليمي نمين: براي كودتا كار وسيعي صورت گرفت
سي تير به علت تعدد روايات دچار نوعي خدشه در واقعيت شده است؛ روايت شما از ماهيت اين اتفاق چيست؟
عباس سليمي نمين: يكي از كارهايي كه مرحوم دكتر مصدق انجام داد و مورد انتقاد قرار گرفت بحث استعفا بود كه بدون هماهنگي با ساير شخصيتهاي تشكيلدهنده نهضت ايشان استعفا داد، استعفا دادن نيز توسط كسي كه يك نهضت را رهبري ميكند نشان از قوت نيست بلكه نشان از ضعف و عدم اطمينان است وقتي رهبران يك نهضت خودشان جايگاه مستحكمي نداشته باشند طبيعتا ديگران هم در مواضعشان پايدار نخواهند بود به هر حال هر چه بود مصدق استعفا داد، خوشبختانه با بيانيه قوي آيتالله كاشاني مردم به صحنه آمدند و اين باعث شد كه پروژه جايگزين كردن نخستوزير توسط شاه به شكست بينجامد يعني قوام كه يك فرد قدرتمند بود و تلقي اين بود كه ميتواند در آن شرايط صحنه را به نفع غرب تغيير دهد شكست خورد و مجددا مصدق امور را به دست گرفت، لذا اين بحث روايتهاي مختلفي وجود دارد در تمام مسائل تاريخي چنين مشكلي وجود دارد كه خيليها سعي ميكنند حركتهاي موفق را مصادره به مطلوب كنند اما بايد ديد كه اسناد و مدارك چه چيزي را روايت ميكند.
برخي بر اين باورند كه حزب توده با فراخواندن نيروهايش به سطح خيابانها نيروي مسلط و تعيينكننده پيروزي قيام سي تير بود؛ برخي نيز برخلاف اين ادعا معتقدند حزب توده نه تنها نقش موثر نداشته بلكه نقش مخربي را نيز در نهضت ملي شدن صنعت نفت بازي كرده است؛ در ميان اين دو روايت به نظر شما كدام يك به واقعيت تاريخي نزديكتر است؟
سليمي نمين: نقش حزب توده در اين ايام نقش خيلي سازندهاي براي نهضت نيست يعني حزب توده در آن دوره بيشتر در جهت تضعيف ملي شدن صنعت نفت تلاش كرد. چه تبليغاتي كه عليه رهبران نهضت دنبال ميكردند و چه عناصر نفوذي كه در درون حزب توده بودند كه اساميشان به طور مشخص گفته شده است و با فعاليتهاي آنها فضاي تنشآميزي ايجاد شده بود البته يكي از خطاهاي دكتر مصدق نيز در آن ايام اين بود كه اجازه داده بود حزب توده ميتينگهاي وسيع داشته باشد و دست حزب توده را در اين زمينه باز گذاشته بود. دكتر مصدق يك تلقي داشت كه از طريق مانور حزب توده در خيابانهاي تهران بتواند از امريكاييها امتياز بگيرد. به تعبير ديگر امريكاييها را نگران ميكند كه اگر به دولت مصدق كمك نكنند نيروهاي جايگزين حزب توده و طرفداران شوروي خواهند بود. تحليل امريكاييها نيز به طور مشخص اين بود كه حزب توده به هيچوجه نميتواند در ايران به قدرت برسد البته فارغ از تحليل امريكاييها تحليل مصدق اين بود. اين سياست البته مورد نقد بسياري از رهبران جبهه ملي بود يعني حاضر نبودند با اين سياست همراهي كنند مانند آقاي كريم سنجابي كه در خاطرات خود به اين موضوع اشاره كرده است كه همراه حسين مكي و عدهاي ديگر نزد مصدق رفتهاند و انتقاد كردند كه چرا دست حزب توده را باز گذاشتهاند در آنجا مصدق ميگويد من ميخواهم از حزب توده سواري بگيرم كه اين تحليل مورد قبول رهبران جبهه ملي واقع نميشود. كار حزب توده عمدتا در اين ايام ايجاد نگراني با نزاعهاي خياباني بود و سياستهاي غلط مصدق اين شرايط را ايجاد كرد كه انگليسيها از طريق نفوذيهايشان در حزب توده با توهين به اعتقادات مردم فضاي پرتنشي را ايجاد كنند و مردم را از آينده دولت مصدق نگران كنند. مثلا مقالاتي كه در مطبوعات درج ميشد كه عمدتا از طريق عناصر نفوذي غرب در نشريات حزب توده و ميتينگهاي آنها منتشر ميشد بنابراين سياست حزب توده در آن موقع اين نبود كه از انسجام جامعه در ارتباط با ملي شدن صنعت نفت دفاع كند چون اولا نميخواستند اين بحث دنبال شود چون حزب توده از سياست برخورداري اتحاد جماهير شوروي از نفت ايران دفاع ميكرد و بحث ملي شدن مدنظرشان نبود و بر اين باور بودند كه انگليس نفت جنوب و شوروي نفت شمال را به دست بگيرد به همين دليل نميتوان اين ادعا را پذيرا بود كه حزب توده دنبال ملي شدن صنعت نفت بوده است.
دقيقا يك سال و چند روز پس از حادثه سي تير به عنوان اوج قدرت مصدق به يكباره شاهد كودتاي 28 مرداد هستيم، كودتايي با شدت اندك كه توانست پيروز شود. به نظر شما چه اتفاقي در اين يك سال افتاد كه مصدق با يك كودتاي نسبتا سطحي سقوط كرد؟
اولا اينكه گفته ميشود كودتا شدت نداشت اينطور نيست برنامهريزي جدي از سوي انگليسيها و امريكاييها صورت گرفته بود و آنها حتي از كساني كه توسط امريكاييها در ارتش آموزش ديده بودند استفاده شد و از همه امكانات موجودشان در برنامهريزي استفاده كردند هم به لحاظ مالي هم نيروي انساني و هم به لحاظ جنگ رواني و سياسي! اگر خاطرات دونالد ويلبر را مطالعه كنيد به طور مشخص زمينه اجتماعي اين كار را توضيح ميدهد، چون تخصص ويلبر در سيا جعل بود و حتي گفته ميشود نامه عزل مصدق را به علت اينكه شاه جرات امضا نداشت او امضا كرده است، با اين وجود اينكه گفته شود كار جدي براي كودتا صورت نگرفته است را دقيق ارزيابي نميكنم. دقيقتر اين است كه كار بسيار وسيعي صورت گرفت و ايجاد اختلاف بين اقشار تشكيلدهنده نهضت به طور جدي دنبال شده بود و توانستند مردم را از صحنه خارج كنند يعني بعد از سي تير اين بحث نقش حزب توده را خيلي فعال كردند و به طور كلي نگرانيهايي در ميان تمام اقشار ايجاد كردند كه آينده چه خواهد شد؟ آيا ما با حاكميت شوروي در ايران مواجه خواهيم بود و چه سرنوشتي براي ما با وجود درگيريهاي اخير ايجاد ميشود؟ در اين قضيه خيلي بيگانگان موفق شدند كه اختلاف جدي ميان رهبران نهضت و تودههاي مردم ايجاد كنند. مثلا فرض كنيد به لباس روحانيت و مقدسات در خيابانها توهين ميشد و كارهاي متعددي صورت گرفت. ويلبر در خاطرات خود اشاره ميكند كه مرتب در پايگاهي كه در قبرس براي كودتا در ايران ايجاد كرده بودند مقالات و كاريكاتور به ايران ميفرستادند و مصدق را در مطالبشان به بهايي بودن متهم ميكردند تا متدينين واكنش نشان دهند، از سوي ديگر به آيتالله كاشاني توهين ميكردند. يعني در قبرس مقالاتي تهيه ميشد و در داخل ايران به چاپ ميرسيد به همين خاطر حجم وسيعي از كارهاي متنوع صورت گرفت كه نگراني در جامعه گسترش يابد البته آخرين ترفند امريكاييها در اين زمينه اين بود كه با مصدق صحبت كردند كه اگر قرار باشد تظاهراتهاي خياباني عليه امريكا صورت بگيرد از نامه شاه در عزل مصدق دفاع ميكنند و در اينجا بين مصدق و سفير امريكا در روز 24مرداد اختلاف جدي ايجاد ميشود. اين اختلافات فضا را براي كودتا نيز باز كرد. اگر خاطرات شعبان جعفري را هم بخوانيد، مشخص است كه او ميگويد در زندان رييس فواحش تهران سراغ او آمده بود تا تداركاتي براي كودتا ديده شود و پيامي از سوي شعبان جعفري براي لمپنها فرستاده شد تا به كودتا بپيوندند و خيابانها را ناامن و مراكز مختلف را تسخير كنند. اين بحثها مشخص ميكند كه ميدان براي كودتا به سهولت باز نشد و اقدامات گستردهاي در اين زمينه صورت گرفت و امريكاييها نيز به صورت جدي حمايت كردند.
علي بيگدلي: سي تير توسط خيلي از افراد مصادره شد
روايتهاي مخدوشي از واقعه سي تير وجود دارد؛ به نظر شما روايت نسبتا اصيلتر از اين واقعه چيست؟
بعد از ترور رزمآرا در سال 1329، شاه و انگليسيها به اين نتيجه رسيدند كه يك نخستوزير متفاوتي را انتخاب كنند كه فضاي ملتهب بعد از ترور رزمآرا كاهش يابد، بنابراين حسين علا را به عنوان نخستوزير انتخاب كردند اما عمر كابينه او طولاني نشد و در مجلس شانزدهم كه چند ماه از آن گذشته بود و مصدق نيز عضو آن بود در حالي كه شركت نميكرد دكتر مصدق بنا به تمايل مجلس نخستوزيري را قبول كرد و به نوعي اشتباه كرد كه از مجلس به نخستوزيري رفت اگر در مجلس مانده بود ميتوانست به مخالفت ادامه دهد و كميسيون نفت را نيز تشكيل داده بود اما با فشار شاه و موافقت دولتهاي خارجي مصدق را به پست نخستوزيري رساندند، بنابراين مصدق نيز پس از نخستوزيري طبق قانون اساسي بايد انتخاب اعضاي كابينه در دست او باشد از جمله وزير جنگ اما شاه اين اجازه را به شاه نميداد كه با مخالفت مصدق رو به رو شد. از جهت قانون اساسي نيز مصدق حق داشت كه وزير جنگ را خود انتخاب كند. اختلاف با شاه نيز از اينجا شروع شد و سپس مصدق درخواست 6 ماه اختيار تام از مجلس داشت تا تصميماتي را بگيرد، شاه نيز با اين طرحها مخالفت كرد و مصدق هم در 25 تير 1331 استعفا داد و فرمان نخستوزيري به نام قوام صادر شد. قوام نيز در همان روزهاي 26 و 27 اسفند اعلاميه شديدي به مردم كرد و چندين نفر از جمله آيتالله كاشاني را دستگير كرد، البته اين دعوا سابقه داشت، بنابراين قوام با رفتاري تند نخستوزيري را تحويل گرفت اما با مخالفت بسيار گسترده مردم از مذهبيون تا جبهه ملي و حزب توده مواجه شد و ماجراي سي تير به وجود آمد كه تعداد كثيري كشته شدند تا در نهايت قوام به فرمان شاه كنار رفت و همان اختياراتي كه مصدق ميخواست به دست آورد يعني هم وزير دفاع را خود انتخاب كرد و 6 ماه فرصت يعني معافيت از گزارش دادن به مجلس را به دست آورد. اين اتفاقات تغييرات زيادي در ساختار سياسي كشور به وجود آورد و همين شد كه تعدادي از نمايندگان مجلس كه طرفدار دربار بودند شروع به مقابله با مصدق كردند. آن موقع سيدحسن امامي رييس مجلس بود كه از سرسپردگان دربار بود و آن زمان دربار، مجلس سنا و دربار عليه مصدق شروع به فعاليت كردند، جبهه ملي نيز دچار انشعابات شديدي شد و حزب زحمتكشان در اين بين به وجود آمد و تقريبا جبهه ملي در اين زمان توان خود را از دست داده بود و مصدق تقريبا تنها مانده بود و با حمايت مردم مقابل دربار و مخالفين ايستاد كه درنهايت اين روند به كودتا منجر شد.
پس از پايان واقعه سي تير به نظر شما چگونه اين واقعه كه ناجي مصدق شد به نوعي به پاشنه آشيل آن تبديل شد؟
حادثه سي تير توسط خيلي از افراد مصادره شد. وقتي اختلاف بين مصدق و كاشاني افزايش يافت و مصدق اطرافيانش را از دست داد طرفداران كاشاني بيشتر شدند كه باعث شد سي تير توسط هواداران او مصادره شود و همين عامل باعث شد مورد توجه دربار قرار بگيرند و به نوعي با كودتا نيز چندان مخالفتي نكردند، اگرچه كاشاني ضد انگليسي بود اما باتوجه به رفتارهايي كه نشان ميدهد مشخص بود ارتباطاتي دارد. من با چشم خودم در سال 36 در خيابان پامنار در بعدازظهر يك تابستان گرم وقتي كنار يك جوي با دوستانمان نشسته بوديم، ديدم كه يك ماشين لوكس از آخر خيابان در حال حركت است و ديديدم كه شاه است! و كنار منزل كاشاني ايستاد و به تنهايي به داخل خانه رفت و به نوعي روابط قابل توجهي داشتند. اگرچه سي تير در نتيجه محبوبيت مصدق عليه قوام به وجود آمد و كاشاني نيز از مصدق حمايت ميكرد و فضاي عمومي به نفع مصدق بود ولي به دليل اينكه كاشاني پس از سي تير از مصدق فاصله گرفت سي تير به وسيله مذهبيون مصادره شد الان هم اگر سي تير محبوب است نه در جهت مصدق بلكه به خاطر فعاليتهاي كاشاني مورد توجه عدهاي قرار گرفته است.
نقش حزب توده و نيروهاي مذهبي در اين رويداد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا به واقع حزب توده داراي نقش تعيينكننده در اين روز تاريخي بود؟
در مورد نقش حزب توده در 30 تير بايد در نظر گرفت كه حزب توده سازمان يافتهترين حزب ايران در آن دوران بود. خودشان هم اعتراف ميكردند كه تحت تاثير شوروي هستند. در آن دوره انشعاباتي نيز درون حزب توده به وجود آمد و تا زمان سي تير از مصدق حمايت ميكردند اما به مرور با گذشت از سي تير در دوره دوم نخستوزيري مصدق حزب توده نيز با او دچار مشكل شد. من بارها به اين مساله اشاره كردهام كه مصدق با همه محبوبيتي كه داشت يك مرتبه در دانشگاه سخنراني نكرد و با وجود اينكه در بازار نيز محبوب بود با بازار ارتباطي نداشت؛ نهاد نظامي و سازمان مشخصي نيز در برابر ارتش شاهنشاهي نتوانست به وجود بياورد، بنابراين نقطه ضعفهايي درون مصدق وجود داشت كه مخالفين او به راحتي توانستند كودتا را به وجود آورند. سي تير يك واقعه لحظهاي بود و نتوانست عمق پيدا كند، حمايتهايي هم كه از او در سي تير از سوي كاشاني و حزب توده صورت ميگرفت مردم را خسته كرد. وقتي مصدق دوباره نخستوزير شد نتوانست اين مجموعه مخصوصا مذهبيها را حفظ كند و اختلافاتي بين كاشاني و مصدق به وجود آمد كه از طرف مصدق عمق بيشتري پيدا كرد و اطرافيان مصدق كاهش يافتند و اين جداييها به قدرت كودتا افزود. انگليسيها نيز تلاش ميكردند اطراف مصدق را خلوت كرده و گروههاي مخالف او را سازمان يافتهتر كنند. به نظر من سردسته اين افراد حسين مكي و حائريزاده بودند كه به صورت سازمان يافته اطراف مصدق را خالي كردند و مصدق نيز تنها دلبستگياش به حمايت مردمي بود و اين كار اشتباه بود. مردم يك نهاد سازمان يافته نيستند و در نتيجه عدم جبران نيازهاي روزانهشان از جمله گراني و... او را رها كردند. سي تير حادثه مهمي بود و در آن 300 نفر كشته شدند و لطمه سنگيني به دربار وارد شد. شاه و قوام را دچار چالش كرد و به نوعي آبروي خانواده قوام ريخته شد و به مدت طولاني از ميدان مبارزات سياسي دور شد. از سي تير دو نفر پيروز آمدند؛ كاشاني و مصدق كه اين دو نيز از هم جدا شدند. البته گمان نميكنم شما بتوانيد اين صحبتها را چاپ كنيد.
آقاي كريم سنجابي در خاطرات خود به اين موضوع اشاره كرده است كه همراه حسين مكي و عدهاي ديگر نزد مصدق رفتهاند و انتقاد كردند كه چرا دست حزب توده را باز گذاشتهاند در آنجا مصدق ميگويد من ميخواهم از حزب توده سواري بگيرم كه اين تحليل مورد قبول رهبران جبهه ملي واقع نميشود
سي تير يك واقعه لحظهاي بود و نتوانست عمق پيدا كند، حمايتهايي هم كه از او در سي تير از سوي كاشاني و حزب توده صورت ميگرفت مردم را خسته كرد. وقتي مصدق دوباره نخستوزير شد نتوانست اين مجموعه مخصوصا مذهبيها را حفظ كند و اختلافاتي بين كاشاني و مصدق به وجود آمد